همه ما ماجرای قتل در بنی اسرائیل و زنده شدن مقتول توسط گاوی با اون نشانی های خاص رو می دونیم...
اما یک ماجرای کمتر توجه شده ای در بطن این اتفاق هست که کمتر کسی ازش با خبره...
ماجرا از این قراره
پسر جوانی در یکی از پر جمعیت ترین قبیله های بنی اسرائیل بوده که یا قبل از ماجرای تأثیر کلمات¹ و یا بعد از اون شیفته محمد و آل محمد میشه...
بنت الصابر🇵🇸
ماجرا از این قراره پسر جوانی در یکی از پر جمعیت ترین قبیله های بنی اسرائیل بوده که یا قبل از ماجرا
به طوری که دائم در حال صلوات فرستادن بوده...
خداوند روزی به حضرت موسی وحی میکنه که یا موسی این جوان اینقدر نزد من محبوب هست که میخوام هم اجر دنیوی بهش بدم هم اخروی!
در کل بنی اسرائیل فقط یک گاو وجود داشته با این نشونی های عجیب و غریب اونم گاو همین پسر جوان بوده!
روزی از روز ها پسر در رویای صادقه ای می شنوه که اگر عده ای اومدن برای خرید گاو، گاو رو نفروشه مگر به اذن مادرش...
وقتی بیدار میشه، بزرگان بنی اسرائیل میان سراغش برای خرید گاو
ابتدا پسر میگه دو سکه طلا البته به شرط اجازه مادرم!
بزرگان بنی اسرائیل میگن نه دو سکه زیاده ما یک سکه می دیم
میرن پیش مادر پسر تا معامله صورت بگیره.