eitaa logo
بهشت شهدا🌷
145 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
795 ویدیو
16 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۲۵۳ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچه کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
سوال فیزیک ۱ دانشگاه شریف «چهل میلیون تُن جنایت» ❌ اولین سوال میانترم درس فیزیک ۱ که هر ترم سهم مبحث «تخمین» است، امروز از ورودی‌های ۱۴۰۳ خواسته بود تا حجم آوار ناشی از جنایت اسرائیلی‌ها در نوار غزه را تخمین بزنند. 🔸 دکتر ابوالحسنی یکی از استادان این درس در صفحه X خود جواب را نوشته: حدود ۴۰ میلیون تن آوار که سال‌ها آواربرداری آن زمان خواهد برد. ➖➖➖➖➖ استاد دانشگاه باشی شریف هم درس بدی ولی دغدغه مند 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 شهید سید رسول جلایی ابرکوهی 🌟 معجزه شفای بیمار من دقیقا چهار سال پیش، شب تولد امام علی بود خواب سید رسول رو دیدم درحالی که اصلا نه ایشون رومیشناختم ونه اسمی ازشون شنیده بودم خواب دیدم سید اومدن توخوابم گفتن توهرمشکل و گرفتاری تو زندگیت داری برو این جایی که بهت میگم هرچی بخوای اونجا میدنت 😔 گفتم کجا ؟ گفتن برو بهشت زهرا از سمتی که نماز برا اموات میخونن وارد شو بشمار سر قبر بیستم بشین اونجا هرچی بخوای میدنت😭 همون شب من خیلی ناراحت بودم خوابیدم اینقدر گریه کردم گفتم خدایا خودت یه کاری کن یه راهنماییم کن خسته شدم بگو چکار کنم کلی گریه کردم دیگه نمی‌دونم کی خوابم برد که این خواب رو دیدم فردای اون شب صبح زود زود بلند شدم و رفتن بهشت زهرا طبق چیزی که تو خواب بهم گفته بودن رفتم تا رسیدم به قبر شهید سید رسول جلایی همونجا دو رکعتی نماز خواندم و یه زیارت عاشورا و هدیه کردم به شهید با گریه و زاری افتادم رو قبر و گفتم خودت به من گفتی بیا اینجا و میدونی چی میخوام 😭 الان سال چهارمه که مرتب و وقت و بی وقت میرم سر قبرش هر وقت از چیزی ناراحتم سریع میرم اونجا هر پنج شنبه که میشه میرم سر قبرش همیشه براش یس و الرحمن میخونم و بعضی شبا هم دو رکعت نماز هدیه براش میخونم من آرزوی کربلا داشتم 😭فکر نمیکردم هیچ وقت برم کربلا ولی دوماه بعد این خواب به طور عجیبی رفتم کربلا که خودمم توش موندم و هزاران چیز دیگه که سید رسول بهم دادن و دارن میدن چندین بار هم که سر قبرش بودم دیدم افراد متعددی میان و شیرینی میزارن رو قبر میگن خوابشو دیدیم و خیلی حاجت میده ولی من نپرسیدم چه خوابی دیدن و چی ازش گرفتن
🔴 شهید سید رسول جلایی ابرکوهی ✅حتما بخونید 🌟 شفای بیما 🌻🕊🌻🕊🌻🕊🌻 👈یکبار سر قبر سید نشسته بودم یه خانم اومد اونجا از بس گریه و زاری میکرد من فکر میکردم یکی از خانوادش هست کلی گریه کرد منم نشسته بودم سوره یس میخوندم وقتی حالش بهتر شد به من گفت این سید چکارت هست گفتم هیچکاره. گفتم چکاره شما هست گفت هیچی گفتم پس از کجا میشناسیدش گفت شوهرم خوابشو دیده خانمه تعریف کرد گفت من تهرانی هستم پسرم تصادف کرده بود رفته بود تو کما چند روزی کما بود تا اینکه دکترا جوابمون کردن شوهرم همون شب کلی گریه و زاری کرد و میگفت خدایا بچمو از خودت میخوام در حین گریه خوابش برده بود نزیکای نماز صبح بود که بیدار شدو خیلی سراسیمه بود گفت خانم یه خواب دیدم 😭😭😭 گفتم چی؟! گفت باید برم ابرکوه گفتم ابرکوه کجاست؟ گفت نمی‌دونم فقط باید برم ابرکوه سرقبر یک سید شفای بچمون رو از اونجا بگیرم می‌گفت من و شوهرم اصلا اسم ابرکوه تو عمرمون نفهمیده بودیم شوهرم بلند شد و سریع حرکت کرد گفتم چرا با این عجله صبر کن صبح بشه گفت نه باید برم یه نفربهم گفت اگه بچتو میخوای بیا سرقبر سید رسول می‌گفت شوهرم حرکت کرد به سمت ابرکوه چند ساعتی شد زنگ بهش زدم گفتم کجایی گفت دوساعت دیگه میرسم ابرکوه خانمه می‌گفت شوهرم تو جاده بود و منم از استرس نمیدونستم چکار کنم و همش گریه میکردم چند ساعتی بعد از اینکه من به شوهرم زنگ زدم از بیمارستان بهم زنگ زدن که بیاین بیمارستان ازشون پرسیدم چی شده پسرم حالش بده گفتن نه ما خودمون نمیدونیم چی شده اومدم باعجله رفتم بیمارستان اصلا تو راه نمیدونستم چکارباید کنم گریه میکردم میگفتم یعنی پسرم چی شده که زنگ زدن رسیدم بیمارستان با هول وهراس داشتم میدویدم رسیدم بهشون گفتم چی شده گفتن خانم ماخودمونم نمیدونیم معجزه شده پسر شما که قراربود ما امروز دستگاه رو ازش برداریم معجزه شده به هوش اومده زنگ شوهرم زدم گفتم کجایی گفت سر قبر سیدی که خوابش رو دیده بودم می‌گفت من پشت گوشی هی گریه میکردم میگفتم پسرمون پسرمون😭😭😭 شوهرم می‌گفت چی شده تموم شده گفتم نه هوش اومده بعد که فهمیدیم و اینجور که دکترا گفتن دقیقا همون ساعتی که شوهرم رسیده بود سرقبر همون ساعتی بود که دکترا گفتن پسرمون علامت نشون داده و تکون خورده😭😭😭 اون خانمه می‌گفت الان دو ساله که بچه مون دوباره به زندگی برگشته هر چند ماهی یکبار از تهران میایم فقط برای زیارت مزار این شهید و برمیگردیم ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊ پدیده بسیج، یک پدیده‌ بی‌نظیر در تاریخ و ریشه‌دار در هویت ایرانی است 🔹️ رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار بسیجیان: بسیج مستضعفین در کشور یک پدیده‌ی بی‌نظیر بود که به وجود آمد. این پدیده در هیچ نقطه دیگری در هیچ کشور دیگری در عالم به این شکل سابقه نداشت، پدیده‌ی استثنایی محسوب می‌شد. ✏️ این پدیده یک پدیده‌ی گرته‌برداری شده نبود، از فرهنگ ملی خود ما و از تاریخ ما این پدیده جوشید. ✏️ پدیده بسیج، چون اصیل است ماندنی‌ست. این پدیده از بین‌رفتنی نیست. ثابت است، ماندنی‌ست، چون ریشه‌دار است، مربوط به خود این ملت، این تاریخ و این هویت ملی و ایرانی‌ست. ۱۴۰۳/۹/۵ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سیزدهم نمی‌خواستم قبول کنم که دلم برایش تنگ شده است . اما با و
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 با آدمی که تا دیروز مثل کارد و پنیر بودیم ، حالا باید با هم می نشستیم برای آینده مان حرف می زدیم 😕 تا وارد شد نگاهی انداخت به سرتاپای اتاقم و گفت :«چقدر آینه! از بس خودتون رو می بینین این قدر اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه !»😂 از بس هول کرده بودم فقط با ناخن هایم بازی میکردم . مثل گوشی در حال ویبره ، می لرزیدم 😥 خیلی خوشحال بود ... به وسایل اتاقم نگاه می کرد . خوب شد عروسک پشمالو و عکس هایم را جمع کرده بودم فقط مانده بود قاب عکس چهار سالگی ام اتاق را ‌گز می کرد ، انگار روی مغزم رژه میرفت 😬 جلوی همان قاب عکس ایستاد و خندید . چه در ذهنش می چرخید نمی دانم! نشست روبه رویم . خندید و گفت :«دیدید آخر به دلتون نشستم !» 😁😉 زبانم بند آمده بود ... من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش میدادم ، حالا انگار لال شده بودم 😐 خودش جواب خودش را داد : « رفتم مشهد یه دهه متوسل شدم . دیدم حالا که بله نمی گید ، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه . پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم ... نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت : اینجا جاییه که می تونن چیزی رو که خبر نیست ، خیر کنن و بهتون بدن . نظرم عوض شد . دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید !»☺️ ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸💖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/behshtshohada 🌸💖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌