📚 #داستان_کوتاه_آموزنده 📚
⚡️ #سخاوت #حاتم_طایی⚡️
💠وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.
💠حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
💠برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.
💠برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
💠مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!
💠مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد.
💠 قانون زندگی٬ قانون باورهاست
💠 بزرگان زاده نمیشوند٬ ساخته میشوند...
#حدیث👇
☀️ امام صادق (علیه السلام):
💠 سخاوت آن است كه بى درخواست انجام گيرد، اما سخاوتى كه درمقابل درخواست باشد ناشی ازشرمندگی وبرای فرار از سرزنش است..
📚 منبع: بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص357، ح 21
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
📚#داستان_کوتاه_آموزنده
روزی در یک دهکده کوچک، معلم مدرسه از دانشآموزان سال اول خود خواست تا تصویری از چیزی که خیلی دوست دارند، نقاشی کنند. او با خود فکر کرد که این بچههای فقیر حتماً تصاویر بوقلمون و میز پر غذا را نقاشی خواهند کرد. ولی وقتی یکی از دانشآموزان نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد. او تصویر یک دست را کشیده بود، ولی این دست چه کسی بود؟
بچههای کلاس هم مانند معلم از این نقاشی مبهم تعجب کردند. یکی از بچهها گفت: «من فکر میکنم این دست خداست که به ما غذا میرساند.»
یکی دیگر گفت: «شاید این دست کشاورزی است که گندم میکارد و بوقلمونها را پرورش میدهد.»
هر کس نظری میداد تا این که معلم بالای سر پسر رفت و از او پرسید: «این دست چه کسی است؟»
پسر در حالی که خجالت میکشید، آهسته جواب داد: «خانم معلم، این دست شماست.»
معلم به یاد آورد از وقتی که این دانشآموز پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانههای مختلف نزد او میآمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.
شما چطور؟! آیا تا بحال بر سر کودکی یتیم دست نوازش کشیدهاید؟ بر سر فرزندان خود چطور؟
❖
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
🌼حکایت خوبان
✍سید مهدی قوام روضه خوانی که پاکت روضه خوانی اش را به زنان بدکاره میبخشید.
روضه خوان مشهور شهر بود ، یکی از شبهای محرم الحرام ، تهران قدیم ، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده روضه خوان میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود میگفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن فاحشه ای منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن بد کردار گذشتیم ، حاجی زد بروی شانه ام و گفت: نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم ، حاجی پیاده شد، رفت بسمت زن بد کاره ، سرش را پایین انداخت ، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن فاحشه با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور.
یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش میرسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم...
📙 روایتی آزاد از زندگی سید مهدی قوام
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#دریافت_طلب
#فضلیت_دعای_توسل
✴️⇦ طلبه ای که مقید بود دعای توسل را هر روز بخواند می گفت↯↯
❇️⇦ یکی از بستگانم پولی از من قرض گرفته بود و هر وقت که ایشان را می دیدم از هر موضوعی صحبت می کرد به جز بدهی خودش به من!
〽️ جالب اینکه من هم اخلاقم اینطور است که وقتی از کسی طلبکار هستم اصلا به او یادآوری نمی کنم تا وقتی که خودش آن را پس بدهد.
🌀 اما اینبار، برای انجام دادن یک کار خیلی مهمی به آن پول نیاز جدی داشتم و باز هم ایشان را در یک مهمانی دیدم و در حالی که در کنارم نشسته بود، متأسفانه مثل قبلا هیچ به روی خودش نمی آورد که به من بدهکار است!
🌀 ناگهان به خودم گفتم: من اثر دعای توسل را زیاد دیده ام، پس بهتر است که یک بار دعای توسل را به این نیت بخوانم که بدون اینکه به او چیزی بگویم، به یاد قرضش بیفتد و آنرا به راحتی به من پس بدهد إن شاء الله.
⚠️❗️ خدا شاهد است که تا خواندن دعای توسل را شروع کردم، یک دفعه بلند شد و از خانه بیرون رفت و بعد از چند دقیقه که خواندن دعای توسل را تمام کردم، برگشت و در کنار من نشست و بدون گفتن هیچ حرفی، همه آن پول را طوری که بقیه مهمان ها نبینند به من پس داد و از من خیلی تشکر کرد و بخاطر تأخیر در پس دادنش هم از من عذرخواهی کرد...
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
°°°
پسر ارشد شیر جمل انداز
منم ، قاسم بن الحسنم 💚
#انتنکرونیفانابنالحسن
هدایت شده از تبلیغات برتر👌👌
آیـــت الله #کشمیری:
همان طور که نمی توانید با دستتان
به خورشید برسید، نمی توانید به این راحتی به امام زمان برسید، امام زمان پاک و طاهر است باید پاک و طاهر
شوید تا او را ببینید.
🍃🍃@be_name_khoda🍃🍃
به تربت امام حسین علیه السلام زیاد سجده کردن اخلاق را عوض می کند.
👤حاج اسماعیل دولابی
📖مصباح الهدی صفحه ۲۷۳
#کانال_عارفین
⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴⚫️🏴
#سیرحضرت_آدم_درکربلا
هنگام سیر حضرت آدم (ع) در زمین ٬ گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد .
⚫️ ناگهان نا خود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد چون به قتلگاه امام حسین (ع) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید.
⚫️ پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی ؟
⚫️» خداوند فرمود : « ای آدم ! گناهی تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (ع) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد . »
⚫️حضرت آدم (ع) فرمود : « قاتل او کیست ؟ » خداوند فرمود : « قاتلش ٬ یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.» در این هنگام حضرت آدم (ع) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟
⚫️» جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست . » پس حضرت آدم (ع) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد . گناه حضرت آدم (ع) ترک اولی بوده است .
📚بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
•••
آن قَدَر جسم نحيف تو به هم پيچيدھ
هرچه كه مينِگرم شكل مُعمّا شدهايی!
「 #یاقاسمبنالحسن 」🥀
🔹امام مهدى(علیه السلام) در زیارت ناحیه مقدّسه خطاب به #امام_حسین(علیه السلام) می فرمایند:
لأَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً و لأَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ؛
هر صبح و شام بر تو گریه و شیون میکنم و در مصیبت تو به جاى اشک، خون میگریم .
📙بحار الأنوار ، ج ۱۰۱ ، ص ۲۳۸
🍃🍃@be_name_khoda🍃🍃