eitaa logo
به‌سمت آرامش 🌱✨
4.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌱🌻 بِسم‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ✨ مدیریت: @Saheerr 📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
شیطان و انسان؛ خداوند فرمود(به شیطان): هر چه در دنیا بخواهی به تو عطا میكنم. (بخاطر سوابقش در عبادت خدا) شیطان گفت:  اول اینكه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم . خدا فرمود تا روزمعلوم تو را مهلت میدهم.  دوم اینكه در مقابل هر یك از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا كنی كه برای هر یك از اولاد آدم دو فرزند را مسلط كنم كه آنها را به گمراهی بكشانند.خداوند باز هم قبول كرد.  سوم اینكه از تو میخواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی كه از هر جای بدن بتوانم او را به معصیت بكشانم.  چهارم اینكه میخواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آنها را ببینیم.  پنجم اینكه میخواهم به من قدرتی دهی كه به هر شكلی كه میخواهم در آیم و هر كجا كه میخواهم بروم.  ششم اینكه میخواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم (یعنی حتی وقتی حضرت ملك الموت برای قبض روح به سراغ انسان می آید شیطان هم حاضر باشد و انسان را وسوسه كند) .امام محمد باقر (ع) می فرماید: هنگامی كه انسان در حال جان كندن است خیلی تشنه میشود.در آن هنگام شیطان با یك لیوان آب می آید و می گوید اگر بر من سجده كنی و كافر شوی این آب را به تو میدهم.شیطان وقتی ناامید میشود آب را میریزد و میگوید من از تو بیزارم و میرود.  هفتم اینكه از تو میخواهم كه مرا بر سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه كنم.  خداوند در پایان می فرمایند تمام خواسته هایت را برآورده میكنم.ولی هر كس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم میفرستم.  سپس شیطان میگوید :ای خدا به عزت و جلالت قسم كه همه انسانها را گمراه میكنم مگر عده معدودی كه بنده خاص تو هستند. سپس گفت:  حالا كه مرا بیرون میكنی جایی برای زندگی كردنم معین كن.خداوند فرمود تو را در حمام ها و هر كجایی كه محل رفت و آمد مردم است قرار میدهم.  شیطان گفت: غذای من چه باشد؟ خداوند فرمود : سر سفره ای كه نام من (بسم الله الرحمن الرحیم) برده نشود.بنشین با آنها كه همچون حیوان گرسنه هستند غذا بخور. حضرت امام محمد باقر (ع) در این باره میفرماید: اگر اول غذا یادتان رفت بسم ا... الرحمن الرحیم بگویید آخر غذا بگویید تا شیطان هر چه خورده برگرداند.  شیطان گفت: من احتیاج به آب دارم. خداوند فرمود: آب تو شراب و هر چیز مست كننده باشد.  شیطان گفت: برای من كتابی قرار بده . خداوند فرمود: كتاب تو وشم است (كتابهای سحر و جادو).__اولین كسی كه سحر و جادو را به انسان آموخت شیطان بود شیطان گفت: برای من حدیثی قرار بده . خداوند فرمود: حدیث تو دروغ است.  شیطان گفت: برای من دام و وسیله شكاری قرار بده. خداوند فرمود: زنان را وسیله صید و به دام انداختن مردم قرار دادم.  روزی حضرت محمد (ص) شیطان را در مسجدالحرام دید .پیش او رفت و به او گفت: ای ملعون چرا ناراحتی؟  شیطان گفت: زیرا این همه تلاش میكنم كه مردم را گمراه كنم ولی تو در قیامت آنها را شفاعت میكنی و تمام زحمات مرا به هدر میدهی.به همین خاطر با تو دشمنم.  حضرت محمد (ص) فرمودند از امتم چرا ناراحتی؟  شیطان گفت: امت تو خصوصیاتی دارند كه امت های دیگر ندارند.  اول اینكه وقتی به هم میرسند سلام میكنند كه سلام نام خداست و من از این اسم میترسم.  دوم اینكه وقتی همدیگر را میبینند به یكدیگر دست میدهند و تا دستهایشان را از هم جدا نكنند گناهانشان بخشیده میشود.  سوم اینكه وقتی میخواهند غذا بخورند بسم ا... میگویند و من دیگر نمیتوانم غذا بخورم و گرسنه میمانم.  چهارم اینكه بعد از غذا خوردن الحمد ا... میگویند.  پنجم اینكه وقتی اسم تو می آید بلند بلند صلوات ختم میكنند و آنقدر ثواب آن زیاد است كه من فرار میكنم.  ششم اینكه وقتی میخواهند كاری بكنند ان شاء الله میگویند و من دیگر نمیتوانم در آن كار دخالت كنم و آنها را برهم زنم. هفتم اینكه صدقه میدهند و وقتی كه صدقه میدهند هم كناهانشان آمرزیده میشود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میكنند به همین دلیل حضرت نبی اكرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش میكند تا صدقه دهد.هفتاد شیطان دست او را میگیرند تا او را منصرف نمایند.  هشتم اینكه آنان قرآن میخوانند و در خانه ای كه قرآن خوانده میشود دیگر جایی برای من نمیماند .چون در آن خانه ملائكه رفت و آمد میكنند.  نهم اینكه مرا زیاد لعنت میكنند و با هر لعنت یك زخم بر من می افتد و تا زمانی كه آن شخص را به گمراهی نكشانم آنها خوب نمیشود.  دهم اینكه هنگامی كه گناه میكنند سریع توبه میكنند و زحمت مرا به هدر میدهند.  یازدهم اینكه عطسه كه میكنند الحمد ا... میگویند ._ حضرت فرمودند: عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است و و قتی عطسه میكنید باید الحمد ا... بگویید. همچنین می فرماید: وقتی انسان نماز میخواند شیطان از او دور میشود. به خصوص اگر سجده او طولانی باشد، شیطان از روی عصبانیت و ناراحتی فریاد میكشد.  . ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ...... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ....... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ... ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرمایند : ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن........ ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد وآنها صيد تور صيادان شدند!!!! آشوبهاي زندگي حكمت خداست. ازخدا، دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام!! دلتان همیشه آرام..... ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
🎉🎊به درک واصل شدن ابولهب در ۲۵رمضان ابولهب ملعون بدرک واصل شد. ابولهب بیماری واگیر داری پیداکرد و همه از او فراری شدند تا خودشان مبتلا نگردند. دوشب جنازه اش درخانه ماند، بوی تعفّن بدن او لحظه به لحظه زیاد میشد، سرانجام بی آنکه بدنش را دست بزنند آن را روی چوبی گذاشته و از خانه بیرون آورده و به دورترین نقاط مکه بردند. از دور آن قدر سنگ و کلوخ بروی بدن وی ریختند تا بدنش زیر آن سنگها و کلوخ ها دفن شد. ابولهب،عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله)از سر سخت ترین دشمنان آن حضرت بود ابولهب بسیار ایشان را آزار و دشنام می داد و به ایشان آسیب میرساند ابولهب،دشمنی زیادی هم با ابوطالب(علیه السلام)برادر خود داشت ابولهب همسایه پیغمبر بود و از همین رو، با همسرش ام جمیل بر سر راه آن حضرت، خار و خاشاک و زباله می ریختند و به صورتهای مختلف، آن حضرت را آزار می دادند. امام صادق(علیه السلام)فرمودند:🌺 هرگاه سوره مسد را قرائت کردید،ابولهب را نفرین نمایید چون او كسی بود كه پیامبر و آنچه از جانب خداوند آورده بود را تكذیب می كرد 📚منابع:بحار، ج۶، ص۴۵۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ✍ داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 چه کسایی به بهشت می روند؟؟؟؟ بسیار زیبا و تاثیرگذار ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌ 💠 داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیثی تکان دهنده. 👈 پنج گروه محارب خدا و رسول. 👈 مرحوم مجتهدی. داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
📚مرد مستجاب الدعوه خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرستاد که در میان قومش مردی مستجاب الدعوه زندگی می کند. روزی که همسر آن مرد از او خواست تا دعا کند، که وی زیباترین زن دیار خود شود، دعای آن در حق همسرش اجابت شد. زیبایی زن باعث شد که پادشاه و درباریان و مردم بسیاری به او دل بسپارند و همین توجّهات به او باعث شد تا از همسر پیر خودش دوری کند و با او بدرفتاری کند. اما آن مرد با صبر و مهربانی با همسرش رفتار می کرد. تا آنکه روزی از خداوند خواست همسرش را به شکل سگی در بیاورد. زن به شکل سگ درآمد. اما فرزندان آن مرد گریه کنان از او خواستند تا مادرشان را به شکل اولیه خود در آورد. مرد قبول کرد و زن به شکل سابق خود در آمد و خداوند به پیامبرش گفت؛ هیچ یک از دعاهای مرد نه در حق خانواده اش و نه در حق خودش هیچ فایده ای نداشت. . داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
📚 دفتر مشق ... معلم با عصبانیت دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم رسوند و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم! دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن ...اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم هم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ... معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند، مکثی کرد و گفت: بشین سارا ... . داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
📚 ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﻰ ﺑﺎ ﻧﻮﻛﺮﺵ ﺩﺭﻛﺸﺘﻰ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺳﻔﺮ ﻛﻨﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻧﻮﻛﺮ اولین ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﻯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻰ ﺗﺎﺑﻰ میکرد ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻭﺭﺍ ﺩﻟﺪﺍﺭﻯ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ، ﻧﺎ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﺍﻭ ﺑﺎﻋـﺚ ﺷﺪ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﺩ، ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﭼﺎﺭﻩ ﺟﻮﯾﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺣﻜﯿﻤﻰ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﻫﻰ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ چگونه؟ ﺣﻜﯿﻢ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﻧﻮﻛﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ بی‌اندﺍﺯﻧﺪ. ﺍﻭ ﺭﺍ داخل ﺩﺭﯾﺎ انداختند . ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻏﻮﻃﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ کمکم ﻛﻨﯿﺪ ، ﻣﺮﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﯿﺪ دست او ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑـﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﺸﺘﻰ آوردﻧﺪ . ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻰ ساکت ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﯾـﮕﺮ ﭼﯿﺰﻯ ﻧﮕﻔﺖ . ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﻜﯿﻢ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺣـﻜﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﭼﻪ ﺑـﻮﺩ ﻛﻪ غلام ﺁﺭﺍم ﮔﺮﺩﯾﺪ؟ ﺣﻜﯿﻢ پاسخ داد ﺍﻭ ﺭﻧﺞ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭽﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺪﺭ سلامتی در ﻛﺸﺘﻰ ﺭﺍ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﺴﺖ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺭﺍ کسی ﺩﺍﻧـﺪ ﻛﻪ ﻗﺒﻼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ بلا ﮔﺮﺩﺩ . داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
امام_صادق علیه السلام فرمودند: یعقوب با دیدن یوسف پیاده شد، یوسف خواست پیاده شود، اما مقام و ریاست نگذاشت تا در مقابل پدر پیاده شود، همینکه بر پدر سلام کرد، جبرئیل بر نزد یوسف آمد و گفت: ای یوسف خداوند متعال به تو می گوید: چه شد که در مقابل بنده شایسته من پیاده نشدی؟ این مقام و ریاست؟ باز کن کف دست خود را، یوسف دست خود را گشود، ناگاه نوری از میان انگشتانش خارج شد، پرسید: این چه بود؟ جبرئیل گفت: (نور پیامبری بود) هرگز از نسل تو پیامبری نخواهد آمد، این مجازات تو بود بخاطر برخورد تو با پدرت یعقوب که در مقابل او پیاده نشدی. 📚علل الشرایع ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
💎 روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟ خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد. آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای. خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود. *خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
🌸💜🌸💜🌸💜🌸💜 🌸🍃نمک و آب روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟» شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.» پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.» پیر هندو گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.» داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 💠 💠 ‌ ☑️ روایتی از شیخ حاج سیدجمال گلپایگانی ✨ ظہور بہ شدت نزدیڪہ... داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah