سی سال گریه کردی و ناله زدی ..
سی سال تنهایی سر تو چاه بردی و ناله زدی ..
تنهایی سخته گریه کردن ..
ممنونتیم ما رو دوباره جمع کردی اجازه دادی تو روضه بیاییم ..
ممنونم این گریه ها رو از ما نگرفتی ..
😭😭😭😭
می رود تا که مستجاب شود ندبه های شبانه اش
حالا می رود تا خدای خوبيها مرتضی را بگيرد از دنيا
بين محراب اشک و دلتنگی موسم آخرين سجود
آمد ناگهان مثل صاعقه، تيغی بر سر آسمان فرود آمد
😭😭😭😭
همه میگفتن نزن ..
محراب میگفت نزن ..
مسجد و مناره میگفت نزن ..
اذان میگفت نزن اقامه میگفت نزن ..
اما یه نفر تو این عالم میگفت بزن ، اونم خودِ علی بود ..
میگفت بزن راحتم کن .
😭😭😭😭
سجدۀ تيغ و ابروي خورشيد باز شق القمر شده انگار بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
شوق پرواز بال و پر می زد در تپش های چشم کم سویی
آمد از آسمان به دنبالش بيقرار شکسته پهلویی
😭😭😭😭
نگاه کرد دید فاطمه اومده، پیغمبر اومده .. بچه هاش بالاسرش دارن گریه میکنن .. محراب غرقِ خونِ ..
امام مجتبی یه جوری گریه میکرد پسرِ ۳۷ سالهس ..
پسرِ بزرگِ باباست ..
یه نگاه کرد دید فرق شکافته بابا غرقِ خونِ .. این زخم با زخمهای همیشه فرق داره این لحظه با همۀ لحظه ها فرق داره ..
اینجا به جا اینکه پسر پدر رو آرام کنه امیرالمومنین دید الانه که امام حسن قالب تهی کنه ..
صدا زد پسرم آروم باش بابا من از این ضربه ها زیاد خوردم ..
من از این شمشیرا زیاد خوردم ..
بابا آروم باش گریه نکن، حسینم داره تورو نگاه میکنه ..
تو پسرِ بزرگِ منی ..
من کنارِ محراب میشینم تو نماز رو ادامه بده مردم از نماز نمونن ..
درد رو به جان خرید اما به امام مجتبی فرمود به خاطرِ من نمازِ صبحِ مردم از بین نره ..
نماز رو ادامه بده ..
(حیفم میاد این چند بند رو نخونم ..)
😭😭😭
در کنار غروب چشمانش آه سعی طبيب بي معناست سالها بی قرار رفتن بود بعد زهرا شکيب بی معناست راوی سالها پريشانی ست گيسویی که چنين سپيد شده در دل کوچههای دلتنگی سالها پيش از اين شهيد شده
😭😭😭😭
تو جنگِ صفین به عمار فرمود به همۀ لشگر بگو خضاب کنن برا بالا بردنِ روحیه لشگر همه حنا بستن و خضاب کردن فقط خودِ امیرالمومنین خضاب نکرد ..
عمار میگه سوال کردم یا امیرالمومنین چرا خضاب نکردی؟! سرِ مبارکش رو انداخت پایین، یه دست به محاسنش کشید تو چرا می پرسی ؟! ..
تو که میدونی من عزادارِ فاطمهام ..
تو که میدونی من بعد از فاطمه عزادارم ..
تو که میدونی دیگه لباسِ نو نپوشیدم، دیگه عطر نزدم ..
تو که میدونی من بعد از فاطمه عزادارم ..
تو که میدونی من سی ساله عزادارِ در و دیوارم ..
😭😭😭😭
راوی سال ها پریشانیست گیسویی که چنین سفید شدهست در دل کوچه های دلتنگی سال ها پیش ازین شهید شدهست هرگز از ياد او نخواهد رفت😭😭😭😭
اول کسی که برا این روضه گریه کرده خودِ امیرالمومنینِ ..
اول کسی که برا این روضه داد زده خوده علیِ ..
(کِی داد زد؟!) همون شبی که بچههاش آستین به دهان گرفته بودن ..
😭😭😭😭
هرگز از ياد او نخواهد رفت سورۀ کوثر و در و ديوار آتش و تازيانه و سيلی غنچۀ پرپر و در و ديوار دست او بسته بود
اما ديد گل ياسش به يک اشاره شکست در هجومی کبود و بی پروا دست و پهلو و گوشواره شکست 😭😭😭
کاش به جا دستات، چشمات رو بسته بودن .. خدا برا هیچ مردی نیاره ببینه ناموسش بینِ چهل تا نامحرم اسیرِ ..
بی جهت نبود تا وقتی شمشیر رو زد گفت راحت شدم ..
تا با صورت افتاد تو محراب یه نفس راحت کشید ..
ببرمت از مدینه یه جای دیگه، (شبِ احیاست) زیرِ بغل هاشو گرفتن رسیدن مقابلِ در خانه یه نگاه به اطراف چشمایِ بی رمقش رو باز کرد گفت حسنم، حسینم بزارید خودم وارد بشم .. منو با این حال نزارید واردِ خانه نکنید ..
😭😭😭😭😭
نمیخوام منو بچههام تو این حال ببینن .. نمیخوام صدای شیونِ زن و بچه بلند بشه .. دخترام منو اینجوری نبینن ..
من طاقت ندارم صدای شیون زن و بچه بلند بشه ..
کربلا .. کربلا .. کربلا چند جا صدای شیون زن و بچه بلند شد .. یا علی مراقب بودی صدای شیونِ زن و بچه بلند نشه کربلا کجا بودی آقا ..
کجا صدا شیونِ زن و بچه بلند شد؟! مقتل میگه یه بار تو وداع علی اکبر ..
تاریخ نوشته صدای شیونِ زن و بچه بلند شد ..
همه صدا میزدن «إرحَم غُربَتَنا .. » اینجا نوشتن صدای شیون و ضجه بلند شد یه جا دیگه صدا شیونِ زن و بچه بلند شد ..
(الله اکبر ..) اونجایی بود که ابی عبدالله از علقمه برگشت ..
دیدن کمرِ بابا خمیده ..
وقتی عمودِ خیمهی عمو رو زمین گذاشت ..
😭😭😭😭
زن ها ضجه میزدن ..
یه جا دیگه هم صدا شیون و ضجه بلند شد .. کجا؟! وقتی از داخل خیمه نگاه کردن دیدن بابا شیرخواره رو، رو دست گرفت ..
دیدن داره التماس میکنه .. «إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ» ..
صدای ضجه و شیون بلند شد ..
(سه ماه دیگه محرمِ، رزق محرم و اربعینتُ امشب بگیر ..) ما بدونِ گریه برا حسین میمیریم ..
اما یه جا رو من سراغ دارم که صدای ضجه با همه جا فرق داشت ..
صدای شیون با همیشه فرق داشت ..
این سه جا که برات گفتم وداعِ علی اکبر و برگشتِ از علقمه و بالابردنِ شیرخواره رو دست؛ این سه جا ابی عبدالله زنده بود ..
باز زن و بچه خیالشون راحت بود حسین هست ..
😭😭😭😭
اما غروبِ عاشورا وقتی اومدن دورِ زین العابدین ..
عمه میگه چه کنم، بچه ها رو دارن میزنن، همه چادرا سوخته ..
دامن ها سوخته ..
همه رو دارن تازیانه میزنن ..
اینجا بود زین العابدین فرمود عَلَیکُنَّ بِالفرار .. عمه بگو همه فرار کنن ..
لااله الا الله ..
آخ بمیرم ...
مقتلِ مُقَرَّم میگه اینجا بود بچه ها تو گرد و غبار سراسیمه و مضطرب نمیدونستن کجا برن ..
همه سیلی خورده و تازیانه خورده ..
یه مرتبه بین دود و آتیش و غبار یه چیزی دیدن ..
دیدن زره باباشونِ ..
خوشحال شدن رفتن طرف زره ..
گفتن بابامون اومده ..
یه مرتبه دیدن زره بابا تنِ کسی دیگهست .
. با تازیانه افتاد به جانِ بچهها ..
نزن ..
بابامون کجاست این لباسِ بابایِ منه ..
ای حسین .. .
😭😭😭😭
یاحسین😭😭😭
بمیرم برای غربتت آقا😭😭😭
خدایا میدونم رو سیاه و گناهکارم ولی به امید بخشش تو و نگاه بابا علی امشب اومدیم😭😭😭
حلال کنید طولانی شد
خیلی خیلی التماس دعا داریم
لطف میکنید نظر و پیشنهادادتون رو در مورد هیئتمون با ما بصورت ناشناس در میون بزارید👇🏻👇🏻👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16340650061292
Mehdi Rasooli - Oomadam Tanhaye Tanha 2 (128).mp3
9.22M
کم و کاستی بود حلال کنید
التماس دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن چادری که
نیمی از آن سوخت پشت در
امشب برای بستن
این سر بیاوردید...🖤:)"
تحدیر_+جزء+نوزدهم+قرآن+کریم+.mp3
4.02M
#تلاوت_جزء۱۹
🌻به نیت شهید صیادشیرازی🌻
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 132.mp3
5.5M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و سی و دوم خطبه ۱۹۲ بند ۶ و ۷
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و سی و دوم
┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه192، خطبه قاصعه
6⃣ پرهيز از سران متكبّر و خود پسند
🔻آگاه باشيد، زنهار! زنهار! از پيروی و فرمانبرداری سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود می نازند و خود را بالاتر از آنچه كه هستند می پندارند و كارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند و نعمتهای گسترده خدا را انكار می كنند، تا با خواسته های پروردگاری مبارزه كنند و نعمتهای او را ناديده انگارند. آنان شالوده تعصّب جاهلی و ستونهای فتنه و شمشيرهای تفاخر جاهليّت هستند. پس از خدا پروا كنيد و با نعمتهای خدادادی درگير نشويد و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگيشان را با صفای خود نوشيديد و بيماريشان را با سلامت خود درهم آميخته ايد و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد، در حالیكه آنان ريشه همه فسقها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شيطان آنها را برای گمراه كردن مردم، مركبهای رام قرار داد و از آنان لشكری برای هجوم به مردم ساخت و برای دزديدن عقلهای شما آنان را سخنگوی خود برگزيد، كه شما را هدف تيرهای خويش و پايمال قدمهای خود و دستاويز وسوسه های خود گردانيد.
7️⃣ ضرورت عبرت از گذشتگان
🔻مردم! از آنچه كه بر ملّتهای متكبّر گذشته، از كيفرها و عقوبتها و سختگيری ها و ذلّت و خواری فرود آمده عبرت گيريد و از قبرها و خاكی كه بر آنچه ره نهادند و زمينهایی كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد و از آثار زشتی كه كبر و غرور در دلها می گذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه می بريد. اگر خدا تكبّر ورزيدن را اجازه می فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان (عليهم السلام) اجازه می داد، در صورتیكه خدای سبحان تكبّر و خودپسندی را نسبت به آنان ناپسند و تواضع و فروتنی را برای آنان پسنديد كه چهره بر زمين می گذارند و صورتها بر خاك می مالند و در برابر مؤمنان فروتنی می كنند و خود از قشر مستضعف جامعه می باشند كه خدا آنها را با گرسنگی آزمود و به سختی و بلا گرفتارشان كرد و با ترس و بيم امتحانشان فرمود و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. پس مال و فرزند را دليل خشنودی يا خشم خدا ندانيد كه نشانه ناآگاهی به موارد آزمايش و امتحان در بی نيازی و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان می كنند مال و فرزندانی كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكی ها را برای آنان فراهم می كنيم نه آنان آگاهی ندارند.»
┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅
#قانون_اساسی 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#اصل ۴۴
نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش
👈دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است.
👈 بخش دولتی شامل
کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه آهن و مانند اینها است
که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است.
👈 بخش تعاونی شامل
شرکتها و مؤسسات تعاونی تولید و توزیع است که در شهر و روستا بر طبق ضوابط اسلامی
تشکیل می شود.
👈 بخش خصوصی شامل
آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات می شود که مکمل فعالیت های اقتصادی دولتی و تعاونی است.
مالکیت در این سه بخش تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و وسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی است.
تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین می کند .
#آیات_انقلابی ۱۹
#تفسیر آیه ای از قرآن کریم
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
برداشت : آیات ۱۲ تا ۱۵ سوره توبه
۱. جهاد اسلامى، براى دفاع از مكتب است. «نَكَثُوا»، «طَعَنُوا»، «فَقاتِلُوا»
۲. در مبارزه، بايد نابودى سران توطئه و مركز فرماندهى و تشكيلات دشمن، در اولويت باشد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»
۳. از اهداف جهاد اسلامى، جلوگيرى از توطئه دشمن است. «لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»
۴. جبهههاى جنگ، بستر امدادهاى الهى است. «قاتِلُوهُمْ»، «يَنْصُرْكُمْ» (از شما حضور و جهاد، از خدا نصرت و امداد)
۵. خداوند خواستار شكست و ذلّت دشمنان دين و پيروزى و عزّت مؤمنين است. «يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ»
۶. از اهداف جنگ، محو كفر و ذلّت كافران و آرامش مؤمنان است. «يُعَذِّبْهُمُ» ... «يُخْزِهِمْ» ... «يَشْفِ صُدُورَ»
۷. گرچه در جنگ، عدّهاى شهيد و داغدار مىشوند، ولى امّت اسلامى در عزّت و آرامش زندگى مىكنند. « یشف صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» و نفرمود: «صدوركم»
۸. سرنوشت مؤمنان در مسائل اجتماعى، به هم پيوند دارد و پيروزى شما، شفاى دل ساير مؤمنان است «يَنْصُرْكُمْ»، «يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ»
۹. پس از پيروزى، از آنان كه براى همبستگى و پيوند نزد شما مىآيند، استقبال كنيد و نگوييد: تا حالا كجا بوديد؟ «وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ يَشاءُ»
۱۰. مبادا از بيم خدعه، آنان را كه به سراغ شما مىآيند نپذيريد! خدا به توبهى واقعى يا رياكارانه آگاه است، ولى طبق حكمت الهى بايد هر كه اظهار اسلام مىكند با حفظ اصول ايمنى پذيرفت. «عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
Saeed-Haddadian-Dua-Iftitah.mp3
23.26M
#دعای_افتتاح ۲۰
#رمضان ۱۴۰۲
🎙سعیدحدادیان