eitaa logo
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
537 فایل
🌷بهترین مسیر خوشبختی🌷 #تخریب_چی کانال⇩⇩⇩ @mosaferbehesht133 ⇯⇯⇯⇯⇯⇯⇯⇯ سلام خیلی خوش آمدید تبلیغ و تبادل هم داریم @mosaferbehesht133 https://daigo.ir/secret/9499154387 نقد و پیشنهادها
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بزرگواران میتونن نقد و پیشنهاد یا هر حرف و حدیثی رو اینجا مطرح کنن https://harfeto.timefriend.net/16315827755368 حرفتونو بزنید ناشناس👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
انگاربین‌زائرانت‌جای‌مانیست..💔 #مداحی ۱۷۰
انگار بین زائرانت جای ما نیست امسال هم‌ گویا نصیبم کربلا نیست آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد هجران برای عاشقان کم از بلا نیست جامانده‌ها راهی به جز گریه ندارند جز اشک بر درد فراق ما دوا نیست رفتندو ما ماندیم با قلبی شکسته آری شکستن هم یقینا بی‌صدا نیست ما از حرم دوریم اما دل که داریم بُعد مسافت مانع دلداده‌ها نیست از دوست هر چه میرسد نیکوست اما ای دوست مارا طاقت این ابتلا نیست محمد‌جواد‌مطیع‌ها ..💔 اربعین ۱۴۴۳
سلام علیکم شبتون بخیر فرا رسیدن اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام رو خدمت همه ی شما؛ تسلیت عرض می نمایم✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي همین اول مجلس سلامی بدیم محضر اربابمون صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ع بےوضو ڪه نیومدے مجلس شهدا اومدے؟!! خیلے ها الان تو محفل شهدائیمون نیستن اما تو اومدی ڪه بهره ببری اومدی چون شهدا نگاهت کردن!! دلتو هوایے کردن!!
هوایی که بشه دل شکسته‌ت بهونه میگیره اون وقته که دلت بهونه ی خوبےها میگیره بهونه ی شلمچه و معراج شهداهاش میگیره نگو نه!! محاله.. رفته ها میدونن چے میگم... چه سرے ست ڪه اگـر عشق بازے کردن با حسین(ع) را از بر باشے بلدے چگونه معرفت شهدا را در دل خود جای دهی.. میخوام براتون از حال و هوای شهدا بگم... حال و هوایی ڪه زمین تا آسمان با حال و هوای زمینی ها نمیخورد... آسمانے بودند و رفتند پرواز کردند و پر پروازشان هم چه بود؛خدا میداند.. آرے خدا میداند..
حال و هوایشان را شاید در چند جمله بخوانی ولے درک و فهمیدن همین چند جمله انقلابے در دلت ایجاد میکند.... هوا تاریک شده بود با چند نفر از بچه ها دور آتیش نشسته بودیم قرار بود فردا نزدیک سحر برای عملیاتی به خط بزنیم.. هرکدوم از بچه ها یه تسبیح دستشون بود و مشغول ذکر بودند.. دلم آب شد.. دست بردم تو جیبم تا تسبیحم را بیرون بیارم اما هر چی گشتم پیداش نکردم..به بغل دستیم گفتم: برادر تسبیحت رو بده تا یه دوری بزنم گفت: شرمنده بنزین نداره به علی که مقابلم نشسته بود گفتم گفت: موتور پیاده کرده به بعدی گفتم گفت: خودم لازمش دارم از حسن که آخرین نفر بود خواستم چشم غره ای رفت و گفت: برو داداش حوصله دردِسر ندارم..میبریش میزنے به جایے اصلا من وسیله دستمو به هیچ بنی بشری نمیدم.. صدای خنده بچه ها فضا را پر کرده بود..