در دعا کردن الهی آمین رو در دل گفتن یا بلند گفتن فرقی نداره..
اونچه مهم دست گدایی بلند کردنه.
آداب دعا کردن کوچک کردن خوده .
دست دعا بلند کردنه✔️. خیلی مهمه
خداوند هر جایی که بیشترین هزینه ها رو کرده باشه
بیشترین نور رو هم همون جا به آدم میده
بیشترین رشد هم همونجاست...
و خداوند هیچ جایی در دین به اندازه روضه ها هزینه نکرده...
برای روضه ها
حسینش رو به قتلگاه فرستاده...
برای روضه ها
بچه های حسین کتک خوردن....
برای روضه ها
زهراشو بین در و دیوار قرار داده...
خداوند برای روضه ها خیییلی هزینه کرده
عزیزترین عزیزانش رو قربانی کرده...
وحشت کنید از این که یه هفته بگذره و روضه نرید...
🌷🌷🌷🌷
🚩 السلام علیك ایها العبد الصالح
المطیع لله و لرسوله
و لأمیرالمؤمنین
و الحسن و الحسین صلی الله علیهم و سلم
🚩توسل به حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام:
دو ركعت نماز بخواند و بعد از نماز 133 بار :
یا كاشف الكرب عن وجه الحسین
اكشف كربی بحق اخیك الحسیـن
علیه السلام
#توسل_حضرت_عباس_ع
امروز روز تاسوعاست ، روز عباس است ، امروز گرفتارها بگویند عباس ، مریض دارها بگویند عباس ، دردمندها بگویند عباس ،
دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم میوة دل ام البنین باب الحوائج است کسی را ناامید نمی کند
امروز روزِ عباس (ع)،اگه چشمی خدای نكرده،
اهل بُكاء هم نیست،یه طوری باید به شكل بكائین در بیاد،
اسمش رو تماشاچی نذارن،
دست باید كار كنه،
ناله باید كار كنه،
امروز خود خانم حضرت زهرا سلام الله علیها،
شخصاً یك به یك،اسم می نویسه،
روز تاسوعا اگه كسی جا بمونه از قلم حضرت زهرا سلام الله علیها وای به حالش.
توی روضه ی عباس (ع) هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،
نمی تونه كسی مَنعِت كنه،چرا؟
آخه میگن اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،
و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭
علمدار گوشه چشمی🙏
نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش
تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.
{ #یاابوفاضل}
یا ابا الفضل شنیدیم یکی می گفت
شما حال ِ زمین خورده ها را خوب میفهمید!😔😭💔
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
اکشف کربنا بحق اخیک الحسین ...
سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت،
آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت،
آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او
و کسی که دستهایش بُریده شد بود.
خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود
که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیله ام البنین سلام الله علیها بود،
مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمهگاه امام حسین (علیه السلام) رفت
و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود:
پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان)
در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟
شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته میگردد
و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمیماند.
من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم.
شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود،
بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم
و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم.
آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد
و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
◀️توضیح آنکه امالبنین و شمر از قبیلهی بنی کلاب بودند
و آن زمان رسم بود در جای غریب همقبیلهای خواهر و برادر و دایی و عمو صدا میزدند
و بچههای آنان را پسر خواهر یا پسر برادر صدا میزدند.
دلیل واضحتر این خطاب از سوى شمر،
جنبه روانى و کارکرد روانشناختى آن است.
بدین معنا که شمر با توجه به اینکه روحیات حضرت عباس (ع) را مى شناخته،
احتمال مى داده که او امان نامه را نپذیرد.
شمر با اتخاذ این لحن، مى خواست که حضرت را متوجه پیوند خانوادگى اش با خود نماید
و شرایط روحى عباس (ع) را براى پذیرش اماننامه بیشتر آماده سازد.
گذشته از آن، شمر این سخن را در حضور دیگران و با صداى بلند اظهار مى کند
تا عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نموده و او را وادار به مصالحه نماید.
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند.
محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت :
برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند:
برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.»
امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما.
جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد.
با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت
و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد.
در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت
و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت
و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد.
«ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته»
به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد
و آب را برگرداند به شريعه.