متوجه نشدم یعنی مراسم قرآن بسر هم تموم شد یا فقط شما روضه و سخنرانیش رو انجام می دید 🤔
اجرتون با حضرت علی
لطفا یک دقیقه مطالعه بفرمایید
حرمت پدر واجب است !
حضرت علی(علیه السلام) همیشه برای ما عزیز است.
همانطور که میلاد امیرالمومنین را جشن گرفته و بنام روز پدر گرامی میداریم، حفظ حرمت شهادتش نیز لازم است.
او پدر شیعه است....
۱۳ فروردین، سالروز شهادت مولاست .
من ندیدم کسی سالروز وفات پدرش به گردش و طبیعت و تفریح برود، آنهم پدری بالاتر از تمام مخلوقات!
بالاخره تفریح رفتن، بگو بخند و شادی هم دارد، شاید آنروز اطراف شما توسط دیگران، روزه خواری و پایکوبی و... هم بشود،
شاید دلتان به درد بیاید...
شاید دل حضرت زهرا (سلام الله علیها) بشکند...
بیاییم یک امسال را به احترام و عشق مولا،
۱۲ یا ۱۴ فروردین به دامان طبیعت برویم و به حرمت نان و نمکش، روز ۱۳ را از تفریح و بگو بخند اجتناب کنیم...
این یکروز میگذرد و تمام میشود
اما ما تا قیامت با این پدر کار داریم...
کاش رویمان بشود یا علی بگوییم....
(نشر این مطلب، صدقه جاریه است)
#پویش_همگانی_حرمت_شهادت_مولا
"اللهم سُدّ فقرنا بغناک"
از خدا می خواهیم فقر ما را با غنای خویش بر طرف کند و یقین داریم اجابت این دعا به آن است که خدا فقر ما را با ولایت تو برطرف کند.
ما بی ولایت تو فقیریم و بی ولایت تو هیچ دُر و یاقوت و الماسی ما را بی نیاز نمی کند.
ما قدر ولایت تو را اگر بدانیم با ذره ذره از ولایتت دنیا دنیا احساس ثروتمندی می کنیم. هر چیزی که نام ثروت به خود گرفته بدون ولایت شما جز فقر چیز دیگری نیست و ما عمری است که از خدا فقر می خواهیم و از ثروت غافلیم.
به دعاهایمان با آمین تو امیدواریم، دعا کن که خدا فقر ما را با ولایت تو برطرف کند
شبت بخیر سرمایه زندگی
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#ماه_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
اللهم صل علی محمد وآل محمد
استغفرلله الذی لا اله الا هو الحیُّ القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال والاِکرام و اتوب الیه
باالعلی الهی العفو
خدایا شکرت امسال هم توفیق دادی شبای قدرت رو ببینم
امسالم اجازه دادی منِ روسیاه بنشینم در خونهت
بگم باالعلی الهی العفو
امشب بریم خونهی مولا
اما نه... بذار بریم خونهی دخترش
اخه امشب علی خونهی دخترش مهمون بوده
هی میدید بابا میره وسط حیاط
هی به آسمون نگاه میکنه زیر لب میگه
انا لله و انا الیه راجعون💔
تو این شبهای آخر هر شب مهمان یکی از فرزندانش بود، شب نوزدهم روایته مهمان دخترش ام کلثوم بود
هی بابا داره زیر لب میگه دارم میام...
دوریمون داره تموم میشه
حضرت ام کلثوم رفت پیش پدر گفت بابا جان با کی حرف میزنید؟ یه شب مهمون ما شدی ببین با دل دخترت چیکار میکنی؟!
دختره دیگه...
دخترا بابایی اند
تحمل دوری پدر رو نداره💔
فرمود دخترم امشب شب وصل منه
خیلی دلم برا مادرت تنگ شده💔
همچین که اومد از در بیرون بره، دید این مرغابی ها دور حضرت رو گرفتن
میفهمن امیرالمونین داره کجا میره...
تا اومد بره این لباس و این عبا گیر افتاد به دستیگرهی در
حضرت لباس رو از دستگیره درآورد
شاید اونجا رو زمین نشست...نمیدونم
یه آهی کشید...
چیشده؟
علی نگاهش به در افتاده...
اینجا لباس علی به در گیر کرد...
یهو دلش رفت به سی سال پیش
اون لحظهای که فاطمهاش پشت دره💔
در دلش مجلسی ز روضه به پا
باز با قصه ی جوانش شد
فقط انگار روضه خوان کم داشت
درب و دیوار روضه خوانش
سمت مقصد ، علی که حرکت کرد
ناگهان چشم اوبه در افتاد
در برایش چه روضه ای می خواند
یاد گیسوی شعله ور افتاد
شعله ها را کمی خنک تر کرد
اشک چشمان حیدر کرار
در هیاهوی روضه های در
نمکی هم به روضه زد دیوار
حضرت سمت کوچه راهی شد
روضه را کوچه سخت تر میخواند...💔
یاد اون روزی افتاد ک زهراشو میون کوچهها سیلی زدند💔
حضرت راهی مسجد شد...
همهتون اهل روضهاید...
رکعتی با خدای خود دل داد
بعد افتاد روی سجاده
بین محراب غرق خون خود
فاتح خیبر است افتاده💔
امشب خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد...
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد😭💔
بعضیا میگن کجا زمین خورد؟
زیر بغلاشو پسراش گرفتن... نزدیکای خونه رسیدن دست حسنین رو کنار زد
عرضه داشتند چه میکنید پدر؟
فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم
بذارید خودم رو پاهام بیام...
زینب اگه اینطور منو ببینه میمیره😭
تا رها کردن پدر خورد زمین💔
اینجا بار اول نبود
اولین بار که تو کوچه زمین خورد بچهها خبر دادند مادرمون دیگه نفس نمیکشه😭
هیئتمون امشب گره خورده به مادر
مادر دستمون رو بگیر
از مسجد تا خونه راهی نبود
نوشتن سه بار عبا گرفت زیر پاش با صورت زمین میخورد صدا میزد فاطمه...💔
در بستر مظلومیت آقای حنین است
این مرد جگرسوخته بابای حسین است🥺
یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه
شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!!
زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛ الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا ...
نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی ...
من گریه نکنم میمیرم...
گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده ...
دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا🙂
فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده
دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بههم ریختم...
به خودم اومدم
گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت...
بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ، عاشورا تشییع جنازه تِ
روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی ...
میخوام بگم آقا عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی
اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ریگِ بیابان 😭
چه هیئتی شد هیئتمون...
حضرت مادر...
ارباب..
بر تاول به روی تنت گریهام گرفت
بَز خشکی به روی لبت گریهام گرفت😭
ای که روی زمین
پیکر تو رها
السلام علی من دفن اهل قری😭
این شبا، شبای یتیمی اربابمونه
ای حسین حسین حسین...
هر ناز که بفروشی من مشتری نقدم
اینک سر من بستان از بابت بیعانه
خدایا به حق امام زمانمون دستهایی که به طرفت بلند شده اند نا امید بر مگردان
برای فرج دعا کنید
این روزا خیلی به امام زمانمون نیاز داریم
برای غزهی مظلوم دعا کنید . . .