💚بنات المهدی💚
#یادت_باشد
#قسمتصدبیستهشتم
🌿﷽🌿
بین ماه های سال، اردیبهشت برایم دوست داشتنی ترین و متفاوت ترین ماه سال شده بود، ماهی که در چهارمین روزش حمید به دنیا آمده بود.
🌷جشن تولد مختصری گرفتیم، از صبح درگیر درست کردن کیک بودم،
از علاقه زیاد حمید به بستنی خبر داشتم برای همین با ثعلب و شیر تازه برایش کلی بستنی درست کرده بودم.
هر چند خوشحالی و شوخی های وقت فوت کردن شمع ها زیاد به درازا نکشید!
چند روز بعد منتظر بودم حمید از سر کار بیاید با هم غذا بخوریم، هوا بارانی بود، ساعت از سه هم گذشته بود ولی از حمید خبری نبود.
پیش خودم فکر کردم حتما باز جایی دستش بند شده و دارد گره کاری را باز می کند، وقتی زنگ در را زد طبق معمول به استقبالش رفتم، تا ریخت و قیافه اش را دیدم از ترس خشکم زد.
سر تا پایش خاکی و کثیف بود، فهمیدم باز تصادف کرده!
زانوهای شلوارش پاره شده بود و رد کشیده شدن روی آسفالت پشت آستین کاپشنش مشخص بود، رنگ به صورتم نمانده بود، همان جا جلوی در بی حال شدم.
طاقت نداشتم حمید را این مدلی ببینم، دلداریم داد و گفت:
«نگران نباش، باور کن چیزی نشده، ببین خودم با پای خودم اومدم خونه، همه چیز به خیر گذشت».
🌹 ولی من باور نمی کردم، سوال پیچش کردم تا بفهمم چه اتفاقی رخ داده، پرسیدم:
کجا تصادف کردی حمید؟ درست بگو ببینم چی شده؟ باید بریم بیمارستان از سر و پاهات عکس بگیریم.
حمید در حالی که لیوان آب را سر می کشید گفت: «با آقا میثم و آقا نبی الله سوار موتور می آمدیم که وسط غیاث آباد یک ماشین به ما زد، سه نفری پرت شدیم وسط خیابون، شانس آوردیم من کلاه داشتم».
زخم های
سطحی برداشته بود، از سیر تا پیاز قصه را تعریف کرد که: چجوری شد، کجا زمین خوردن، بقیه حالشون خوبه یا نه.
این طور چیزها را از من پنهان نمی کرد، من هم فقط غر می زدم:
🌸«چرا راننده اون ماشین این طور رانندگی می کرده؟ تو چرا حواست نبوده».
بعد هم یک راست رفتم سراغ اسپند، اسپند دود کردن های من ماجرا شده بود، تا می خواست بیرون برود اسپند مشت می کردم و دور سر حمید می چرخاندم.
حمید هم برای شوخی اسپند را از مشت من می گرفت زیر بغل هایش، دور کمرش، بین پاهایش می چرخاند و می خندید، حتی لباسش را می زد بالا، روی شکمش می گذاشت می گفت بترکه چشم حسودا.
این اولین باری نبود که حمید تصادف می کرد، چندین بار با همین سر وضع به خانه آمده بود، اما هر دفعه، مثل بار نخست که خونین و مالين با لباس پاره میدیدمش، دست و پایم را گم می کردم و توان انجام هیچ کاری را نداشتم.
💐 مخصوصا یک بار که شبانه از سنبل آباد در حال برگشت به قزوین بود موتور حميد به یک نیسان خورده بود.
شدت تصادف به حدی بود که حمید با موتور به وسط جاده پرت شده بود، هر دو طرف جاده الموت دره های وحشتناکی دارد، شانسی که آورده بودیم این بود که وسط جاده زمین خورده بود.
آن شب هم که بعد از کلی تأخیر به خانه آمد همین وضعیت را داشت، لباس های پاره، دست و پاهای خونی این تصادف کردن ها صدایم را حسابی در آورده بود که چرا با اینکه حساسیت من را می داند، مواظب نیست.
از روی حساسیتی که به حمید
داشتم شروع کردم به دعوا کردن: مگه روز رو از تو گرفته بودن؟ چرا شب اومدی؟ چرا رعایت نمی کنی؟ این موتور رو باید بندازیم آشغالی!
🌻 از بس از این تصادف ها دیده بودم چشمم ترسیده بود، به حدی حساس شده بودم که در این شرایط یکی می خواست من را آرام کند و برایم آب قند درست کند!
حمید لباس های پاره و خونی را عوض کرد و تا شب خوابید، ولی شب کمر درد عجیبی گرفت، چشم روی چشم نمی گذاشت، تا صبح حمید را پاشویه کردم، دستمال خیس روی پیشانیش می گذاشتم و بالای سرش قرآن می خواندم.
چون دوره های درمان را گذرانده بودم معمولا اكثر کارها حتى تزریقاتش را خودم انجام می دادم، وقتی دید تا صبح بالای سرش بیدار بوده ام گفت:
من مهر مادری شنیده بودم ولی مهر همسری نشنیده بودم که حالا دارم با چشم های خودم می بینم، اگر روزی مسابقه مهربونی برگزار بشه تو نفر اول میشی خانوم.
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
🔰شبهه آیا امربهمعروف و نهی از منکر کردن فضولی نیست⁉️🤔 #دوره_معروفی_نو #جلسه_اول #پاسخ_سوال۴ 💚 #ب
18.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰شبهه
امربهمعروفونهیازمنکر نکردن،«حقالناسه» یا «حقالنفسه»🤔⁉️
#دوره_معروفی_نو
#جلسه_اول
#پاسخ_سوال۵
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
بهترین عکسی که دیدم
یه کنج از حرم... 💔💔💔
شبتون شهدایی..✨🌙
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
🌅السلام علیک یا جادّه الله
#سلام_امام_زمانم❤️
همینطور میخکوب جاده ات هستم.
خوب فهمیده ام که
در این ظلمت دنیا
فقط هدایت توست که
پیچ و خم زندگی را
برایم روشن می کند
تا گم نشوم
و به خورشید برسم.
من راهی جز تو نمی شناسم.
#امام_زمان
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨
❖◈ *هر روز یک صفـحـ📖ـه*◈❖
✵✿ بـا کـلام حــق ✿✵
〖 صـفـحـــه7⃣1⃣1⃣〗
🌸 *اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن*
📖 *اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن*
🌸 *اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن*
📖 *اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن*
🌸 *اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن*
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
💚 #بنات_المهدی_پردیس💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
هدایت شده از 💚بنات المهدی💚
26.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
#زیارت_آل_یس
#انس_با_امام_زمان علیهالسلام
🔴 یکی از دعاهایی که محبت و اُنس و رفاقت با امام عصر عجل الله ایجاد میکند زیارت پرفیض #آل_یس است که بزرگان به آن توصیه فرموده اند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
خودت را به خواندن «زیارت آل یس»
عادت بده، تا نگاه محبتآمیز امام زمان
به خودت را حس کنی . . .
[ استاد پناهیان ]🌱
💚 #بنات_المهدی_پردیس💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
پوستری جالب در ستاد مرکزی دکتر جلیلی
#ریاست_جمهوری #انتخابات #دکتر_جلیلی
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرموقع سوار این تاکسی برقی ها شدید یه خدابیامرزی برای شهید رئیسی بفرستید که تا فروردین همین امسال پیگیر راه افتادن این ناوگان جدید بود ولی حالا نیست که حاصل دستاور سه ساله وزارت صمت و شهرداری رو ببینه ...
#شهید_جمهور
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
🤩پـــــــــاســـخ به تـــمـــامی شـــبـــهات در مورد #گشت_ارشاد 🚔 و #طرح_نور✨💕 🎙#دکتر_علی_تقوی #قس
21.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤩پـــــــــاســـخ به تـــمـــامی شـــبـــهات در مورد #گشت_ارشاد 🚔 و #طرح_نور✨💕
🎙#دکتر_علی_تقوی
#قسمت_سوم
✴️پیامبر فرمودند: تمام گناهان اُمّت من بخشیده میشود مگر.... 😱
🤔چرا «امربهمعروف» رو به «حجاب» گره زدید⁉️
💢 ماده ۶۳۸ از قانون مجازات اسلامی میگه که....
#گشت_ارشاد
#طرح_نور
#در_امتداد_نور
#قسمت_سوم
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
هدایت شده از مرکز تخصصی امربه معروف 💕 (موسسه موعود)
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨فــــــــوری و مــهـــم
♨️پاسخ به سوالات و شبهات #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر💕
🎙 #دکتر_علی_تقوی
🔰لینک این پخش زنده:
https://eitaa.com/aamerin_ir/29702
💚بنات المهدی💚
میدونستی فیلم پورن با مغز ما چکار میکنه؟؟🤔 میدونی چه اثراتی ممکنه داشته باشه؟؟😱 در این کلیپ آقای خ
18.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوست من😍
به نظرت چشمچرونی فقط مختص آقایونه؟🧐
اصلا چکار باید بکنیم که یک زندگی خوب و عاشقانه داشته باشیم؟؟🤔
تو این کلیپ هم دلیل قرآنی برات آوردم هم علمی ☺️
#سیدکاظم_روحبخش
#عفاف۹
#عفاف_بینایی
💚 #بنات_المهدی_پردیس💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شست شوی مغزی جوانان توسط سینما و نمایش خانگی، تا انتخاب رئیس جمهور براساس تمایلات زن زندگی آزادی ‼️
_مجری :تو برای چی اومدی ستاد روحانی؟
_جوان مملکت: برای پیدا کردن زید! 🤭🤐
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
#غلطهای_رایج #جلسه_4 #استاد_علی_تقوی 💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚 🇮🇷 @amerinepardis 🇮🇷
GHALAT5_1.mp3
28.35M
آسیب شناسی اشتباهات متدوال اساتید و سخنرانان در تدریس و تبلیغ امر به معروف و نهی از منکر
#استاد_تقوی
#غلطهای_رایج
#جلسه_۵
💚 #بنات_المهدی_پردیس
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ زیبای یا ضامن آهو
تو دار و ندار منی ای ضامن آهو
یا ضامن آهو زدهام پیش تو زانو
السلام علیک
🕊 یا علی بن موسی الرضا (ع)🕊
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
#انسان_شناسی ۱۰۲ #آیتالله_حسن_زاده_آملی #استاد_شجاعی - اینکه هر فقدان و نداشتنی، - هر شکست و از
انسان شناسی 103.mp3
8.55M
#انسان_شناسی ۱۰۳
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
🌠 تصویر ذهنی شما از بهشت چیست؟
اندازهی بهشت در تصور شما چقدر است؟
✨ تصویری که قرآن از بهشت و اندازه و شرایط آن برایمان رسم کرده، چگونه است؟
✖️تصویر ذهنی شما، با تصویر قرآنیِ بهشت، چقدر مطابقت دارد؟
پاسخ این سؤال میزان معرفت ما را از امکانات آخرتی، محک میزند!
💚 #بنات_المهدی_پردیس
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
#یادت_باشد
#قسمتصدبیستنهم
🌿﷽🌿
خروس خوان صبح حاضر شدیم رفتیم بیمارستان .
❤️بعد از گرفتن عکس از کمرش فهمیدیم دیسکش فتق پیدا کرده است، دکتر ده روز استراحت مطلق نوشت، باید رعایت می کرد تا به مرور بهتر بشود.
یک روز که برای استراحت خانه مانده بود همه فهمیده بودند، از در و دیوار خانه مهمان می آمد، یک لحظه خانه خالی نمی شد، دوست، فامیل، همسایه، هیئت، مسجد، باشگاه.
پیش خودم گفتم حمید یک تصادف ساده داشته این همه مهمان آمده است، خدای نکرده برود مأموریت جانباز بشودمن باید نصف قزوین را پذیرایی کنم و راه بیندازم
. تمام مدت برای خوش آمد گویی وپذیرایی از مهمان ها سر پا بودم. به حدی مهمانها زیاد بودند که شب ها زودتر از حمید بر اثر خستگی می افتادم.
به خاطر کمر درد نمی توانست مثل همیشه در کارها به من کمک کند با این حال تنهایم نمی گذاشت.
🌷 داخل آشپزخانه روی صندلی می نشست و برای من از اشعار حافظ یا حکایت های سعدی می خواند.
خستگی من را که میدید می گفت: «به آبروی حضرت زهرا(س) منو ببخش که نمی تونم کمکت کنم، این مدت خیلی به زحمت افتادی، ده روز استراحتم که تموم بشه باید چند روز مرخصی بگیرم از تو مراقبت کنم، کارها رو انجام بدم تا تو بتونی استراحت کنی».
بعضی رفتارها در خانه برایش ملکه شده بود، در بدترین شرایط آنها را رعایت می کرد، حتی حالا که کمرش درد می کرد مقید بود بعد از غروب آفتاب حتما نشسته آب بخورد،
می گفت: از امام صادق (ع) روایت داریم که اگر شب نشسته آب بخوریم رزقمون بیشتر میشه.
بین این ده روز استراحت مطلقی که دکتر برای حمید نوشته بود تولد حضرت زهرا(س) و روز زن بود، به خاطر شرایط جسمی حمید، اصلا به فکر هدیه گرفتن از جانب او نبودم.
🌺 سپاه برای خانم ها برنامه گرفته بود، به اصرار حمید در این جشن شرکت کردم اول صبح رفتم تا زود برگردم، در طول جشن تمام هوش و حواسم در خانه، پیش حمید مانده
بود.
وقتی برگشتم دود از کله ام بلند شد، حمید با همان حال رفته بود بیرون و برای من دسته گل و هدیه روز زن خریده بود.
قشنگ ترین هدیه روز زنی بود که گرفتم، نه به خاطر ارزش مادی، به این خاطر که غافلگیر شدم، چون اصلا فکر نمی کردم حمید با آن شرایط جسمی و درد کمر از پله ها پایین برود و برایم در شلوغی بازار هدیه تهیه کند و این شکلی من را سورپرایز کند.
💐همان روز به من گفت: «کمرم خیلی درد می کرد، نتونستم برای مادر خودم و مادر تو چیزی بخرم، خودت زحمتش رو بکش».
رسم هر ساله حميد همین بود، روز تولد حضرت زهرا (س) هم برای من، هم برای مادر خودش و هم برای مادر من هدیه می گرفت، روی مادر خیلی حساس بود، رضایت و لبخند مادر برایش یک دنیا ارزش داشت.
🍀 عادت همیشگیش بود که هر بار مادرش را می دید خم می شد و پیشانیش را می بوسید، امکان نداشت این کار را نکند.
همان چند روزی که دکتر استراحت مطلق تجویز کرده بود هر بار مادرش تماس می گرفت و سلام می داد حالت حمید عوض می شد، کاملا مؤدبانه رفتار می کرد، اگر دراز کش بود می نشست، اگر نشسته بود می ایستاد.
برایم این چیزها عجیب بود، گفتم: «حمید مادرت که نمی بینه تو دراز کشیدی یا نشستی، همون طوری دراز کش که داری استراحت می کنی با عمه صحبت کن».
گفت: «درسته مادرم نیست و نمی بینه، ولی خدا که هست، خدا که می بینه!».
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
🔰شبهه امربهمعروفونهیازمنکر نکردن،«حقالناسه» یا «حقالنفسه»🤔⁉️ #دوره_معروفی_نو #جلسه_اول #پا
16.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰شبهه
آیا امربهمعروف و نهیازمنکر در تعارض با آزادی انسان است؟
#دوره_معروفی_نو
#جلسه_اول
#پاسخ_سوال۶
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#فرازی_از_خطبه_غدیر
#مبلغ_غدیر_باشیم
ای مردم بدانید من ترساننده هستم و علی راهنماست. ای مردم من پیامبر هستم و علی جانشین من است.»
💚 #بنات_المهدی_پردیس 💚
🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷