4_5836838492017003577.mp3
21.59M
🤝صوت قرائت #دعای_عهد
🕗قرار صبحگاهی منتظران ظهور
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ادمین_گل_نرجس
🕊زیارتنامهی شهدا🕊
بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی روح شهدا صلوات
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ادمین_گل_نرجس
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت پنجم
📝بچه گربه ♡
🌷روزی به کاهدان رفتم تا برای به راه انداختن آتش ،تنور کیسه ای کاه بیاورم. محمد پنج ساله همراهم می آمد.
از دیوار کوتاه اصطبل وارد کاهدان تنگ و تاریک شدم و محمد آن طرف دیوار نظاره ام می کرد. با زحمت دست بردم تا یک کیسه را پایین بیاورم
🔸️در این هنگام محمد فریاد زد: مادر! تو را به خدا کیسه را نینداز فکر کردم مار یا عقربی دیده است. از ترس دور و برم را نگاهی انداختم با کمال تعجب سه بچه گربه را دیدم که مظلومانه با صدایی لطیف لا به لای کیسه ها مأوا گرفته اند.
🌷مادرشان نبود و به خواهش محمد از کیسه های کناری کاه برداشتم و به حیاط برگشتیم.
مشغول نان پختن بودم که محمد گوشه چادرم را کشید و گفت تنها مادر بچه گربه ها آمد. نگاهی انداختم و دوباره مشغول به کارم شدم
🔸️ولی محمد همچنان پیگیر بچه گربه ها بود و تا کاهدان سراغشان رفت و پس از چند دقیقه به سویم دوید و گفت تنها تکه ای نان میدهی تا به گربه ها بدهم خندیدم و گفتم پسرم بچه گربه ها شیر مادرشان را می خورند محمد گفت: مادرشان هم شیر می خورد؟
🌷جوابی برای سؤال محمد ، نداشتم گفتم ببین فصل زمستان است و باید آذوقه گندممان را تا فصل بهار برسانیم محمد :گفت از سهم خودم میدهم تا گرسنه نمانیم. تکه ای نان از درون سارق کشیدم و به او دادم محمد با خوشحالی نان را به گربه داد و برگشت.
فکر میکردم ماجرا تمام شده است
🔸️ ظهر فردا غذایمان نان سُرخ» بود.
همه مشغول غذا خوردن شدیم که صدایی از ایوان در گوشمان پیچید محمد با ذوق قسمتی از غذای درون بشقابش را برداشت و به سمت ایوان دوید هر چه کردم نتوانستم مانعش شوم.
🌷صبح فردا وقتی از شیردوشی گوسفندان بر میگشتم مقداری شیر را برای صبحانه همراهم آوردم.
بچه ها نان در پیاله ها ترید کردند و گرم خوردن بودند که باز صدای گربه از ایوان در آمد
🔸️ با عصبانیت از جایم برخاستم تا گربه را دور کنم ولی محمد پیاله اش را برداشت و فوراً خود را به کنار باغچه رساند و نصف پیاله شیر را برای گربه ریخت و بقیه را خودش خورد.
🌷گفتم پسرم او حیوان است و خدا روزی اش را می رساند
پاسخی داد که از خجالت آب شدم، گفت: ببین ما آدمها این قدر کیسه آرد را ذخیره می کنیم و باز هم با اضطراب تا فصل بهار زندگی می گذرانیم پس این حیوانات که فصل زمستان است و آذوقه ندارند چه کنند؟
🔸️من پس از این فقط چند قاشق غذایم را به گربه میدهم تا بتواند بچه هایش را سیر کند و خدا از ما خشنود شود. محمد با این جمله راه اعتراض را رویم بست و دیگر حرفی نزدم.
🌷فصل زمستان گذشت و بچه گربه ها بزرگ شدند فصل بهار شد ولی همه ما را محمد طوری عادت داده بود که هر یک لقمه ای از سهم خود را برای گربه ها نگه میداشتیم.
🔸️پسرم راست می گفت. این طوری غذا راحت تر از گلویمان پایین می رفت و لذت خوردن را چند برابر میکرد. محمد می گفت: انسان با حیوان فرقی نمیکند وقتی گرسنه ای کنارت باشد، نباید از او غافل بمانی...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹رهبر انقلاب:
یکی از ابزارهای توسل به پروردگار، توجه به ارواح مطهــر شهیدان است.
👈یعنی اگر می خواهیـم توسل بجوییـم، تضـرع کنیم، دعای مستجاب داشته باشیم، بایسـتی از ارواح متعالی شهــدا استشفاع کنیم و آنهــا را شفیـع قرار بدهیم.
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹
#بهشت_شهدا