سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ».
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
May 11
🌹#هر_روز_با_شهدا🌹
📌 ۶ اسفند سالروز شهادت سردار رشید اسلام «حمید» باکری گرامی باد.
🔷️ همون حمیدی که بواسطه آوازه بیشتر برادرش مهدی، یعنی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، گمنام مونده و خیلی ازش یاد نمیشه اما ما امروز از اون یاد می کنیم. همون حمیدی رو می گم که خیلی قشنگ رزمنده ها رو بعد از جنگ تو وفاداری سه دسته دونست و گفت: «دسته اول با گذشته خودشون مخالفت میکنند، دسته دوم راه بی تفاوتی رو در پیش میگیرن و تو زندگی مادی غرق میشن اما دسته سوم به گذشته خودشون وفادار می مونن و احساس مسئولیت می کنند و از شدت مصائب و غصه ها دق می کنند.»
🔸آقا حمید بیا و ببین که امروز ما هرچند تعدادمون کمه اما خدا می دونه که از دسته سومیم و امام خامنهای اخیراً در خصوص این وصیت شما فرمود: «این دسته سوم پاینده می مانند و شاهد به ثمر نشستن این نهال و تناور شدن این درخت خواهند بود.»
🔸حمیدی که سال ۵۵ و زمان شاه برا تحصیل رفت ترکیه اما سر از سوریه و شرکت تو دوره چریکی درآوُرد و اون موقعی که درس خوندن تو ضعیف ترین دانشگاه ایران افتخار بود، تو آلمان درس می خوند اما فهمید که این راهش نیست و برگشت! شهیدی که سال ها قبل از انقلاب انقلابی بود و تو زمان تبعید امام خمینی (ره) به فرانسه، به پاریس رفت و با حضرت دیدار کرد.
🔸حمید فداکاری که به فکر حل مشکلات مردم بود و تو زمان حضورش تو سپاه ارومیه، وقتی متوجه شد که کارگرای کارخونه قند حقوق نگرفتن و پیش زن و بچشون شرمندن، به هر ترتیبی که بود ۴۰۰ هزار تومان جمع کرد و حقوق همشون رو پرداخت کرد!
🔸همون آقا حمید فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» که مسئول بازرسی شهرداری ارومیه بود اما به جبهه اومد تا نفس خودشو مورد بازرسی قرار بده! حمیدی که اونقد فداکار بود که وقتی بهش گفتن حیف نیست که بچه ات احسان پدر به این خوبی رو از دست بده؟ فقط گفت: «من پدر همه احسانای این سرزمینم و رفت!»
🔸حمیدی که بعد از رفتن به جبهه اینقدر با اخلاص بود که به برادرش مهدی گفته بود که اصلاً از من تعریف نکن و شاید اگر مهدی فقط یک بار از اون تعریف می کرد امروز اینقدر گمنام نبود!
🔸حمیدی که اونقدر شجاع بود که تو شب اول عملیات خیبر، تو عمق ۶۰ کیلومتری خاک عراق، با بیسیم خبر تصرف پل شحیطاطِ جزایر مجنون یعنی تنها راه زمینی دشمن با جزایر رو به فرماندهی کل داد و موجب بالار رفتن روحیه رزمنده ها شد و بعد از شهادتش اسم اون پل رو گذاشتند پل حمید. با این کار حمید نیروهای بعثی که تو جزیره بودن امکان فرار رو نداشتند و از اون طرفِ جزیره هم کسی نمی تونست بیاد کمک این هایی که تو جزیره محاصره هستند و همون لحظات اول حدود ۱۰۰۰ مزدور بعثی اسیر شد و اگر امروز عملیات خیبر از مفاخر دفاع مقدس محسوب میشه به خاطر این کار حمید هست!
🔸حمیدی که سه روز فقط و فقط با کلاشینکف به همراه نیروهاش حوالی اون پل مقاومت کرد و مزد عملش رو گرفت! شهید حاج احمد کاظمی می گه من و مهدی (باکری) با هلیکوپتر خودمون رو به پنج کیلومتری پل شحیطاط و حمید رسوندیم و نزدیک پل در حال مقاومت بودیم که خمپاره ای اومد بین من و حمید و من فقط من دستم زخمی شد اما ترکشش به گلوی حمید خورد و اون هم به کاروان عاشورا پیوست.
🔸حمیدی که وقتی خبر شهادتش رو به همسرش دادن گفت: «چند سال بود که از بی خوابی سفیدی چشماش ندیدم و چشماش همیشه قرمز می شد. خدا رو شکر که دیگه خوابید و استراحت کرد!»
🔸همون حمیدی که تو عملیات آزادسازی خرمشهر با حاج احمد کاظمی جز اولین کسانی بود که وارد شهر و مسجد جامع شد اما امروز آخرین شهدای مفقود ما هم اومدن اما حمید نیومد!
🔸حمیدی که نه آتیش سنگین دشمن و نبود امکانات، بلکه برادرش مهدی مانع برگشت پیکرش به عقب شد. شهید مهدی یاغچیان میگه: «موقع عقب نشینی خواستیم پیکر حمید رو با خودمون بیاریم اما مهدی با قاطعیت اجازه نداد و گفت همه اینها حمید باکری هستند و اگر بقیه رو آوردید عقب بعداً حمید رو هم بیارید اما حمید نیومد و بعثی ها آب رو به سمت خاکریزها هدایت کردند و پیکرش رفت زیر آب!»
🔸میگن وقتی تو ارومیه خبر شهادت رزمنده ها بین مردم پیچید، همه از بزرگی کار مهدی در حیرت بودند و این عمل آرامشی شد بر داغ بچه هاشون. راستی یادم رفت بگم، پیکر حمید که به زیر آب رفت اما آیا پس از گذشت ۴۰ سال کسی از پیکر مهدی خبری دارد؟ پیکر برادر دیگرشان به نام علی که توسط ساواک به لقاءالله پیوست را چه؟ بله خانواده باکری تمام پسرانش مفقود الجسدند!
🔸حمید تو وصیتنامهاش گفته که: «از راحت طلبی و به دست آوردن روزی به طور ساده دوری نمایيد و دائم بايد فردی پرتلاش و خستگی ناپذير باشيد. آزاده باشيد و به هيچ چيز غير از خدا و آنچه خدایی است دل نبنديد و بدانيد كه دنيا زودگذر و فانی است. قدر انقلاب را بدانيد و مدام در جهت تحكيم مبانی آن كوشا باشيد.»
#شهید_حمید_باکری
🌹#هر_روز_با_شهدا🌹
🕊شهید#سید_محمود_یحیایی
متولد ۱۳۴۳ ساری.
هشت ساله بود که پدرش رو از دست داد
و مادرش سرپرستی۷ فرزند را بعهده گرفت , هم مادر بود و هم پدر.
هجده سالگی به جبهه رفت و
سن ۲۰سالگی در منطقه پاسگاه زید بعد از دو روز مقاومت
🥀در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۶۳ بشهادت رسید
🌷امروز هم سالروز شهادت این شهید بزرگوار میباشد.🌷
شادی روح شهدا صلوات
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💫#کلام_ناب 💫
حضرت رسول اکرم (ص):
جایگاه نماز در دین،مانند جایگاه سر در بدن است
🔰کنز العمال،حدیث18972
https://eitaa.com/behshtshohada
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت سی ام
📝مرد عمل
🌷محمد سخنور توانایی بود و هر وقت به روستای زادگاهش رستم آباد می آمد.مردم به دورش حلقه می زدند و از او می خواستند تا به مسجد برود و بر منبر رسوالله(ص) بنشیند و برایشان سخنرانی کند.
🔸️از قضا آن شب به اصرار مردم محمد به منبر رفت و مثل همیشه در کمتر از نیم ساعت سخنرانیش را به پایان رسانید.
اهالی محفل روضه از او خواستند تا محمد دوباره به منبر برود اما او دلایلی آورد که همه را مجاب نمود.
🌷او می گفت:اولا منبر رسول الله(ص) حرمت دارد و باید به قدر مطالعه سخن گفت
دوما:وقت مردم را نباید با حرفهای تکراری و بی اساس گرفت
سوما: مقدار و زمان موعظه باید با اندیشه و وقت مردم سازگاری داشته باشد و نباید وقت مردم را با منبرهای طولانی گرفت چون زیادگویی اثرپذیری کلام را از شنونده می گیرد.همه مردم از دلایل محمد سر تایید فرو می آوردند و او را تحسین می کردند که چقدر هوای مخاطبانش را دارد.
🔸️محمد همیشه در دعای پایانی کلامش می گفت:خدایا توفیق علم و عمل به همه ما عنایت بفرما.
و حالا می فهمم که به راستی محمد اهل عمل کردن بود نه حرف زدن.
مهر او آنقدر بر دل مردم نشسته بود که هنوز هم از سخنرانیهایش به نیکی یاد می کنند و او را مرد عمل می نامند...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت سی و یکم
📝دعوت به جهـ اد♡
🌷شهید برزگر واعظ توانایی بود و سخنانش خوب دلها را زیر و رو میکرد وقتی روی منبر می نشست
با کلامش تأثیر به سزایی به روح و روان حاضران در جلسه میگذاشت.
شبی به مسجد روستای ما؛(الله آباد) آمد و برای مردم سخنرانی کرد. ماه محرم بود و مردم سراسر کشور از جنگ تحمیلی به خروش آمده بودند و به دفاع از ارزشهای اسلامیشان به قیام برخاستند. با شروع جنگ بیشتر سخنرانیها پیرامون جهاد بود و بس.
🍁این شهید هم موضوع سخنرانیش مجاهدت و سرمشق گیری از راه امام حسین(ع) بود و با هر جمله اش، مهرش در دلم دو چندان می شد، آن چنان کوبنده حرف میزد که قلبها را دگرگون می کرد،
خوب این جمله اش را به یاد دارم ایشان از روی منبری که نشسته بود برخاست و مشت گره کرده اش را بالا برد و گفت: هيهات منا الذله از نهیب غیرت مندانه این جوان طلبه به خود آمدم و از هراس بی تفاوتی به ارزشهامو بر تنم راست شد.
از مسجد تا خانه اشک ریختم و با خود حرف میزدم همان جا عهد کردم از همین فردا در جبهه داوطلبانه نام نویسی کنم
🌷مراسم آن شب پایان یافت و فردا طبق قولی که با خود بسته بودم نام نویسی انجام گرفت خود را حاضر کردم و پس از خداحافظی با خانواده به جاده آمدم با خود می گفتم: یک نفر هم به نیابت از مردم الله آباد برویم غنیمت است تا اینکه به جاده رسیدم و صحنه ای را دیدم که از تعجب خشکم زد چهار نفر دیگر از هم محلی ها جلوتر از بنده ساک به دست و جامه رزم به تن عازم حرکت به جبهه بودند.
🍁مات و متحیر سلامی دادم و از آنها پرسیدم و گفتم :شما چرا عازم به منطقه جنگی شدید؟ یکی از آنها پاسخ داد نفوذ کلام آن ،جوان انقلابی در من ایجاد کرد که نظیر آن را تا کنون در زندگی ام تجربه نکرده بودم
🌷هم سفر دیگر گفت: شیخ محمد راست می گوید نباید فرصت جهاد را ازدست داد و سومین نفر از قول شیخ محمد میگفت: ما مسئول حفاظت از دین و راه امام حسین(ع)هستیم چون اگر ما به دفاع از حریم خود نرویم زحمات پیشینیان و رنج امام خمینی(ره)" بر باد خواهد رفت پس نباید اجازه دهیم دشمن سرزمینمان را اشغال کند وای بر ما اگر کمر خم کنیم و تسلیم دشمن شویم. خوشبختانه مینی بوس روستا رسید و با شوق حرکت کردیم.
🍁به محض ورود کاروان ما به خط عملیات سختی آغاز شد ضرب المثل «شنیدن کی بود مانند «دیدن» را با تمام وجود حس میکردم از آسمان خمپاره می بارید و نمی دانستی اعضای افتاده روی خاکریز متعلق به چه کسی است عملیات به پایان رسید و در این نبرد یکی از هم محلیها یعنی «عباس پهلوان» معروف به حیدر در این پیکار به درجه رفیع شهادت نائل شد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»