حزب الدعوه و وجود خانواده صدر بزرگترین دشمنان صدام به حساب می آمدند.
صدام دیگر تاب نیاورد دستور را صادر کرد.
_حصر خانگی!
نه ماه حصر خانگی بودند.
دوستان و محبین شان می گویند وضعیتی به مشابه شعب ابی طالب...
این حصر مانع تمام و کمال از ورود و خروج همه چیز بود، حتی مواد خوراکی و غذایی
حتی دیدار با دوستان
همه چیز
صدام نه ماه به قول خودش زمان داد تا دوباره محمد باقر صدر فتوایی به منظور انکار حرام بودن عضویت در بعث را صادر کند.
تیرش به خطا رفت، محمد باقر حتی یک قدم هم عقب ننشست!
در این مدت سه بار محمد باقر را دستگیر کردند و هر سه بار آمنه به حرم امیر المؤنین می رفت و شیعیان را دعوت به تظاهرات و راهپیمایی می کرد
باید بگویم بله...
بعد از صحبت های آمنه صدر در حرم نه تنها در نجف بلکه در بغداد و کاظمین دیگر شهر هاهم راهپیمایی و تظاهرات صورت گرفت
تا جایی محمد باقر را آزاد کردند و شب نشده به خانه برگشت.
می گفت: فاضل البراک با بی ادبی با من حرف می زد و از رابطه ام با آیت الله خمینی می پرسید. تا اینکه کسی وارد شد یاد داشتی به دست او داد.
تا آن را خواند، لحنش تغییر کرد.
چند دقیقه بعد تلفن زنگ زد و او گفت بله قربان، هرچه شما دستور بدهید.
بعد به من گفت:«مگر ما چه کار کردیم که مردم باز راه افتاده اند؟ این فقط یک دیدار ساده بود.»
بنت الصابر🇵🇸
تا جایی محمد باقر را آزاد کردند و شب نشده به خانه برگشت. می گفت: فاضل البراک با بی ادبی با من حرف
📌قدرت سخنان آمنه را ببین...
بار آخر که آمدند محمد باقر را دستگیر کنند و ببرند.
آمنه در کوچه طاقت نیاورد و با صدای بلند شروع کرد به دفاع از حق برادر!