هدایت شده از اشعار ناب آیینی
◾️زیارت امام حسین (ع) در شب جمعه
▫️قال الصادق علیه السلام
🔸خداوند هر شب جمعه همراه تمام فرشتگان الهي و پيامبران و اوصيا و رسول خدا محمد افضل انبياء به زيارت او ميايند
📝 (زیارت پروردگار کنایه ای از نزول رحمت خاص او بر حسین بن علی و زائرین حرمش میباشد و کلام امام علیه السلام که ان تفضیل است، یعنی زیارت پروردگار)
📚 «وسایل الشیعه لتحصیل مسائل الشریعه» تألیف محمد بن حسن حر عاملی
🔳 بیایید همراه با خداوند، فرشتگان الهی، پیامبران و اوصیا و رسول خدا، از راه دور زیارت کنیم:
✨السَّلام عَلَى الحُسَيْن ،
✨وعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ،
✨وعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ،
✨وعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ
هدایت شده از در انتظار گل نرگس
✅برترین نوع اصلاح نماز، بجا آوردن آن در اول وقت می باشد!
✍آیت الله بهجت(ره) : از سخنان علی علیه السلام است که: «بدان تمام اعمالت، تابع نمازت می باشد.» برترین نوع اصلاح نماز، بجا آوردن آن در اول وقت می باشد و بالاترین مرحله ی اصلاح نماز، روی آوردن و توجّه با تمام وجود در نماز به خداوند متعال است.
و اوّلی برای کسی که خدا بخواهد به دوّمی منجر می گردد و خداوند آگاه و هدایتگر است؛ و به ما و شما توفیق عنایت می فرماید.
📚 فریادگر توحید، ص٢٢٩
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
•••
غافلان تشديد مےخوانند و عشّاق تو تاج
اى بنازم " ميم " نامت با مشدد بودنش...
#منمحمدﷺرادوستدارم
#طرح_اختصاصی
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#یا_بابالحوائج_عباس_ع❤️
شب جمعہ سٺ و دلم شوق زیارٺ دارد
اینچنین است ڪه احساس سعادٺ دارد
حرم حضرٺ عباس عجب عقده گشاسٺ
ڪه دعا در حرمش میل اجابٺ دارد
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌷 #شب_زیارتے_ارباب
باز هم آمد شب جمعہ پریشانم حسین
داغ دورے از حرم افتاده بر جانم حسین
عڪس این شش گوشہ بےحد بردلم آتش زده
از ڪرم آبے بریز بر قلب سوزانم حسین
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
🌹👈شیخ که ناگهان مجذوب دخترک شد، نتوانست نگاهش را از وی بردارد و لحظاتی به طور مداوم به او نگاه کرد. عشق دخترک در دل شیخ افتاد. فورا از مناره پایین آمد و بدون اینکه نماز جماعت را برگزار کند، مسجد را ترک کرد و به در خانه دخترک رفت.
پس از در زدن، پدر دخترک در را باز کرد. شیخ خود را معرفی کرد و ماجرا را گفت و سپس از دخترک صاحب خانه خواستگاری کرد. صاحب خانه هم موافقت خود را اعلام کرد و گفت: با توجه به جایگاه و شهرت شما، بنده هم موافقم ازدواج شما هستم
#اما_مشکلی_وجودداردوآن_هم_این_است_که_ما کافرهستیم.
👈شیخ که فریب شیطان را خورده و کاملا عاشق شده بود فورا گفت: مشکلی نیست. بنده هم کافر می شوم. بلافاصله هم خروج خود از اسلام را اعلام کرد و کافرشد.
🌺 🌸 سپس پدر دخترک گفت: البته قبل از ازدواج باید با دخترم هم دیدار کنی تا شاید او هم شرطی برای ازدواج داشته باشد. شیخ موافقت کرد و پیش دخترک رفت. دخترک کافراز شیخ خواست که برای اثبات عشقش به او، جرعه ای شراب بنوشد. شیخ که فریب خورده بود فورا پذیرفت و جرعه ای که برایش آورده بودند را خورد.
دخترک به خوردن شراب بسنده نکرد و گفت:
👈آخرین شرط من این است که قرآن را جلوی من پاره کنی. شیخ که خود را در یک قدمی ازدواج با دخترک می دید، شرط آخر او را هم پذیرفت و بعد از اینکه یک جلد قرآن کریم برایش آوردند، قرآن را مقابل دخترک و پدرش پاره پاره کرد.
🌺 🌸 ناگهان دخترک، عصبانی شد و با فریاد خطاب به شیخ گفت: از خانه ما برو بیرون. تو که بخاطر یک دختر به 👈30 سال نمازت پشت پا زدی، چه تضمینی وجود دارد که مدتی بعد بخاطر یک دختر دیگری به من که تازه وارد زندگی تو شده ام، پشت پا نزنی؟!
🌺 🌸 شیخ که ناکام مانده بود، با ناراحتی از خانه دخترک کافرخارج شده و سپس برای همیشه شهر را ترک کرد. این بود سرنوشت شیخ بخاطر یک نگاه به نامحرم
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
❁﷽❁
#السلام_حضرٺ_عشق❤️
🌿ڪربَلایـے شدنِ ما♡
🌷بہ همین سادگـے اسٺ♡
🌿دسٺ بَر سینہ گذاریم♡
🌷و بگوییم ، حُسین♡
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله❤️
💠
حدیثی عجیب
از حضرت امام محمدباقر(علیهالسلام) روایت شده: حضرت حق سبحانه و تعالی فرشتهای را در هر شب جمعه فرمان میدهد که از اول شب تا آخر شب از جانب پروردگار جهانیان از بالای عرش ندا کند:
آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح برای هر دو جهانش مرا بخواند تا من درخواستش را اجابت کنم؟
آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبهاش را بپذیرم؟
آیا بنده مؤمنی هست که در روزی او تنگ گرفته باشم و پیش از طلوع صبح از من بخواهد که روزیاش را فزونی بخشم تا به او وسعت در روزی دهم؟
آیا بنده مؤمن بیماری هست که پیش از برآمدن صبح از من بخواهد شفایش دهم تا به او تندرستی ارزانی کنم؟
آیا بنده مؤمن غمگین در بندی هست که پیش از طلوع صبح از من بخواهد او را از بند برهانم و اندوهش را برطرف سازم تا دعایش را اجابت نمایم؟
آیا بنده مؤمن ستمدیدهای هست که پیش از طلوع صبح دفع ستم ستمکار را از من بخواهد تا انتقام او را از ستمکار بگیرم و حقّش را به وی بازگردانم؟
فرشته حق این ندا را پیوسته تا طلوع صبح جمعه ادامه میدهد!
👈👈👈👈👈حداقل شبهای جمعه رو حتما نماز شب بخوانیم. نیم ساعت مانده به اذان صبح آماده نماز شب باشیم
آقا جان تنها امید ادامهی زندگیمان
تپشهای قلب شماست،
بیقراری دلهای ما از شوق دیدار شماست!
آقا بگو كه آمدنت نزدیک است،
بگو كه به زودی
هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید میدهد؛
بگو كه میآیی و مرهم
دلهای شكسته و خستهی ما میشوی...
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج
✨﷽✨
✅تاریخ را مطالعه کرده اید؟
✍به "زبیر بن عوام" میگفتند «سِیفُ الاسلام»! فقط زبیر در روز ضربه خوردن حضرت زهرا "سلام الله علیها"، دست بر قبضه شمشیرش برد. آیا میدانید چه گره هایے را در راه اسلام باز کرد؟ اما…
به "عبدالرحمن بن ملجم مرادے" مے گفتند شیعه امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حب و عشق تو، در خون و رگ من وجود دارد؟؟؟!!! اما…
"شمر بن ذے الجوشن" جانباز جنگ صفین بود و در این جنگ تا شهادت هم پیش رفت!!! اما…
هیچ مے دانستید وقتے در کربلا وارد گودال قتلگاه شد؛ زانوهایش را بسته بود؟
بدلیل اینکه آنقدر نماز شب خوانده بود، زانوانش پینه شترے بسته بودند.
آیا میدانستید "عمربن سعد" روز عاشورا نماز صبح را که تمام کرد، گفت: "قربة الے الله" و اولین تیر را به سوي خیام "سیدالشهدا" علیه السلام نشانه رفت؟
مے دانستید همه آنهایے که به کربلا آمدند، مسلمان بودند، نماز میخواندند و روزه مي گرفتند و سایر واجبات دینے را نیز انجام مے دادند؟؟؟!!!
همگے با نیت "قربة الے الله" آمدند براي کشتن " سیدالشهدا"...
"زهیر بن قین"عثمانے مسلک بود؛ اما… آمد براے یارے ابا عبداله الحسین! و حسینے شد.
وهب، مسیحے بود ولے در واپسین لحظات،حسینے شد
حر بن یزید ریاحے فرمانده لشگر یزید بود که راه بر حسین بست ولے به کجا رسید...
ملاک حال فعلے افراد است ولو قبلا امامزاده باشد
"شمربن ذے الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد هم شیخ و سابقون جانباز امت بود اما… شد قاتل ابا عبدالله...
بصیرت که نداشته باشیم،
مے شویم:
«خَسِرَ الدُّنیا والآخرة»
✨اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا✨
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
هدایت شده از سخنرانی های عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥ڪنترل #شهوت و رسیدن به پاڪدامنے در پنج دقیقه!!
ڪلیپی با حجم ڪم و بسیار تاثیر گذار
#استاد_عالی
هدایت شده از سخنرانی های عالی
🌷آیت الله سید علی #قاضۍ:
🔵در دنیا به #صاحبان خانه دو هزار
متری و ریاست و ماشین میگویند
اشـــراف مملڪت اما
درقیامت #اشراف آن کسانےهستند
ڪه #نـــــماز_شــب خـوان هستند.
🔵اهمیت احترام به سادات!
🌹در محضر آیت الله بهجت ره:
احترام به سادات و مودّت و محبت به آنها، خیلی سفارش شده است.
🍃بعضی فرمودهاند بارها اتفاق افتاده با نظر سیدی مخالفت نمودم و چوبش را از جای دیگر خوردم.
💥 بلکه از این بالاتر، پدری که سید بود نقل میکرد:
گاهی فرزند خود را بهعنوان تأدیب کتک میزدم، بلافاصله گرفتاری و ناراحتی برایم پیش میآمد...
🌺حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام به شخصی که به یکی از سادات بیاعتنایی کرده بود ایراد گرفتند. آن شخص عرض کرد:
بیاعتنایی من به او، بهخاطر مخالفت او با شما بود.
💚حضرت در جواب فرمود: چون او به ما انتساب دارد، نمیبایست چنین میکردی..!
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄
📘در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۵
┈┈
📝داستان واقعی نامه نگاری مرد دهاتی با امام زمان عج:
اسمش علی بود و از سادات، صدایش می کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد، اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی خودمان خودش تعریف می کند جمعه صبحی اول طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار چشمه ای و عریضه ای، نامه ای،نوشتم برای امام زمانم که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و هنوز صاحب فرزندی نشدم...
کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت چشمه، باد گرفت و نامه را چسباند به عبایم، دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم، نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل کاغذ نوشته است: خداوند دو فرزند نصيب شما ميكند كه يكي از آن ها منشأ خدمات خواهد بود.
قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمی کند مدیر باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بی سواد، دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت یک رفيقِ بی غلُّ غش می خواهند امام زمان تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه زهرایی تان را می خواهم آقا جان
دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
📚برداشتی آزاد از سخنان استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ماجرای عجیب و تکان دهنده ی #کاشی های گنبد حضرت #عباس (ع)
اوج #ادب_حضرت_عباس علیه السلام
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خصوصیات زندگی امام رضا علیه السلام
🎙حجت الاسلام #میرباقری
#سخنرانی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
💚مهمان امام حسین (علیه السلام) :
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود، به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی.
📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اهمیت نماز در مناظره امام رضا علیه السلام
🎙حجت الاسلام #حسینی_قمی
#سخنرانی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
°
• قسم بہ عصمت زهرا که تا زمان ظهور
عزای غربتِ مهدی کم از محرم نیست ..
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💔
📝داستان علامه امینی و عذاب شمر:
علامه امینی ارادت خالصانه ای به اهل بیت عصمت و طهارت داشت. آقازاده محترم ایشان آقای شیخ رضا امینی نقل می کرد:
پدرم در آخرین بیماری روی تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا، من این داغ و عقده دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سید الشهداء علیه السلام در عمرم، گریه سیری نکرده ام؛ با خداوند برای سید الشهداء علیه السلام در عمرم، گریه سیری نکرده ام؛ با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیری بکنم و این عقده دلم را به پایان برم.
ولی رحلت ایشان، مجال نداد؛ گویا امام حسین علیه السلام به خاطر محبتی که به او داشت. راضی به این همه سوز و گذاز و سوختگی و گریه سوزان او نبود.
در اینجا یکی از رویاهای عجیب علامه امینی را که حاکی از رابطه مخصوص او با خاندان نقل می کنیم. او می گوید:
مدتها فکر می کنم که خداوند چگونه شمر را عذاب می کند و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت الشهداء، امام حسین علیه السلام را چگونه به او می دهد؟
شب هنگام در عالم دیدم، آقا امیر المؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود، و صفا و شادابی محیط و گیاهان، قابل بیان و وصف نیست. کوزه ها را بر داشته، رو به آن محل نهادم؛ آنها را پر آب نمودم و حرکت کردم تا به خدمت آقا امیر المؤمنین باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده است و هر الحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می شود. دیدم از دور کسی رو به من می آید. هر چه او به من نزدیکتر می شود هوا گرمتر می گردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیه السلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم .دیدم اکنون کوزه ها را از دست من می گیرد؛ آنهارا به هم کوبیدم. کوزه ها شکست و آب آنها به زمین ریخت. چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بی اندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالها است یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند.
او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر می شد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می دهد. اگر یک قطره آب آن استخر را می نوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناک تر بود.
بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
✅تاریخ را مطالعه کرده اید؟
✍به "زبیر بن عوام" میگفتند «سِیفُ الاسلام»! فقط زبیر در روز ضربه خوردن حضرت زهرا "سلام الله علیها"، دست بر قبضه شمشیرش برد. آیا میدانید چه گره هایے را در راه اسلام باز کرد؟ اما…
به "عبدالرحمن بن ملجم مرادے" مے گفتند شیعه امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حب و عشق تو، در خون و رگ من وجود دارد؟؟؟!!! اما…
"شمر بن ذے الجوشن" جانباز جنگ صفین بود و در این جنگ تا شهادت هم پیش رفت!!! اما…
هیچ مے دانستید وقتے در کربلا وارد گودال قتلگاه شد؛ زانوهایش را بسته بود؟
بدلیل اینکه آنقدر نماز شب خوانده بود، زانوانش پینه شترے بسته بودند.
آیا میدانستید "عمربن سعد" روز عاشورا نماز صبح را که تمام کرد، گفت: "قربة الے الله" و اولین تیر را به سوي خیام "سیدالشهدا" علیه السلام نشانه رفت؟
مے دانستید همه آنهایے که به کربلا آمدند، مسلمان بودند، نماز میخواندند و روزه مي گرفتند و سایر واجبات دینے را نیز انجام مے دادند؟؟؟!!!
همگے با نیت "قربة الے الله" آمدند براي کشتن " سیدالشهدا"...
"زهیر بن قین"عثمانے مسلک بود؛ اما… آمد براے یارے ابا عبداله الحسین! و حسینے شد.
وهب، مسیحے بود ولے در واپسین لحظات،حسینے شد
حر بن یزید ریاحے فرمانده لشگر یزید بود که راه بر حسین بست ولے به کجا رسید...
ملاک حال فعلے افراد است ولو قبلا امامزاده باشد
"شمربن ذے الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد هم شیخ و سابقون جانباز امت بود اما… شد قاتل ابا عبدالله...
بصیرت که نداشته باشیم،
مے شویم:
«خَسِرَ الدُّنیا والآخرة»
✨اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا✨
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مقدسات
🎙حجت الاسلام #عالی
#سخنرانی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
گاهی خدا برایت
همه پنجره ها را می بندد
و همه درها راقفل میکند
زیباست اگر
فکر کنی آن بیرون
هوا طوفانیست
وخدادرحال مراقبت ازتوست🍃🍃
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
21.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ماجرای تکان دهنده از معجزه باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
🎼با روایت گری صابر خراسانی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فلسفه رنج، لذت است!
🎙حجت الاسلام #رنجبر
#سخنرانی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماهنگ
🎙 حجت الاسلام و المسلمین عالی
حال و هوای
نوکرای امام حسین(ع)
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد
سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه
دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت.اما
دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج
کرد.بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت.
مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت
تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که
تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست
می گویی!موش خیلی آهن دوست دارد و دندان
او برخوردن آن قادر است.
دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان
قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس
گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان
گفت:فردا باز آیم.رفت و چون به سر کوی رسید
پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند
از پسر اثری نشد.پس ندا در شهر دادند.
بازرگان گفت:من عقابی دیدم که کودکی
می برد.مرد فریاد برداشت که دروغ و محال
است،چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟بازرگان خندید و گفت:در شهری که موش صد
من آهن بتواند بخورد،عقابی کودکی
بیست کیلویی را نتواند گرفت؟
مرد دانست که قصه چیست،گفت:آری موش
نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هیچ چیز
بدتر از آن نیست که در سخن ، کریم و بخشنده
باشی ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✴️ آیا میدانید فقیر واقعی کیست؟
روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از اصحاب خود پرسید: فقیر کیست؟
اصحاب پاسخ دادند: فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد.
حضرت فرمود:
آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند، و روانه آتش دوزخ می نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است.
📚منبع : بحارالانوار : ج 72، ص 6
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
عباس علیه السلام و مبارزه در روز عاشورا
در روز عاشورا عباس بن علی علیه السلام هنگامی که تنهایی امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد، نزد او رفت و گفت: آیا رخصت می دهی تا به میدان روم؟
امام حسین علیه السلام گریه شدیدی کرد و آن گاه فرمود: ای برادر! تو پرچمدار من هستی.
عباس گفت: سینه ام تنگ شده و از زندگی خسته شده ام. می خواهم از این منافقان خونخواهی کنم.
امام حسین علیه السلام فرمود: برای این کودکان کمی آب مهیا کن.
عباس به میدان رفت و سپاه کوفه را موعظه کرد و آنها را از عذاب خدا ترساند، ولی اثر نکرد. از این رو برگشت و ماجرا را به برادر گفت و وقتی فریاد العطش کودکان را شنید، مشک و نیزه خود را بر گرفت و بر اسب سوار شد و به سوی فرات رفت.
چهار هزار نفر از سپاه دشمن که بر فرات گمارده شده بودند او را محاصره کردند و هدف تیر قرار دادند.
عباس آنها را پراکنده کرد و هشتاد نفر از آنها را کشت تا وارد فرات شد. وقتی خواست مشتی آب بنوشد (البته، حضرت عباس علیه السلام دست را زیر آب بردند و بالا آوردند و اینکه هدف از این عمل چه بوده، خدا می داند و برای ما معلوم نیست. شاید هدف نوشیدن آب بوده، شاید نشان دادن به دشمن که من قدرت نوشیدن دارم و نمی نوشم و شاید اهداف دیگر) یاد تشنگی حسین و اهل بیت و کودکانش او را از نوشیدن آب باز داشت. آب را ریخت و به قول بعضی راویان این اشعار را خواند: ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است، و بعد از او نمانی تا این ذلت را ببینی. این حسین است که شربت مرگ می نوشد و تو آب سرد و گوارا می نوشی؟! و مشک را از آب پر کرد و بر شانه راست خود انداخت و راهی خیمه ها شد.
منابع:
قصه کربلا، ص 348.
بحارالانوار، ج 45، ص 41.
ابصارالعین، ص 40.
#امام_حسین_علیه_السلام #حضرت_اباالفضل_علیه_السلام #
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah