بسم الله الرحمن الرحیم
#غیبت_و_جمع
👌 توضیحات : دو تا جمع داریم 1. محصور 2. غیر محصور و دو حالت غیبت از جمع 1. غیبت از یک نفر جمع 2. غیبت از همهی افراد جمع.
🔹 جمع محصور یعنی جمع محدودی که همهی افراد آن مشخص و معلوم است مثل اعضاء یک خانواده.
🔹 جمع غیر محصور یعنی جمع کثیری که همهی افراد آن مشخص و معلوم نیست مثل اهالي يك شهر، طایفه، قوم و یک بازار و یک هیئت و یک مدرسه و ...
#غیبت_یک_نفر_از_جمع
🌸 #يكي_از_جمع_غیر_محصور
🤔❓آيا صحبت كردن از يك يا چند نفر نامشخصّ از يك گروه کثیری (مثلا بگوید يك نفر از هيئت، ترسو است یا برخی از بازاریها حریص و طماع هستند) غیبت محسوب میشود؟
✍️ همه مراجع: اگر معلوم و مشخص نباشد منظور چه کسی است مانعي ندارد و غيبت نيست.
🌺 #یکی_از_جمع_محصور
🤔❓آيا صحبت كردن از یک یا چند نفر نامشخص از جمع محدودی (مثلا بگوید یکی از فرزندان زید ترسو یا حریص و طماع است) غیبت محسوب میشود؟
✍️ همه مراجع: اگر معلوم و مشخص نباشد منظور چه کسی است، غیبت نمیباشد؛ ولی گاهی ممکن است از جهت دیگری مثل توهین، تحقیر و تمسخر مؤمن حرام باشد.
👌 تبصره: طبق نظر آیات عظام خامنهای و مکارم اینکار گرچه غیبت نیست ولی حرام است چون این افراد را در معرض تهمت قرار داده.
🍃 نتیجه: در غیبت، فرد غیبت شده باید معیّن و معلوم باشد و اگر طوری بگوید که مردد بین افراد باشد و معلوم نباشد منظور چه کسی است، غیبت نمیباشد.
#غیبت_همه_ی_جمع
🌺 #جمع_محصور
🌱 اگر بیان عیب از جمع محصور باشد؛ مثل اینکه گفته شود این خانواده همهشان ترسو هستند، غیبت است.
🌸 #جمع_غیر_محصور
🤔❓صحبت در مورد همه اهالي يك شهر، طایفه، قوم و مانند آن مثلا بگوید آدمهاى خسيس يا ساده هستند، آيا غيبت است؟
🌿 ✍️ غیبت بیان عیب پنهان است كه مطابق واقع هم باشد یعنی واقعیت داشته باشد، و نسبت دادن عيب به همه اهالی يك شهر یا استان، غيبت نيست و چون محال است که تمام مردم یک شهر یا استان یک عیب مشترک پنهان داشته باشند و یک نفر بر این عیب آگاهی یابد، و این نسبت دادن چنانچه داخل عنوان دروغ و افترا و توهین و تحقیر یا استهزاء و تمسخر باشد، حرام است و اگر اینگونه نبود مانعى ندارد.
👌 تبصره: اینکه انسان ببیند اکثریت افرادی از قوم یا شهر خاصی که او با آنها برخورد داشته، دارای صفتی هستند، دلیل نمیشود که تمام اهالی آن شهر یا قوم اینگونه باشند.
📚 امام، مكاسب محرمه، ج1، ص 412 و 413 و استفتاءات، ج2، ص 619، س 10 و 13؛ خامنهاي، رساله آموزشي، ج 2، درس 18؛ سيستاني، توضيح المسائل، ج 1، م 2268 و منهاج الصالحين، ج 1، م 29؛ تبریزی، منهاج الصالحين، ج 1، م 29 و استفتاءات جدید، ج 1، س 1001 و ج 2، س 1008؛ وحيد، منهاج الصالحين، ج 2، م 29؛ بهجت، جامع المسائل، كتاب تجارت، ج2، ص 467 و استفتاءات، ج 4، س 6515؛ مكارم، انوار الفقاهه، كتاب تجارت، ص 275 و استفتائات، ج 1، س 556 و جامع المسائل
#احکام_نموداری
لینک کانال👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1244201028Caf3a0dc274
گروه پرسش و پاسخ👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3990683729C6536c5b1f2
💝اللهم عجل لولیک الفرج💝
تقدیم به ساحت مقدس قدس عالم امکان مهدی صاحب الزمان(عجل االله تعالی فرج)
🌺🌺سلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان گرامی امروز احکام ۲۵ حکم رو قرار دادم تا اخر هفته احکام بارگزاری نمیکنم تا ان شا الله مطالب به صورت کامل مطالعه بشه🌺🌺
یاعلی مدد
التماس دعا
💫💫💫پانزده سال قبل مقام معظم رهبری فرمودند: « این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله. »💫💫💫
رهبر معظم انقلاب در اردبیهشتماه سال ۱۳۸۴ بههمراه حاج قاسم سلیمانی در منزل خانواده شهید محمدرضا عظیمپور در کرمان حضور پیدا کردند. داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، که میاندار این ضیافت باشکوه شده، از طرف خانواده شهید از رهبر انقلاب درخواستی میکند: «حاج آقا، یک خواسته هم از شما داریم، میخواستیم یک قولی از شما بگیریم که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.»
رهبر معظم انقلاب میفرمایند «ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟»، و بعد با اشاره به پدر و مادر شهید میفرمایند: « این خانم باید من و شما را شفاعت کند، این آقا و این خانم... .»
جواد روح اللهی میگوید: نه حاجآقا، قول بدهید، امشب باید به ما قول بدهید. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: « قول چه؟ آدم قول چیزی را ندارد، نمیدهد که » جواد روح اللهی پافشاری میکند: " آقا، ما قول میخواهیم. رهبر انقلاب با جدیت می گویند: « این را شما گوش کن، این را از من بشنو. اولین کسانی که در این مجموعه ما، بهحسب قاعده، حق شفاعت دارند، این شهیدها هستند و امثال این شهیدها. دوم، پدر و مادر شهدا هستند، این آقا و این خانم و شماها هستید. اگر نوبت شفاعت به آدمها برسد ــ که در ردیف شما نیستند ــ آن وقت به کسان زیادی ممکن است برسد؛ که ممکن است ما جزو آنها باشیم، ممکن است نباشیم. ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل این شهدا و امثال اینها باشیم.» بعد رهبر معظم انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میفرمایند: « این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله. »
حاج قاسم سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند، معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته است! جواد روح اللهی میگوید: "پس ما حتماً از حاج قاسم قول شفاعت میگیریم"
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: « بله، از ایشان قول بگیرید، بهشرطی که زیر قولشان نزنند. »
همه میخندند، همه بهجز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته است.
حضرت آقا در ادمه می فرمایند: « چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الآن خیلی خوب است. اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سال که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.» رهبر انقلاب از هنر حاج قاسم در حفظ تقوا و روحیه مجاهدت میگویند: « این هم یک هنری است که ایشان دارند. بعضیها اشتباه میکنند؛ خیال میکنند وقتی که اوضاع از حالت جنگ و بحرانی خارج شد، و وقت سازندگی شد، و وقت نمیدانم پیشرفت و توسعه شد؛ آن وقت دیگر آدم باید خودش را رها کند! در حالی که نه؛ تقوا را گفتهاند که از اول تا آخر نگه دارید. زادِ تقوا برای آخرت است، باید نگهش دارید تا آخرت بماند. بعضیها خیال میکنند که در دوره پیشرفت و سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر آنی که عوض میشود، تکلیفها عوض میشود، نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند! »
جواد روحاللهی میگوید: "بعد از آن دیدار، حاج قاسم سلیمانی را ندیدم تا چند ماه بعدش که ماه رمضان شد. حاج قاسم هر سال ماه رمضان، یک روز به بچههای جبهه و جنگ، افطاری میدهد. آن سال وقتی برای افطاری رفتم خانهشان، همان جلوی در، از حاجی قول شفاعت خواستم. حاجی کتمان کرد و میخواست دست به سرم کند، که گفتم: "حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو چه گفتند"!
حاج قاسم که دید اگر قول ندهد، اوضاع ناجور میشود؛ گفت: « باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور! »
💠 تأثیر سحرخیزی زن 💠
◾️ زنی به خدمت حضرت صادق (علیه السلام) آمد و عرض کرد:
◽️ ای پسر پیغمبر! شوهرم مرا دوست نمی دارد، چه کنم؟
◾️ حضرت فرمود: 💎«علیک بصلوة اللّیل». برو نماز شب بخوان.
◽️ پس از چندی خدمت حضرت رسید و تشکّر کرد و گفت:
◾️ شوهرم از آن وقت هیچ کس را به اندازه من دوست نمی دارد.
◽️ پس آن حضرت فرمود:
💎خدا رحمت کند زنی را که سحر برخیزد و شوهرش را بیدار کند، و همچنین مردی که برخیزد و زنش را بیدار کند و نماز شب بخوانند.
📚 پیشانی و خاک، ص۸۳
💫💫 ارمغانی به نام توبه برای بندگان گنهکار 💫💫
« و من هر كه را توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، می آمرزم. » [ سورۀ طه / آیه۸۲ ]
« هر کس بدی کند یا ظلم کند به نفس خود با ارتکاب گناهان و سپس آمرزش بخواهد از خدا و توبه نماید، خدا را آمرزنده مهربان می یابد. » [ سورۀ نساء / آیۀ۱۱۰ ]
« ای کسانی که ایمان آوردید، به سوی خدا توبه کنید، توبه ای نصوح. امید است که او بپوشاند گناهان شما را و شما را وارد باغهايی در بهشت کند که در زیر آن نهرهای زیبا جاری است. » [ سورۀ تحریم / آیۀ۸ ]
ابوالصباح کنانی گوید از حضرت صادق ( علیه السلام ) دربارۀ قول خدای تعالی در سورۀ تحریم آیۀ ۸ پرسیدم، که آن حضرت فرمودند: منظور از توبۀ نصوح این است که بنده از گناه توبه کند و تصمیم بگیرد که دیگر به آن گناه باز نگردد. [ اصول کافی ، ج ۴، ص۱۶۸]
« وآن کسانی که از گناهان توبه کنند و با ایمان به خدا عمل صالح به جای آورند، پس خداوند گناهان آنها را می آمرزد و گناهانشان را به نیکی ها تبدیل می کند. زیرا که خداوند در حق بندگانش بسیار آمرزنده و مهربان است. » [ سورۀ فرقان آیه / ۷۰ ]
رسول اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : هیچ کس نزد خدا محبوب تر نیست از مرد و زنی که توبه کرده باشند. [ عین الحیوه، ص ۱۸۷]
🌟🌟این که میگن خدا مهربونه، یعنی این 🌟🌟
در كتاب « قصص التوابین » آمده است : « ذوالنون مصرى اين مرد شريف كه يكى از عرفاي زمان خود بوده روزى از كنار رود نيل در مصر مي گذشته كه ناگهان چشمش به يك عقرب مى افتد كه به سرعت به طرف رود نيل مى رود. با خود گفت: معلوم مى شود اين عقرب ماموريت فوق العاده اى دارد. دنبال عقرب رفت تا به كنار آب رسيد. ناگهان قورباغه اى از آب بالا آمد و خودش را به ديوار ساحل چسباند و عقرب رفت روى پشت آن قورباغه سوار شد و قورباغه شروع کرد به طی کردن عرض رودخانه. ذوالنون هم فوراً بر قايقى سوار می شود و به آن طرف رودخانه می رود. قورباغه هم رسید به آن طرف رودخانه و خودش را به ساحل چسباند. عقرب از پشت قورباغه پیاده شد و مجدداً به راه افتاد. ذوالنون هم پا به پای عقرب او را تعقیب کرد تا بالاخره رسیدند به درختی. در سایۀ درخت جوانی مست به خواب عمیقی فرو رفته بود. ناگهان مار بزرگی به جوان نزدیک شد. اما قبل از اینکه بتواند به جوان مست آسیبی برساند، با نیش همان عقرب تازه از راه رسیده از پای در آمد. ذوالنون از لطف خدا در حفظ جوان مست حيران شد. لگدى به آن جوان زد و رهايش نكرد تا كمى به هوش آمد. ذوالنون گفت:بلند شو ببين چه خبر است! تو چطور با چنين خدايى طرف مى شوى؟! جوان نگاه مى كند و با کمال تعجب مى بیند مارى در کنارش افتاده است. ذوالنون ماجرا را براى او مى گويد. جوان در همان لحظه به گريه افتاد و نوشته اند كه اين جوان توبه كرد و از كرده هايش پشيمان گرديد و گريان و نالان شده و ذوالنون را رها نكرد. گفت تو را به خدا مرا با خدايم آشنا كن و مرا با خدا آشتى بده. كارى بكن كه خدا مرا بيامرزد. او هم قبول كرد و همراهش به مصر آمده و بالاخره مدتها ماند و سرگرم توبه و انابه و تدارك گذشته ها شد، تا از صلحا و اخيار گرديد. »
💥💥💥نارضایتیِ مادر، مانع گفتن شهادتین 💥💥💥
در کتاب « منازل الآخره » آمده است: « حضرت امام جعفر صادق ( علیه السلام ) فرموده اند؛ هر که بخواهد که حق تعالی بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نماید. پس هر گاه چنین کند خداوند دشواری های مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد. و روایت شده که حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نزد جوانی به هنگام وفات او حاضر شدند. پس به او فرمودند: بگو "لا اله الا الله". ولی زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگوید و هر چه حضرت تکرار کردند باز نتوانست بگوید؛ پس حضرت به آن زنی که کنار جوان بود، گفتند: آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلی، من مادر او میباشم. فرمودند: آیا تو بر او خشمناکی؟ گفت: بلی و الآن شش سال است که با او سخن نگفتهام. حضرت فرمودند که از او راضی شو. آن زن گفت: رضی الله عنه برضاک یا رسول الله. و چون این کلمه را که مُشعِر بر رضایت او بود از پسرش گفت، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمودند: بگو"لا اله الا الله". آن جوان گفت: "لا اله الا الله". حضرت فرمودند: چه میبینی؟ عرض کرد: مرد سیاه قبیح المنظر با جامههای چرکین و بدبو که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته. حضرت فرمودند: بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت الغفور الرحیم. آن جوان این کلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمودند: نگاه کن، چه میبینی؟ گفت: مردی سفید رنگ، نیکو صورت، خوشبو با جامههای خوب را میبینم که به نزدم آمده و آن سیاه پشت کرده و میخواهد برود. حضرت فرمودند: این کلمات را تکرار کن، تکرار کرد. حضرت فرمودند: چه میبینی؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمیبینم و آن شخص نورانی نزد من است، پس در آن حال آن جوان وفات کرد. »
🌺🌺سلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان گرامی امروز احکام ۲۵ حکم رو قرار دادم تا اخر هفته احکام بارگزاری نمیکنم تا ان شا الله مطالب به صورت کامل مطالعه بشه🌺🌺
یاعلی مدد
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سالروز آغاز امامت و ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تبریک و تهنیت باد💝💝💝💝