eitaa logo
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
162 دنبال‌کننده
98 عکس
1 ویدیو
0 فایل
در این کانال، خاطراتم را می‌نویسم؛ خاطراتی که به نظرم مفید و کاربردی هستند؛ به امید آن که هم لَذّت و هم بهره ببرید. اسماعیل داستانی بِنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال‌های دیگرم: ـ @benisiha ـ @ghatreghatre ارسال پیام: @dooste_ketaab
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطرۀ ۲۱ 🔴 شهید همسر! 🔹امشب، شنبه، ۱۰ / ۹ / ۱۴۰۳، خواهرم به بنده گفت که من به شوهرم گفتم: «داداش‌اسماعیل در سخنرانی‌اش گفت: "هیچ مردی در کارهای خانه با شوق به همسرش کمک نمی‌کند، مگر این که یا از صدّیقین است یا شهید خواهد شد و یا از اولیاءاللّهِ دیگر (خوبانی که خدا برایشان خیر دنیا و آخرت را می‌خواهد) است." تو از کدامینِ این افراد هستی که در کارهای خانه به من کمک می‌کنی؟ گفت: «من شهید شما هستم!» 🔸البتّه پاسخ شوهرخواهرم جنبۀ طنز دارد! 🔹خوشا به حال حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام اللّه تعالی علیه. ـ و هر مرد دیگری که بدون «توقّع» همسرش، در کارهای خانه به او کمک می‌کند! ، ، ، ، ، 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۲۲ 🔴 راهکار مادر برای شِفای فرزند 🔹صبح امروز، یک‌شنبه، ۱۱ / ۹ / ۱۴۰۳، بانویی به بنده، پیام داد: نزدیک ۲ ماه است که پسرم بیمار است، در کارهای روزانه و مدرسه دچار مشکل شده و خیلی اذیّت می‌شود و اصلاً در او بهبودی نمی‌بینیم. لطفاً برایش دعا کنید و در مجالس سخنرانی‌تان از مؤمنان بخواهید که برایش دعا کنند. 🔸برایش نوشتم: دعا کردم. خداوند شافی ـ جلّ جلاله. ـ به حقّ حضرت زهرا ـ سلام الله تعالی علیها. ـ هرچه‌زودتر او را شِفا دهد. ان‌شاءالله. شما هم برای شفایش به این روایت عمل کنید: اَرقَط، پسر خواهر امام صادق ـ‌ سلام الله تعالی علیه. ـ ، نقل کرده است که من بیماری سختی گرفتم. مادرم دنبال دایی‌ام (امام صادق علیه السّلام) فرستاد و ایشان آمدند؛ در حالی که مادرم دَم در بود (انتظار می‌کَشید) و می‌گفت: "وای جوانم!" دایی‌ام به او فرمودند: «لباس‌هایت را به خودت بچسبان (یعنی: خودت را خوب بپوشان و حجاب کامل را رعایت کن)، به بالای خانه (پشت‌بام) برو، روسری‌ات را بردار تا این که موهایت به سوی آسمان، آشکار شود؛ سپس بگو: "رَبِّ اَنتَ‏ اَعطَيتَنيهِ،‏ و اَنتَ وَهَبتَهُ لی، اَللّٰهُمَّ فَاجعَل هِبَتَکَ اليَومَ جَديدَةً، اِنَّکَ قادِرٌ مُقتَدِرٌ." (یعنی: پروردگار من! تو او را به من بخشیدی و تو را به من دادی؛ پس خدایا! امروز بخششت را تازه کن؛ که تو توانای مقتدری.)؛ آن‌گاه سَجده کن؛ پس سرت را بالا نمی‌آوری تا این که پسرت خوب می‌شود.» مادرم این کارها را انجام داد و من همان ساعت برخاستم (خوب شدم) و با دایی‌ام به مسجد رفتم!» 🔹لطفاً شما، خوانندگان عزیز، هم برای شفای این فرزند و حتّی بیماران دیگر، از ته دل دعا کنید و بگویید: خدایا! به همۀ بیماران، شِفا عنایت بفرما. ، ، 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
🔴 یک روحانی پیام داده است: مطالب کانال خاطراتتان انصافاً خیلی خوب، جذّاب و آموزنده است و ما از آن‌ها استفاده می‌کنیم. خدا خیرتان دهد. 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
🔴 شخص دیگری پیام داده است: من به آقا امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام. ـ توسّل کردم و در نتیجه، با کانال خوب شما آشنا شدم و آن، روزیِ من شد. مطالبش واقعاً بسیار عالی و پُرمحتوا است و معرفت ما با آن‌ها افزایش پیدا می‌کند. من تشنۀ چنین پیام‌هایی هستم. 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۲۲ 🔴 راهکار مادر برای شِفای فرزند 🔹صبح امروز، یک‌شنبه، ۱۱ / ۹ / ۱۴۰۳، بانویی به بنده، پیام
🔴 چند دقیقه پیش به این مادر، پیام دادم: در مجلس امشب برای فرزندتان دعا کردم و حاضران، «آمین» گفتند. یک حافظ کلّ قرآن هم پیام داده است: بنده هم برای این برادر دینی دعا می‌کنم. ان‌شاءالله هرچه‌زودتر خوب شود. البتّه دعای مادر، چیز دیگری است. این‌ها را هم گفتم تا شاید خوشحال شوید. 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱ 🔴 نوشتن خاطرات و معرّفی کتاب‌ها 🔹امشب، یک‌شنبه، ۱۴۰۳/۹/۴، تصمیم گرفتم که باز خاطرات روزا
🔴 تا کنون عدّه‌ای برای این که تبلیغ این کانال را برایشان فرستاده‌ام، تشکّر کرده‌اند. شخصی هم پیام داده است: برای این که کانال خاطراتتان را به من معرّفی کردید، ممنونم و گاهی آن‌ها را مطالعه می‌کنم. لطفاً شما هم خاطرۀ ۱ این کانال را برای تبلیغ کانال، به عزیزانتان و... بفرستید. 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
🦋 خاطرۀ ۲۳ 🔴 کتاب‌های طواف‌کننده در حرم‌های مطهّر! 🔹صبح دیروز، یک‌شنبه، ۱۱ / ۹ / ۱۴۰۳، جوانی که مدّت‌ها به مجالس سخنرانی بنده می‌آمد، ۲ تصویر این مطلب را برایم فرستاد و پیام داد: این‌ها تصاویر کتاب دعایی هست که شما آن را ویرایش کرده‌اید و حدود ۸ سال است که در سجّادۀ بنده است و مرا به یاد شما می‌اندازد. خدا شما را حفظ کند و به شما سلامت دهد.» 🔸اکنون که این خاطره را نوشتم، به یاد این خاطره افتادم که روزی یکی از دوستان روحانی‌ام، به بنده گفت: «نام شما در شناسنامۀ هزاران کتاب دعا و زیارتنامه که آن‌ها را ویرایش کرده‌اید، آمده است و آن کتاب‌ها در دستان زائران در حرم‌های مطهّر اهل بیت ـ علیهم السّلام. ـ و...، ضریح‌های آن حضرات را زیارت و طواف می‌کنند و این مانند آن است که خودتان پیوسته در آن مکان‌های مقدّس، در حال زیارت و طواف باشید!» 🔹این ۲ سخن این ۲ عزیز، مرا خشنود و شاد کرده است. ، ، ، 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
🦋 خاطرۀ ۲۴ 🔴 لذّت اظهار عشق 🔹صبح دیروز، یک‌شنبه، ۱۱ / ۹ / ۱۴۰۳، دیدم یک موتوری، نزدیک یک چراغ راهنمایی که قرمز شده بود، توقّف کرده و بانوی جوان باحجابی که تَرک موتور نشسته بود، سرش را روی شانۀ او گذاشته است. 🔸نباید در معرض عموم اتّفاق می‌افتاد؛ امّا صحنۀ زیبایی بود که شاید در اظهار عشق به همسر، ریشه داشت. 🔹از سوی دیگر، شوهر، پناهگاه زن است و شانۀ شوهر، تکیه‌گاه او؛ البتّه او هم باید به شوهرش مهربانی کند تا از او مهربانی ببیند. 🔸خوشا به حال همسرانی که به همدیگر عشق می‌ورزند و از ابراز عشق، لَذّت می‌برند! 🔹آن عشق که در پرده بماند، به چه ارزد؟ / عشق است و همین لذّت اظهار و دگر هیچ (۱) ۱. از: شفایی اصفهانی. ، ، ، ، 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۲۵ 🔴 اگر درمان درد خویش می‌خواهی، بیا این‌جا 🔹صبح پریروز، یک‌شنبه، ۱۱ / ۹ / ۱۴۰۳، پیش مادر بزرگوارم بودم که یاد این خاطره افتادم و چکیده‌اش را به ایشان یادآوری کردم: حدود ۲۰ سال پیش، یک دست ایشان خیلی درد می‌کرد. یک روز، ایشان، بنده و برادر روحانی‌ام، سر سفرۀ صبحانه بودیم که یکباره به یاد حضرت امام رضا ـ سلام اللّه تعالی علیه. ـ افتادیم و هوای زیارت ایشان به دل‌هایمان افتاد و تصمیم گرفتیم که به زیارت ایشان مشرّف شویم. همان روز، بلیت تهیّه کردیم و شاید پس از یکی ـ دو روز، به مشهد مقدّس رفتیم. حدود ۲ ماه از برگشتن ما گذشته بود که ناگهان به یادمان افتاد پیش از این سفر، دست مادرمان درد می‌کرد؛ امّا ایشان در این مدّت دربارۀ دردش سخن نگفته و اظهار درد نکرده است. دریافتیم که وقتی ایشان دستشان را به حرم مطهّر آن حضرت مالیده است، بدون این که خودش بفهمد، شِفا پیدا کرده و حتّی در این مدّت هم متوجّه خوب‌شدنش نشده است! 🔸این است رأفت آن امام معصوم. علیه السّلام. 🔹همچنین خلاصۀ این خاطره را به ایشان عرض کردم که مرد مورداعتمادی به بنده گفت: «من در ایّام نوروز امسال، در وطنم بودم که دچار دندان‌درد شدیدی شدم. پس از چند روز که به شهر مقدّس قم برگشتم، به یاد سخن شما افتادم که گفته بودید: "اگر شخص بیماری، خاک حرم شریف حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ را بر محلّی از بدنش که درد می‌کند، بمالد، امید است که شفا پیدا کند." به حرم ایشان مشرّف شدم و آن سمت از صورتم را که دندان‌ دردآلودم در آن قرار داشت، به ضریح ایشان مالیدم و دندانم بی‌درنگ از درد افتاد و در این چند ماه هم درد نکرده است!» 🔸اکنون که دارم این مطلب را کامل می‌کنم، به یاد این فرمودۀ مرحوم پدرم، حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی، ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ افتادم که فرمودند: «من حاجات مهمّ مادّی و معنوی‌ام را از امام رضا ـ علیه السّلام. ـ گرفته‌ام.» 🔹پس، از توسّل به اهل بیت ـ سلام اللّه تعالی علیهم. ـ غافل نشویم. ، (علیهما السّلام)، ، ، ، 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2