26.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهمّ لاتؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولاتَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین»
#شرح دعا
#مجتهدی
«خدایا مؤاخذه نکن مرا در این روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگیها و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات، ای عزت دهنده مسلمانان.»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌙#هر_روز_با_قرآن🌙
🌸عیدتون مبارک🌸
✨✨✨✨✨✨✨
🔊🎙دانلود تحدیر خوانی
#جزء_چهاردهم
#قرآن_کریم
دانلود جزء چهاردهم
ahlevela.ir/tahdir/Joze14.mp3
🔰حجم هرفایل: حدود ۴ مگابایت
⏰زمان تلاوت هر جزء: حدود ۳۵ دقیقه
🌷هرروز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت پنجاه و نهم
📝امـــــر خیر ۱♡
🌷چند وقتی بود که برای ازدواج محمّد، پاپیچش میشدم، ازدواجش بهانه ای بود تا او را پیش خود نگه دارم یا حدّاقل بتوانم او را از رفتن به جبهه منصرف کنم و با این تصمیمم توجیهی معقول بتراشم
🔰تازه از جبهه برگشته بود و دست راستش هم از ناحیۀ بازو مجروح شده بود. روزهای سختی را سپری میکردم محمّد می دانست خواستۀ هر بارم از او چیست.
🌷یک شب با من دربارۀ ازدواجش صحبت کرد و گفت: مادر! هنوز هم میخواهی امر خیر کنی؟ با شوق دو استکان را چای ریختم و گفتم: با جان و دل میشنوم، لب تر کن تا ببینی چگونه با تو همراه می شوم.
🔰محمّد لبخندی زد و گفت: عجله نکن مادر! هر کاری آداب و رسومی دارد، اوّل باید با پدر خانواده صحبت کنم اگر اجازه دادند، انشاءالله به دیدارشان می رویم
🌷دل به دلم نبود، آنقدر خوشحال بودم که فکر می کردم همۀ دنیا را یک شبـه به من هدیه دادند.
چند روز از شادمانیم گذشت و محمّد سر سفره ناهار گفت و گوی ازدواجش را به سرانجام رساند و گفت: مادر جان!
🔰انشاءالله امشب خودت را مهیّا کن برویم برای امر خیر.
گفتم: چرا زودتر نگفتی؟ اینطور که نمی شود، باید قوارۀ چادری، کله قندی و... مهیّا میکردم
🌷محمّد گفت: هنوز زود است، قوارۀ چادری به کار این دختر نمی آید. با خود می گفتم: حتما دخترک آن قدر کوچک است که محمّد می خواهد در طول زمان او را چادری کند.
🔰گفتم: خوشبختانه نیم کله قند داریم آن را بر میدارم. از ذوق غذا خوردنم را نمی فهمیدم و مدام از محمّد سؤال می پرسیدم: دخترک زیباست؟خوش خانواده است؟ پدرش طلبه است؟
🌷جواب همۀ سؤالاتم بله بود همه چیز را تمام شده می !دیدم شب فرا رسید و محمّد از مسجد برگشت، گفتم برویم؟گفت: ننه جان !
عجله نکن، کمی شب بگذرد، بنده خداها مریضه دارند، شاید غذایی بخورند.
شام را که خوردیم دیگر طاقتم طاق شد و قند را داخل سیلکی سرخ رنگ بستم و چادر به سر در بهارخواب نشستم و بغض کردم،
🔰محمّد که پی به غضبم برده بود، فوراً خودش را مهیّا کرد و با هم به راه افتادیم به انتهای کوچۀ بن بستمان رسیدیم، گفتم: کجا میروی؟ محمّد خندید و گفت: مگر نمیخواهی دخترک را ببینی؟
🌷گفتم: اینجا که منزل شیخ نعمت الله؛ نوۀ عمّۀ شماست محمّد صدا زد: یا الله یا الله ، صاحب خانه مهمان نمی خواهی؟ شیخ نعمت الله با خوشحالی از خانه اش شتابان بیرون آمد، گفت: شما رحمتید بفرمایید.محمّد و شیخ داخل ایوان نشستند و مادر شیخ نعمتالله مرا به داخل برد. گفتم: میخواهی عروسم را نشانم دهید؟ گفت: کنیز شماست...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت شصت
📝امـــــر خیر ۲♡
🔰...پرده ی حال بین اتاق و ایوان بود وقتی پردۀ اتاق را کنار زدم با تعجّب همسر شیخ نعمت الله را دیدم که در بستر با نوزادی در بغل مشغول شیر دادن به اوست تا مرا دید به احترامم نیم خیز شد،
🌷 احوالش را پرسیدم و با اینکه در جریان تولّد فرزندش نبودم، چیزی به روی خودم نیاوردم، به گفتگو نشستیم و پرسیدم: نگفتین، نام عروسم چیست؟زهرا خانوم همسر شیخ پاسخ داد: زکیّه. محمّد با دستپاچگی بحث را عوض کرد و گفت: مادر جان بفرمایید، چایی آوردند.
🔰درمیان گفت و گوها پرسیدم: کی عروسم را به روستا آوردید که ما نفهمیدیم؟ مادر شیخ پاسخ داد: سه یا چهار روزی می شود که آمده،بعد با هیجان سارُق قند را از زیر چادر در آوردم و گفتم: چرا بحث را عوض می کنید، این همه منتظر مانده ام تا عروسم را ببینم، شاید شما نمی خواهید عروسم را نشانم دهید
🌷 مادر شیخ با خنده از جا بلند شد و نوزاد را از آغوش مادرش گرفت و گفت: بفرمایید این هم دختر ما که کنیز شماست. کلافه شده بودم، نمی دانستم چه کنم که محمّد گفت: محمدگفت:دختر رحمت است و بودنش موجب خیر و برکت خانۀ پدر،
خوش به حالت! که چنین توفیقی یافته ای،
حقیقت ما برای عرض تبریک قدم نو رسیده آمده بودیم، چشمتان روشن باشد.
🔰بعد هم یک اسکناس کنار قندان گذاشت و هرچه معطّل شدم اصلاً حرفی از خواستگاری به میان نیامد،
تازه فهمیدم امر خیرِ محمّد چشم،روشنی و دیدار نوزاد است
🌷ازدواجی در کار نبود و اتّفاقی که سالها انتظارش را می کشیدم هرگز واقع نشد.
با عصبانیّت از جا برخاستم و بیاعتنا به محمّد جلو جلو قدم بر میداشتم و زیر لب به محمّد غُر می.زدم
🔰بعد این ماجرا دو روز با محمّدم قهر بودم تا اینکه روز سوم نمازِ مغرب که میخواندم ، محمّد مقابلم زانو زد و به خاطر سوء تفاهم پیش آمده از من عذرخواهی کرد و قدری منّتم را کشید
🌷 وقتی دید راه به جایی نمی برد، گوشۀ چادرم را گرفت و گریست و مرا قسم به حضرت زهرا(س) داد و گفت: چند روز دیگر عازمم،
🌷میخواهم با خوشحالی از هم جدا شویم شاید این سری آخری باشد که همدیگر را می بینیم، گفتم: پس تکلیفِ مرادم چه می شود؟ خندید و گفت: دنیا آن قدر ارزش ندارد تا بنده ای را چشم انتظارم بگذارم، برایت#حوریّۀ بهشت می گیرم.
🔰گفتم: تو که هنوز دستت جراحت دارد، چطور باید بروی اصلاً نمی خواهد عروس بگیری، فقط کنارم بمان حالا به عکس شده بود و من به التماس افتاده بودم ولی فایده ای نداشت و مثل همیشه .حریف رفتنش نشدم و او رفت...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝
دومین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
🔰امروز سه شنبه 7 فروردین ماه 1403
🌙پانزدهم رمضان المبارک 1445
🎊تولد امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک🎊
💐 « هشتمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷شهید والامقام مدافع حرم
سردار#نوید_قاسمی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌙⭐️زیارتنامهی شهدا⭐️🌙
🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌸🌛🌸🌛🌸🌛🌸🌛
💐#شادی_روح_شهدا_صلوات💐
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹