eitaa logo
بین الطلوعین
287 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
6هزار ویدیو
62 فایل
آموزه های دینی ،روایات آخرالزمان و رویدادهای معاصر
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت آقا امروز فرمودن فلسطینی ها پیروز شدن چون تونستن اسرائیل و آمریکا رو ذلیل کنند ، تونستن چشم مردم جهان رو به چهره منفور و پلید اینها باز کنند و این بزرگترین پیروزی فلسطینی ها است به جرأت میگم به زودی زود قدرتی در غزه سر بلند میکنه که همطراز حزب الله خواهد بود محور مقاومت همچون ققنوس از خاکستر بلند میشه پیروزی فلسطین قطعی است نابودی اسرائیل هم قطعی قطعی است و شما جوانها ان شاالله اون روز رو خواهید دید و در بیت المقدس نماز خواهید خواند به امید اونروز والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته حاج مهدی اسلامی مدیر قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی وکانال آنتی فتنه
سلام علیکم بزرگواران 😊 سردار شهید منصور خادم صادق هستم سپاسگزارم از دعوت تون به گروه های شهدایی تون درفروردین ماه سال ۱۳۴۱ در شهر شیراز در خانواده ای متدین و مذهبی متولدشدم از همان کودکي داراي اخلاق منحصر به فردي به خصوص در برخورد با ديگران بودم، از همان کودکي هيچ چيز را براي خود نخواستم و هميشه با ايثار و گذشت حق خود را به ديگران مي بخشيدم
پس از گذراندن دوره ابتدائی و راهنمائی وارد هنرستان شدم و رشته الکترونیک  ادامه تحصیل دادم، در کنار تحصیل به کار اشتغال داشتم و از این طریق مخارج خود را تأمین می کردم، درحالی‌که به دیگران هم کمک می کردم قبل از به پایان رساندن دوران متوسطه و بحبوحه شروع جنگ تحمیلی از ادامه تحصیل بازماندم و با قلبی سرشار از عشق و شور به خیل عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوستم در طول جنگ و در مدت هشت سال دفاع مقدس و پس از آن مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشتم از  جمله : مسئول محور آبادان/ مسئول زرهی لشگر19فجر/ معاونت آموزش نظامی سپاه ناحیه فارس/ مسئول بسیج لشگر 19 فجر/ فرماندهی آموزش دانشکده علوم و فنون زرهی/ و …. در عملیاتهای مختلف شرکت کردم و گه گاه از نواحی مختلف بدن نیز مجروح شدم، در عملیات پاکسازی منطقه مین گذاری شده در جاده ام القصر پای خود را از دست دادم جانباز ۷۰ درصد بودم پس از اتمام جنگ با اصرار خانواده و با شرایطی که همواره مدنظر داشتم، با همسر شهید مهدی ظل انوار ازدواج کردم، ثمره این ازدواج پسرم بود که بیاد خاطره قهرمانیهای شهید ظل انوار او را محمد مهدی نام گذاشتم
به روایت از خواهر عزیزم: در وجود ایشان اخلاص عجیبی بود که زبانزد بود و نه تنها ایشان بلکه همه شهدا ایثار و اخلاص داشتند و ارادت خاصی به خانم حضرت زهرا (س) داشتند طوری که هفت روز پس از شهادت ایشان یکی از همسایگان در خواب دیده بودند که جنازه شهید را تعدادی از بانوان تشییع می‌کنند و زیر چهار گوشه تابوت را خانم‌های نورانی گرفتند در طول این هشت سال خیلی کم به مرخصی می‌آمدند و چندبار هم به دلیل مجروحیت به مرخصی آمدند و یک بار ترکش به سر ایشان اصابت کرده بود که منجر به از دست دادن دید چشم چپ ایشان شد و بار دیگر که به دلیل قطع شدن پایش زمان مرخصی‌اش بیشتر شد حتی صبر نکرد جراحتش ترمیم شود و دوباره به جبهه رفت، تا زمانی که در جبهه حضور داشت ما نمی‌دانستیم که ایشان فرمانده هستند و نه تنها فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) بودند بلکه سمت‌های دیگری نیز داشتند.
برادرم منصور از زمانی که محصل بود در کنار تحصیل بدون اطلاع خانواده به کار نیز می‌پرداخت و به دلیل اینکه در زمینه درس بسیار موفق بود به دیگر دانش‌آموزان تدریس خصوصی می‌کرد و درآمد خود را صرف رسیدگی به ایتام می‌کرد. منصور روحیه خاصی داشت، هروقت با او در مورد ازدواج صحبت می‌کردیم، می‌گفت: «تا پیروز نشویم من ازدواج نمی‌کنم.» جنگ که به پایان رسید، پس از اصرارهای مکرر ما پذیرفت که ازدواج کند اما برای این کار شرط گذاشت، او اصرار داشت همسر آینده‌اش همسر شهید، سیده، و دارای فرزند باشد، بالاخره نیز با همسر شهید ظل‌انوار ازدواج کرد، و دو فرزند آن شهید را هم‌چون فرزندان خود در آغوش محبتش پروراند....
خب دوستان بزرگوارم ☺️ سرانجام من هم در سحر گاه اول آبان سال 72 در حالي که براي انجام مأموريت عازم بودم، دراثر حادثه به شهادت رسیدم پیکرم در دارالرحمه شیراز خاکسپاری شد شیراز تشریف آوردید خوش حال میشم بهم سربزنید 😊✋ شادی ارواح طیبه ی شهدا، امام شهدا، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و علی الخصوص👇👇👇 🇮🇷 شهید منصور_خادم_صادق🇮🇷 ☘ صلوات بر محمد و آل محمد ☘ التماس دعای فرج و شهادت تکاوران جنگ نرم قرارگاه عملیاتی لشکر ۱۹فجر شیراز
سلام علیکم بزرگواران 😊 شهید ترور سرهنگ پاسدارحسن صیاد خدایی هستم سپاسگزارم از دعوت تون به گروه های شهدایی تون ✋ در سال ۱۳۵۱ در روستای باشماق از توابع شهرستان میانه از شهرهای استان آذربایجان شرقی در خانواده ای متدین و مذهبی متولدشدم ۳ تا برادر هستیم که من پسر آخر خانواده ام ،داماد حاج حسین فیضی مداح اهل‌بیت(ع) و از سینه‌زنان هیأت دلریش تهران که هیأت آذربایجانی‌های مقیم تهران است هستم
از دوازده سالگی در جبهه بودم و یکی از جانبازان دفاع مقدس ، اذن پدر و مادرم را گرفتم و رفتم جبهه. بعد هم توی سپاه استخدام شدم و خدمت کردم یک ریال حرام و حلال را قاطی نمی‌کردم. حرام اصلاً در ذاتم نبود.  نمازم همیشه اول بود. ماه شعبان و رجب را یکسر روزه می‌گرفتم. خیلی مخلص بودم و  همیشه شهادت آرزویم بود مستأجر بودم و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردم اجاره‌ای بود. با اینکه  از فرماندهان میانی سپاه بودم، زندگی‌ام با ساده زیستی همراه بود. دقیقاً صبح همان روزی که  به شهادت رسیدم، همکار جدیدی به جمع ما اضافه شده بود و اولین روز کاری‌اش بود. من هم برای او وقت گذاشتم و با او صحبت کردم بهش گفتم :اینجا جای مقدسی است، جای شهید و شهادت است، و برایش یک فضای معنوی و جهادی از کار ترسیم کردم، زندگی برام در جهاد و مبارزه و تلاش برای کشور خلاصه شده بود.
از دوازده سالگی در جبهه بودم و یکی از جانبازان دفاع مقدس ، اذن پدر و مادرم را گرفتم و رفتم جبهه. بعد هم توی سپاه استخدام شدم و خدمت کردم یک ریال حرام و حلال را قاطی نمی‌کردم. حرام اصلاً در ذاتم نبود.  نمازم همیشه اول بود. ماه شعبان و رجب را یکسر روزه می‌گرفتم. خیلی مخلص بودم و  همیشه شهادت آرزویم بود مستأجر بودم و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردم اجاره‌ای بود. با اینکه  از فرماندهان میانی سپاه بودم، زندگی‌ام با ساده زیستی همراه بود. دقیقاً صبح همان روزی که  به شهادت رسیدم، همکار جدیدی به جمع ما اضافه شده بود و اولین روز کاری‌اش بود. من هم برای او وقت گذاشتم و با او صحبت کردم بهش گفتم :اینجا جای مقدسی است، جای شهید و شهادت است، و برایش یک فضای معنوی و جهادی از کار ترسیم کردم، زندگی برام در جهاد و مبارزه و تلاش برای کشور خلاصه شده بود.
به روایت شاهدان عینی از ماجرای ترورم: یک دستگاه پراید دقایقی پیش از ترور مسیر تردد خودروها از خیابان قائن به کوچه غلامیان را مسدود کرده بود. «دقایقی قبل از ترور که از خیابان قائن قصد ورود به کوچه غلامیان را داشتم با یک دستگاه خودرو پراید مواجه شدم که عرض کوچه را بسته بود و در حالی که درب صندوق عقب خودرو را باز نگه داشته بود اجازه ورود به خودروها نمی‌ داد.» ماشین‌ ها مجبور شدند مسیر را دور زده و از طرف دیگر کوچه از خیابان مجاهدین اسلام وارد کوچه غلامیان شوند.» شاهد دیگر ماجرا که از همسایگان شهید صیاد و اولین کسی است که با اورژانس تماس می‌ گیرد نیز می‌ گوید همزمان با صدای ممتد تیراندازی صدای گاز شدید یک دستگاه موتور سیکلت در کوچه را شنیده است همسر و مادر بزرگوارم از اولین کسانی بودند که کنار پیکرم حاضر می شوند
اولین تصویر از پیکرم در معراج شهدای تهران، درروز دوشنبه دوم خرداد ماه🌷 هنگام وداع با پیکرم فریاد مرگ بر اسرائیل ، مرگ بر آمریکا در معراج شهدای تهران شنیده میش، سردار قائانی در مراسم تشییعم حضور داشتن
خب دوستان بزرگوارم 😊 سرانجام من هم در ساعت ۱۶ روز یکشنبه _یکم خردادماه_ در حوالی خیابان مجاهدین اسلام تهران توسط دو موتور سوار با شلیک پنج گلوله ترور وبه شهادت رسیدم پیکرم پس از تشییع باشکوهی که انجام شد در قطعه ۵۰ بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها خاکسپاری شد درجوار شهید هادی طارمی بهشت زهرا س تشریف آوردید خوش حال میشم بهم سربزنید ✋ شادی ارواح طیبه ی شهدا، امام شهدا، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و علی الخصوص👇👇👇     🇮🇷 شهید حسن صیاد خدایی🇮🇷 ☘ صلوات بر محمد و آل محمد ☘ التماس دعای شهادت تکاوران جنگ نرم قرارگاه عملیاتی لشکر ۲۳خاتم الانبیا