امشب نمیشود به نماز شبِ علی
فکری به حالِ سائل ِبیآبرو کنی..؟
#الهی_العفو
#هیئت_اخلاقی
شب نونزدهمرمضان۱۴۴۴
_شب قدر ماه مهمانی خدا
هندزفری بیارین بزارید تو گوشتون همراه متن گوش کنید فایل صوتی رو🖤👇🏻👇🏻
می رود سمت مسجد کوفه با دلی خسته از زمانۀ خود خسته از کوفيان و بی دردی غرق اندوه بی کرانۀ خود می رسد با دل پر آشوبش مرد غربت ، انيس سجاده همدم چشمهای بارانيش می شود چشم خيس سجاده😭😭😭
دیگه آخرین قدمهایی که داره بر میداره .. آخرین شبی که مناجاتِ علی رو نخل ها میشنوند ..
آخرین شبی که اذانِ علی رو مسجد کوفه میشنوه ..
شبِ رسیدنِ به آرزوی سی سالۀ علیِ ..
شبِ راحت شدن از درد و غم و جدایی و فراق ..
😭😭😭😭
گريه های شبانۀ او را گونهی خيس ماه می داند شرح سی سال بی کسی اش را دل بی تاب چاه می داند😭😭😭😭
آخرین حرفهاشو به چاه زد ..💔
سی سال کسی نبود دردِ دلِ علی رو بشنوه .. 🥺
میرود سمت مسجد کوفه تا که با عشق بی حساب شود
می رود تا محاسن خورشيد بين محراب خون خضاب شود😭😭😭😭
سی سال گریه کردی و ناله زدی ..
سی سال تنهایی سر تو چاه بردی و ناله زدی ..
تنهایی سخته گریه کردن ..
ممنونتیم ما رو دوباره جمع کردی اجازه دادی تو روضه بیاییم ..
ممنونم این گریه ها رو از ما نگرفتی ..
😭😭😭😭
می رود تا که مستجاب شود ندبه های شبانه اش
حالا می رود تا خدای خوبيها مرتضی را بگيرد از دنيا
بين محراب اشک و دلتنگی موسم آخرين سجود
آمد ناگهان مثل صاعقه، تيغی بر سر آسمان فرود آمد
😭😭😭😭
همه میگفتن نزن ..
محراب میگفت نزن ..
مسجد و مناره میگفت نزن ..
اذان میگفت نزن اقامه میگفت نزن ..
اما یه نفر تو این عالم میگفت بزن ، اونم خودِ علی بود ..
میگفت بزن راحتم کن .
😭😭😭😭
سجدۀ تيغ و ابروي خورشيد باز شق القمر شده انگار بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
شوق پرواز بال و پر می زد در تپش های چشم کم سویی
آمد از آسمان به دنبالش بيقرار شکسته پهلویی
😭😭😭😭
نگاه کرد دید فاطمه اومده، پیغمبر اومده .. بچه هاش بالاسرش دارن گریه میکنن .. محراب غرقِ خونِ ..
امام مجتبی یه جوری گریه میکرد پسرِ ۳۷ سالهس ..
پسرِ بزرگِ باباست ..
یه نگاه کرد دید فرق شکافته بابا غرقِ خونِ .. این زخم با زخمهای همیشه فرق داره این لحظه با همۀ لحظه ها فرق داره ..
اینجا به جا اینکه پسر پدر رو آرام کنه امیرالمومنین دید الانه که امام حسن قالب تهی کنه ..
صدا زد پسرم آروم باش بابا من از این ضربه ها زیاد خوردم ..
من از این شمشیرا زیاد خوردم ..
بابا آروم باش گریه نکن، حسینم داره تورو نگاه میکنه ..
تو پسرِ بزرگِ منی ..
من کنارِ محراب میشینم تو نماز رو ادامه بده مردم از نماز نمونن ..
درد رو به جان خرید اما به امام مجتبی فرمود به خاطرِ من نمازِ صبحِ مردم از بین نره ..
نماز رو ادامه بده ..
(حیفم میاد این چند بند رو نخونم ..)
😭😭😭
در کنار غروب چشمانش آه سعی طبيب بي معناست سالها بی قرار رفتن بود بعد زهرا شکيب بی معناست راوی سالها پريشانی ست گيسویی که چنين سپيد شده در دل کوچههای دلتنگی سالها پيش از اين شهيد شده
😭😭😭😭