عُـــــشٰــاقــُ الــحُــسِــیــنْ(ع)🖤
🥲💔اخ رقیه
اخ دردانه شاه کرببلا...
مگه می شود از غمت گفت یا نوشت؟!:)
ما گناهکار ها حسین را ندیدیم و اینگونه عاشقش شدیم:-)
بمیرم برا دل دختر ارباب...
چه کشیدی بانو؟ 💔
عصر روز سه شنبه بود💔🥺
در خرابه نزدیک عمه زینبش نشسته بود🥲
جمعی از کودکان شامی دید که در حال رفت و امدن هستن💔
گفت: عمه کجا میرن
عمه زینب گفت میرن خونشون🥲💔
اون لحظه بود که دختر سه ساله خانم یاد مدینه افتاد یاد خاطراتش با باباش 💔😭
اخ اخ
دردانه حسین با کلی گریه و بغض بخواب رفت🥲💔
تو خواب پدرش را دید و از خواب پرید
گفت: عمه جون بابام نیومد😭
میگن که همه با صدای گریه رقیه خانم به گریه زاری افتاده بودن 💔😭
اخخ اقا بمیرم برا دخترت
خدا لعنتت کنه یزید😭💔
دستور داد که سر بریده پدرش حسین را، نزد دخترش رقیه ببرن
سر پدر را در اغوش گرفت با ناله میگفت ـ: بابایی، بابا جونم کی با سرت اینکارو کرده💔💔