خلاصه جانم برایت بگوید شیعه آقا 🌱
که یک مردی از بزگان با ظاهری ساده و لباسی ساده تر قدم می گذارد جلو به حالت تواضع کامل با وقار در قرآن آمده چهره ای بسیار نورانی دارد این پیر بزرگ
این آدم معتمد تمامی آدم ها و جنیان، یک فردی بسیار دوست داشتنی و ربانی بوده است 🌿
بنت الصابر🇵🇸
خلاصه جانم برایت بگوید شیعه آقا 🌱 که یک مردی از بزگان با ظاهری ساده و لباسی ساده تر قدم می گذارد جل
همینطور که راه می رود لبخندی دل نشین بر لبان مبارک سلیمان نبی نقش می بندد.
می رسد مقابل حضرت و زبان باز می کند که من این تخت را میاورم کمتر از چشم برهم زدنی!
تصور کنید سکوتی محض می شود جلسه
همه متعجب و شگفت زده شده اند!!
بنت الصابر🇵🇸
همینطور که راه می رود لبخندی دل نشین بر لبان مبارک سلیمان نبی نقش می بندد. می رسد مقابل حضرت و زبا
چیشد؟
مگه میشه یک انسان همچین قدرتی داشته باشه؟!
بنت الصابر🇵🇸
همینطور که راه می رود لبخندی دل نشین بر لبان مبارک سلیمان نبی نقش می بندد. می رسد مقابل حضرت و زبا
همه می دانند که آصف بن برخیا الکی حرفی نمی زند.
شاخ جنیان و قدرتمند ترین جادوگر جنیان گفت یک نصف روز آن وقت آدمیزادی می آید و می گوید کمتر از چشم برهم زدنی..
حق داشتند بی چاره ها!
سلیمان نبی لبخندی می زند
و آصف بن برخیا در همان حالت ذکری می گوید
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
از میان نور خیره کننده ای عرش ملکه از زیر تخت سلیمان بیرون آمد و در اورشلیم حاضر می شود!
_ظهور تخت بلافاصله بعد از چشم برهم زدن حضرت سلیمان با آن نور و جلال چقدر به نظر جنیان غیر ممکن می آید قدرت انسان..
تعجب بر انگیز، از این بابت که سحر نمی تواند این چنین انجام دهد پس این آصف چه دارد؟
واقعا آصف چی داشت؟
سلیمان نبی بلند می شود از تخت خود و نگاهی با محبت به شاگرد خود می اندازد، لبان مبارک می شکفتد و می گوید:
«هذا من فضل ربی 🌱»
_این فضلی است که خدا برای من در نظر گرفته است.. که آیا من شکر این نعمت را به جا می آورم؟
پس هرچه هست از جانب خداست!
بنت الصابر🇵🇸
تعجب بر انگیز، از این بابت که سحر نمی تواند این چنین انجام دهد پس این آصف چه دارد؟ واقعا آصف چی داش
این هذا من فضل ربی ذکر بسیاری از پیامبران بوده است که بعد تر ها برای تان خواهم گفت ✨
ذکری که در مقابل قدرت طلبی تمامی جاه طلبان و مغروران بوده است...
بنت الصابر🇵🇸
سلیمان نبی لبخندی می زند و آصف بن برخیا در همان حالت ذکری می گوید «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِل
عمل آصف به ما نشان می دهد که انسان قدرت طلب اگر قدرت می خواهد، علم و دانشی اگر می خواهد بندگی خدا را باید کرد..
قدرتی که فراتر از قدرت سحر و جادوی اجنه و شیاطین است!❤️
گرفتی چیشد شیعه آقا؟
ماجرای آصف یک ماجرای تاریخی شأن و منزلت دار است
ماجرایی که در قرآن هم آمده
قشنگی ماجرا کجاست؟
این کلام امام صادق:
اینجا ماجرا قشنگ تر می شه که🕊
امام صادق در مورد علم آصف به کتاب الهی فرمودند که:
در برابر کتابی که همچون دریایی آرام است
پشه ای بی آید و بال خود را کمی به سطح این آب بزند
امام می فرمایند علم آصف به اندازه همین خیس شدن بال پشه از کلمات بوده است...!
این کتاب و علم کلمات دست چه کسی است؟
در آیات پایانی سوره رعد آمده به دست رسول الله
همان کسی که علم به کتاب کامل در دست اوست
که عالمان شیعه و سنی اتفاق نظر دارند بعد از ایشان کسی نیست جز وجود نازنین حضرت علی..🌿
بنت الصابر🇵🇸
بعد امام صادق ما می فرمایند که علم آصف به اندازه خیس شدن بال پشه ای از دریای علوم حضرت امیر است.. ❤️
همه عظمت وجلالت و شوکت و علم ملک سلیمان و آصف بن برخیا قطره از علم امیر المؤمنین..
ممکنه براتون سؤال بشه که سلیمان نبی این علم را نداشت؟
چرا داشت اما می خواست نشان بدهد که کسی جز من هم قسمتی از این علم را دارد به هدف جانشینی آصف بعد از سلیمان نبی..
بنت الصابر🇵🇸
علم به کلمات دانشی بوده که خداوند متعال قسمتی از آن را به همه پیامبران خود ارزانی داشته و تمام آن را به رسول الله و وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع)🌱
پ. ن:
آنچه در شرح حال آصف بن برخیا گفته شد خلاصه آیات 38، 39 و 40 سوره نمل است.
کمی از علم به کلمات «کلیک کنید» 🌿
یا نور النور
ازت عاجزانه می خوایم که شناخت مارو نسبت به اولین امام و وصی رسولت رو برامون کامل کنی..
چیزی که فقط از فضل خدای ما بر میاد ❤️
رسول الله فرمودن:
_لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن كتاب و الإنس حساب ما أحصوا فضائل علي.
اگر تمام درختان قلم شوند و درياها مركب شوند و تمام جن نويسنده شوند و تمام بشر حسابگر شوند، باز هم نميتوانند فضائل علي را بشمارند.
بنت الصابر🇵🇸
_کمتر از قطره ای عظمت امیرالمؤنین رو امشب شاهد باشیم؟ ساعت ۲۲ وعده قرار ما.. 🌿 #نگفتنی۲۴
📌مدت رفتن عمر بین ۲_۳ دقیقه 🌱
انگور مسموم اثر خودش را گذاشت.
در را به رویش بست تا کسی نتواند به او کمک کند.
امام با لب تشنه شهید شد.
تا سه روز بوی عطر کوچههای بغداد را پر کرده بود. مردم هر روز یک دسته پرندهی سفید را میدیدند که بالای خانهی امام پرواز میکنند و بالهای خود را باز میکنند و روی بام سایه میاندازند. خانهی امام که رفتند روی بام جسدش را پیدا کردند.
_وسعت آفتاب
@maae_maein
23.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-بنوشته با خط خودش حیّ تبارک
پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک 🌱
هر کدام از ما به یک ویژگی و خصوصیت مشهور شده ایم، خوب یا بد.
از خودتان پرسید امام شما را با چه ویژگی می شناسد؟
به خودتان بگویید امام به شما چه برچسبی می دهد؟
#ازخودت_بپرس
بنت الصابر🇵🇸
هر کدام از ما به یک ویژگی و خصوصیت مشهور شده ایم، خوب یا بد. از خودتان پرسید امام شما را با چه ویژ
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و..
هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
صفین که می شود عمار یاسر را که به شهادت می رسانند، چندی بعد از مکر عاص و فتنه قرآن روی نیزه ها دقیقا همان جایی را می گویم که خودی و ناخودی در خیمه امام با زور شمشیر و سپاه امام را ناچار به صلح می کنند...
راوی می گوید بغض امام را دیدم که فرمود ای کاش عمار را داشتم!
بنت الصابر🇵🇸
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
صفین که می شود چند قدمی خیمه معاویه پیک خبر می رساند به مالک که امام فرموده برگرد.
مالک می گوید دو قدمی خیمه ابلیس هستم، جز چند تن از کفن پوشان نمانده اند، برگردم؟
پیک می گوید راضی می شوی که اینجا افتخار پیروزی نصیبت شود و آنجا دست شان به خون امام آلوده شود؟
مالک بر می گردد با بغض و اشک به خیمه وارد می شود
روبه امام می گوید راضی هستید امیرالمؤمنین؟
امام می فرمایند اگر تو راضی هستی، من هم راضی ام
چشمان مالک را بغض می گیرد، امام پشتش را به جمع می کند و می گوید کاش در بین این جمعیت چند تن مثل تو داشتم مالک..
بنت الصابر🇵🇸
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
سلیم پهلوان نامدار شامی است، همانی را می گویم که در برابر رم آن سپاه قدرتمند، اسلام را جلوه دار کرد.
بعد از مدتی حیرانی در ماجرا های قتل خلیفه عثمان متوجه حقیقت امیرالمؤنین شد و جزو اصحاب و یاران نزدیک امام
در جنگ بین عراق و شام امیرالمؤنین سلیم را منسوب به فرماندهی می کنند
در گوشی می گویند تو که باشی خیالم آسوده است...
بنت الصابر🇵🇸
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
مصعب جوانی رعنا و رشید و خوش قدبالایی ست
از آن هایی که کل مکه را بگردی مثلش کم است
از یک خانواده ثروتمند و اصیل
مدتی می گذرد مجذوب پیامبر می شود، اسلام را تقیه می کند و پنهانی تا اینکه خانواده متوجه راز مگوی او می شوند و طرد می شود
گریزان از همه در پناه پیامبر
مصعب اعتبار اسلام می شود، تا قبل از مصعب برده ها و کنیزان بودند که دل به اسلام داده بودند، مصعب اما تمام معادلات را تغییر داد
اشراف حسادت می کردند به محمدی که مصعب جزو انصارش است!
یک جایی همان دور و اطراف سال ها بعد از ایمان آوردن مصعب، پیامبر بعد از جنگ احد رو به جنازه مصعب می فرمایند
گواهی می دهم که لباس تو از همه در مکه فاخر تر بود، اما تو با پذیرش اسلام به همه آن ها پشت پا زدی...
عزیزم، مصعب من
_نیمه شبه
به خیالت میاد که همینجوری بیداری؟
نه عزیز من
روزی که گذشت، طوری بوده که خدا خواسته عبد عزیزش شب در خونه خدا بیاد
عالمش رو طوری چیده که این عبد امشب خوابش نبره..
این عبد امشب احساس نیاز داشته باشه
عبد عزیز، دریاب فرصت شب رو
شب مختص عاشق هاست..
هرکسی شب چشم بیدار نداره