eitaa logo
بهشت شهدا🌷
146 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
950 ویدیو
16 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
سه بار برایش درجه تشویقی آمد، نگرفت. ته دلش این بود که کار برای خدا این حرف ها را ندارد بی هیچ ادعایی میگفت: اگر برای همه بچه های لشکر تشویقی آمد، چشم من هم میگیرم... 🕊🌱 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝 ششمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 🔰امروز چهارشنبه ۲۵ مهر۱۴۰۳ 💐 « بیست وششمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐 🌷 شهید والامقام 🥀از شهدای والامقام روستای حاجی بابا شهر تکاب میباشد ♦️مزار:گلزار شهدا،روستای حاجی بابا (تکاب) ‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹🕊زیارتنامه‌ی شهدا🕊🌹 🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 💐💐 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩 ✅ با نوای استاد علی فانی 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(علیهم السلام) ، شهید والامقام وشهدای مقاومت «لبیک یاحسین جانم» 🩸🍃🩸🍃🩸🍃🩸🍃🩸🍃 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۲۱۳ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت: دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم: چرا؟ گفت: چون همیشه موقع خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها). من هم خندیدیم و گفتم: خب چه فرقی کرد؟ گفت: اینها دریای کرم هستند، چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند. شهید پس از چهارمین اعزامش به سوریه روز شنبه ۲۹ مهر سال ۱۳۹۶ در منطقه دیرالزور توسط تک‌تیراندازان تکفیری به شهادت رسید. ‎‎‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت نود و سه ✨از حمام بیرون آمدم. مسرور مشغول نوازش اسب ها بود. قنواء ه
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت نود و پنج ✨حماد چهره ای مصمم و گیرا داشت. جای حلقه زنجیر، روی مچ دست هایش دیده می شد. قنواء از او پرسید: راستی این کار را می کنی؟ 🍁_من هنوز می توانم سیاه چال را تحمل کنم، ولی آن پیرمرد نمی تواند. خدا می داند چقدر دلم می خواهد کُند و زنجیر را از دست و پا و گردن لاغرش برمی داشتند و پس از بردنش به حمام، لباسی تمیز می پوشاندند و نزد بستگانش می بردند. صفوان صحبت را عوض کرد و رو به من و قنواء گفت: ما چطور می توانیم بزرگواری شما را جبران کنیم؟ خطاب به من ادامه داد: ما خوش شانس بودیم که شما به طور غیر منتظره به سیاه چال آمدید و در فضای نیمه تاریک، میان آن همه زندانی که قیافه هایشان فرق کرده، حماد را شناختید! گفتم: به جای این حرف ها، بگذارید بانو قنواء ماجرای دیروز را برایتان تعریف کند. شنیدنی است! قنواء پرسید: کدام ماجرا؟ اسب سواری یا رفتن به حمام ابوراجح؟ با شنیدن نام ابوراجح، صفوان و حماد یکّه خوردند. _رفتن به حمام ابوراجح را تعریف کن. به صفوان گفتم: ابوراجح از دوستان مورد اطمینان من است. مرد درستکاری است. در بازار، حمام دارد. صفوان سری تکان داد و لبخند زد. توانسته بودم به او بفهمانم که با توصیه ابوراجح به سراغ آنها رفته ام. گفت: نامش را شنیده ام. از او به نیکی یاد می کنند. حماد آنقدر باهوش بود که منظور من و پدرش را بفهمد. گفت: شنیده ام در حمامش، دو پرنده سفید و زیبا دارد. قنواء گفت: من هم وصف زیبایی آن دو پرنده را شنیده بودم. دیروز بالاخره موفق شدم آنها را ببینم. حماد با تعجب پرسید: یعنی به حمام رفتید و آنها را دیدید؟ _بله. _اما آنجا که حمام مردانه است. قنواء خوشحال از اینکه توانسته بود علاقه شان را جلب کند، با آب و تاب، همه آنچه را که اتفاق افتاده بود، تعریف کرد. از زندان که بیرون آمدیم، قنواء پرسید: نظرت درباره حماد چیست؟ گفتم: پدرش مثل ابوراجح، انسان درستکاری است. حماد هم فرزند چنین پدری است. _و البته اگر حسادت نمی کنی، خوش قیافه است. چشم هایش حالت قشنگی دارد که من دوست دارم! ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت نود و شش ✨از حیاط سرسبز دارالحکومه می گذشتیم. با حرف های قنواء به این فکر افتادم که ریحانه پس از شنیدن خبر سلامتی حماد و خلاص شدنش از سیاه چال، چقدر خوشحال شده. 🍁برایم دردآور بود که ریحانه به خاطر نجات حماد، از من سپاسگزار باشد. احتمال می دادم در میهمانیِ روز جمعه، به این خاطر از من تشکر کند و بخواهد از وضع و حال حماد برایش بگویم. اگر به او می گفتم که حماد سالم و سرحال است، فکر می کرد خوابش به تعبیر شدن نزدیک شده. از دلم گذشت: آیا تقدیر این است که خواب او با کمک من، تعبیر شود و به همسر دل خواهش برسد؟ به خودم نهیب زدم: تو اگر به ریحانه علاقه داری، باید خوشحالی و سعادت او برایت از هر چیز دیگر، مهم تر باشد. این خودپرستی است که او را تنها به این شرط، خوشبخت بخواهی که با تو ازدواج کند. اگر او با حماد به سعادت می رسد، باید به ازدواج آنها راضی باشی. این نهیب، مثل مشک آبی بود که روی کوهی از آتش بریزند. این توجیه و دلداری ها نمی توانست آرام و راضی ام کند. با یادآوردن ایمانی که ابوراجح به خدا داشت، آرامشی در خودم احساس کردم. در دل به خدا گفتم: بگذار کارهایم فقط برای رضای تو باشد. تو هم مرا به آنچه رضای توست، راضی و خوشحال کن! امینه از کنار نرده های طبقه دوم، دست تکان داد. منتظر ما بود و میمون ها را در بغل داشت. خواستم بروم که قنواء گفت:حالا وقت آن است که واقعیت را به تو بگویم. وارد اتاق که شدیم، روی سکو نشستم. خسته شده بودم. _امیدوارم نمایش تازه ای در کار نباشد، باور کنید اصلا حالش را ندارم! قنواء نیز نشست. امینه را کنار خود نشاند و دستش را در دست گرفت. _حق با توست. آنچه در این چند روز شاهدش بودی، یک نمایش بود. همانطور که دیروز گفتم، وزیر، مرد جاه طلبی است. سعی کرده پسرش رشید را عین خودش بار بیاورد. تا حدی هم موفق شده. رشید و امینه به هم علاقه دارند. امینه دختر یتیمی است که در خانه وزیر بزرگ شده و آنجا خدمتکاری کرده. پنج سال پیش، من به امینه علاقه مند شدم. وزیر موافقت کرد که امینه با من زندگی کند و ندیمه ام باشد. رشید با این کار موافق نبود. پدرش او را متقاعد کرد که امینه به دردش نمی خورد و باید به فکر ازدواج با من باشد. ازدواج من و رشید، کاملا به نفع وزیر است. با این پیوند، موقعیت او نزد پدرم تضمین می شود و رشید به ثروت و قدرت می رسد. قنواء لحظه ای امینه را به سینه فشرد و ادامه داد: این حرف ها را امینه به من گفت. من هم تصمیم گرفتم با یک نمایش، وزیر و پسرش را سر جایشان بنشانم و همه را دست بیندازم. باید وانمود می کردم که به جوانی لایق و زیبا، علاقه دارم و می خواهم با او ازدواج کنم. تو را برای این نقش در نظر گرفتم. تو هم ثروتمند و زیبا بودی و هم از خانواده ای اصیل و خوش نام. یک بار که خودم را به شکل کولی ها درآورده بودم و فال می گرفتم، تو را دیدم. به مغازه می رفتی. تعقیبت کردم. یکی را فرستادم تا درباره ات تحقیق کند. وقتی فهمیدم نوه ابونعیم زرگری و پدربزرگت علاوه بر چند مغازه و نخلستان، مال التجاره فراوانی را به کاروان ها سپرده تا برایش تجارت کنند، قرعه به نام تو افتاد. ترتیبی دادم تا برای خرید به مغازه تان بیاییم. بقیه ماجرا را خودت می دانی. هم می خواستم مرتب به دارالحکومه بیایی و هم نمی خواستم کسی تو را مشغول تعمیر جواهرات و جرم گیری زینت آلات ببیند. نباید می فهمیدند که برای کار به اینجا آمده ای. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝