eitaa logo
شهدای بهزیستی
44 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
63 فایل
یا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خادمان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*‎* فقط در ۲ دقیقه و ۳۷ ثانیه،این کلیپ را مشاهده کنید، بزرگوارانیکه در فضای مجازی مطالب مختلف را دنبال می کنید! ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ بخش سیاسی حوزه مقاومت بسیج بقیت الله eitaa.com/siasibasij صالحین ادارات آباده eitaa.com/salehinabadeh صالحین کارگران و اصناف آباده eitaa.com/karasnaf بینش سیاسی و فرهنگی eitaa.com/edarateabadeh روشنگران سازمان تامین اجتماعی آباده eitaa.com/tamin6005 روشنگران کارگران ساختمانی آباده eitaa.com/karegarsakh روشنگران بسیج شهیده صدر آباده eitaa.com/shahidesadrabadeh روشنگران مرکز آموزش فنی وحرفه ای آباده eitaa.com/Base9D روشنگران مقاومت بسیج برق آباده eitaa.com/basig_bargh_abadeh روشنگران مقاومت شهدای جهاد eitaa.com/jahadkeshavarzy روشنگران مقاومت مطهره اصناف eitaa.com/basijmotahareh صالحین سیمان آباده eitaa.com/shahidsoleymani11 راه شهیدان فتاحی آباده eitaa.com/raheshahidanfatahi شهدای بهزیستی eitaa.com/behzistishohadabasij صالحین دانشگاه آزاد اسلامی آباده eitaa.com/BasijIAUAbadehStaff *روابط عمومی حوزه مقاومت بسیج بقیة الله(ادارات،اصناف و کارگری شهرستان آباده)*
تو مشکتو تو آب زدی .mp3
6.35M
🎙 تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم درود بر شما مخاطبین عزیز،به یاد علمدار محور مقاومت ایران اسلامی حاج قاسم، این نوحه زیبای حاج مهدی سلحشور را تقدیم به تمام شهدای امنیت به ویژه شهید سردار هاشمی مسئول اطلاعات سپاه سلمان سیستان و بلوچستان تقدیم به شما، شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات🌹🙏
هدایت شده از بینش سیاسی و فرهنگی
🚨 عبرت از لاک‌پشتی که از لاک خود به بهانه آزادی بیرون آمد!
ایکاش این برسه دستشون🚶🏿‍♂️ در واقع اگ حاج قاسم نبود ؛ تویی هم وجود نداشتی بیای اینجا لنگر بندازی😊
وسیله‌ای که بدون هیچ خشونتی بتونه مجبورت کنه از روی تخت بری رو زمین بخوابی، واقعا ترسناکه ... همین وسیله میتونه ذهنتو جوری شست و شو بده مقابل پلیس وطنت بایستی و در مقام یک دانشجوی نخبه فحش های رکیک بدی!!
هدایت شده از راه شهیدان فتاحی
♦️‌ نخبه شهید_زین_الدین بود که با رتبه چهار تجربی و پذیرش دانشگاه در فرانسه، درس و آینده و پول و شهرت و... رو رها کرد برای وطنش جنگید تا شهید شد... تویِ فحاش، ریگ چسبیده به کف پوتین این شهید هم نیستی!
هدایت شده از خادمان انقلاب
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اراده شهادت طلبي (شهيد مهدي زين الدين) گوشه اي از سخنراني سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب (ع) اولين شرط لازم براي پاسداري از اسلام اعتقاد داشتن به امام حسين (ع ) است . هيچ كس نمي تواند پاسداري از اسلام كند در حالي كه ايمان و يقين به اباعبدالله الحسين (ع ) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه هاي پيكار مي رزميم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستيم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستيم و اگر مشيت الهي بر اين قرار گرفته كه به دست شما رزمندگان و ملت ايران اسلام در جهان پياده شود و زمينه ظهور حضرت امام زمان (عج ) فراهم گردد به واسطه عشق علاقه و محبت به امام حسين (ع ) است . من تكليف مي كنم شما « رزمندگان » را به وظيفه عمل كردن و حسين وار زندگي كردن . در زمان غيبت كبري به كسي « منتظر » گفته مي شود و كسي مي تواند زندگي كند كه منتظر باشد منتظر شهادت منتظر ظهور امام زمان (عج ). خداوند امروز از ما همت اراده و شهادت طلبي مي خواهد.
هدایت شده از صالحین ادارات آباده
☑️🇮🇷🌹گذری بر خاطرات سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي ابن ابیطالب اسلحه و تسبیح قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت می‌كردند. من خواب بودم كه رسیدند. خبری از آمدنشان نداشتیم. داخل چادر هم خیلی تاریك بود. چهره‌ها به خوبی تشخیص داده نمی‌شد. بالاخره بیدارشدم رفتم سر پست. مدتی گذشت. خواب و خستگی امانم را بریده بود. پست من درست افتاده بود به ساعتی كه می‌گویند شیرینی یك چرت خوابیدن در آن با كیف یك عمر بیداری برابری می‌ كند، یعنی ساعت 2 تا 4 نیمه شب لحظات به كندی می‌گذشت. تلو تلو خوران خودم را رساندم به چادر. رفتم سراغ «ناصری» كه باید پست بعدی را تحویل می‌گرفت. تكانش دادم. بیدار كه شد، گفتم: «ناصری. نوبت توست، برو سر پست» بعد اسلحه را گذاشتم روی پایش. او هم بدون اینكه چیزی بگوید، پا شد رفت. من هم گرفتم خوابیدم. چشمم تازه گرم شده بود كه یكهو دیدم یكی به شدت تكانم میدهد … «رجب‌زاده. رجب‌زاده.» به زحمت چشم باز كردم. «بله؟» ناصری سرا سیمه گفت: «كی سر پسته؟» «مگه خودت نیستی؟» «نه تو كه بیدارم نكردی» با تعجب گفتم: «پس اون كی بود كه بیدارش كردم؟» ناصری نگاه كرد به جای خالی آقا مهدی. گفت: «فرمانده لشكر» حسابی گیج شده بودم. بلند شدم نشستم. «جدی میگی؟» «آره» چشمانم به شدت می‌سوخت. با ناباوری از چادر زدیم بیرون. راست می‌گفت. خود آقامهدی بود. یك دستش اسلحه بود، دست دیگرش تسبیح. ذكر می‌گفت. تا متوجه‌مان شد، سلام كرد. زبانمان از خجالت بند آمده بود. ناصری اصرار كرد كه اسلحه را از او بگیرد اما نپذیرفت. گفت: «من كار دارم می‌خواهم اینجا باشم» مثل پدری مهربان به چادر فرستادمان. بعد خودش تا اذان صبح به جایمان پست داد.منبع:كتاب افلاكی خاكی راوی:حسین رجب‌زاده سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين‌الدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب(ع) نامی آشنا بر تارک سرزمین ایران اسلامی "یا علی مدد"