eitaa logo
به‌سمت آرامش 🌱✨
4.9هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌱🌻 بِسم‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ✨ مدیریت: @Saheerr 📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
21.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ماجرای تکان دهنده از معجزه باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 🎼با روایت گری صابر خراسانی داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فلسفه رنج، لذت است! 🎙حجت الاسلام داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙 حجت الاسلام و المسلمین عالی حال و هوای نوکرای امام حسین(ع) داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست می گویی!موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است. دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آیم.رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثری نشد.پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت:من عقابی دیدم که کودکی می برد.مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است،چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟بازرگان خندید و گفت:در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست،گفت:آری موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن ، کریم و بخشنده باشی ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
✴️ آیا میدانید فقیر واقعی کیست؟ روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از اصحاب خود پرسید: فقیر کیست؟ اصحاب پاسخ دادند: فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد. حضرت فرمود: آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند، و روانه آتش دوزخ می نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است. 📚منبع : بحارالانوار : ج 72، ص 6 داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
عباس علیه السلام و مبارزه در روز عاشورا در روز عاشورا عباس بن علی علیه السلام هنگامی که تنهایی امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد، نزد او رفت و گفت: آیا رخصت می دهی تا به میدان روم؟ امام حسین علیه السلام گریه شدیدی کرد و آن گاه فرمود: ای برادر! تو پرچمدار من هستی. عباس گفت: سینه ام تنگ شده و از زندگی خسته شده ام. می خواهم از این منافقان خونخواهی کنم. امام حسین علیه السلام فرمود: برای این کودکان کمی آب مهیا کن. عباس به میدان رفت و سپاه کوفه را موعظه کرد و آنها را از عذاب خدا ترساند، ولی اثر نکرد. از این رو برگشت و ماجرا را به برادر گفت و وقتی فریاد العطش کودکان را شنید، مشک و نیزه خود را بر گرفت و بر اسب سوار شد و به سوی فرات رفت. چهار هزار نفر از سپاه دشمن که بر فرات گمارده شده بودند او را محاصره کردند و هدف تیر قرار دادند. عباس آنها را پراکنده کرد و هشتاد نفر از آنها را کشت تا وارد فرات شد. وقتی خواست مشتی آب بنوشد (البته، حضرت عباس علیه السلام دست را زیر آب بردند و بالا آوردند و اینکه هدف از این عمل چه بوده، خدا می داند و برای ما معلوم نیست. شاید هدف نوشیدن آب بوده، شاید نشان دادن به دشمن که من قدرت نوشیدن دارم و نمی نوشم و شاید اهداف دیگر) یاد تشنگی حسین و اهل بیت و کودکانش او را از نوشیدن آب باز داشت. آب را ریخت و به قول بعضی راویان این اشعار را خواند: ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است، و بعد از او نمانی تا این ذلت را ببینی. این حسین است که شربت مرگ می نوشد و تو آب سرد و گوارا می نوشی؟! و مشک را از آب پر کرد و بر شانه راست خود انداخت و راهی خیمه ها شد. منابع: قصه کربلا، ص 348. بحارالانوار، ج 45، ص 41. ابصارالعین، ص 40. # داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
حبیب بن مظاهر و شهادت در کربلا در روز عاشورا هنگامی که امام حسین علیه السلام برای ادای نماز ظهر از سپاه کوفه مهلت خواست، حصین بن تمیم از سپاه عمر بن سعد گفت: نماز شما پذیرفته نیست. حبیب بن مظاهر در پاسخش گفت: گمان می کنی نماز از آل رسول خدا پذیرفته نیست و نماز تو پذیرفته است، احمق نادان؟! حصین بن تمیم به حبیب حمله کرد و حبیب با ضربه ای، حصین را از اسب به زمین انداخت. یاران حصین به سوی او شتافتند و او را نجات دادند. حبیب پیوسته بر آنان حمله کرد و چنین رجز خواند: همانا من حبیب هستم و پدرم مظهر است. سوارة صحنة پیکار، در حالی که آتش جنگ شعله ور می شود. شما، هم سلاحتان بهتر و هم تعدادتان بیشتر است ولی ما با وفاتر و شکیباتر از شماییم. حبیب در این مبارزه دلاورانه، عده زیادی از سپاه یزید را کشت تا این که بدیل بن حریم با شمشیر به او حمله کرد و ضربه ای به او زد. مردی از تمیم نیز با نیزه بر او حمله ور شد. حبیب از اسب بر زمین افتاد و چون خواست از جا برخیزد، حصین بن تمیم با شمشیر ضربه ای دیگر به سر او زد و آن مرد تمیمی سر از تن حبیب جدا کرد. شهادت حبیب بن مظاهر برای امام حسین علیه السلام بسیار گران آمد و دل مبارکش را شکست و فرمود: از خدا انتظار دارم که حامیان و یاران مرا اجر دهد. ای حبیب! چه مرد برگزیده ای بودی که خدا تو را توفیق داد هر شب ختم قرآنی کنی. منابع: ابصار العین، ص 59 و 60. قصه کربلا ص 307، به نقل از نفس المهموم، ص 372 داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ مواظب باشید ⚠️ ❌ گناه جاریه ای بسیار خطرناک که الان دامنگیر بیشتر مسلمانان شده است... حتما حتما نگاه کنید و هر اندازه میتوانید پخش کنید 🍁🌳🥀 داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
📚 شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگيرد. به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكی برای شام كرد و چشم به راه ماند. چند ساعتی از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعي روشن كرد و... از توبره ی خود قدری خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن. مردک كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزی كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراک درويش چشم دوخته بود. ديد درويش نيمی از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم می خورد بی اختيار سرفه ای كرد. درويش كه صدای سرفه را شنيد گفت: «هركه هستی بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت می لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد. وقتی سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت: «فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودی من از كجا می دانستم كه تو اينجايی تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسي؟ شكی نيست كه خدا روزی رسان است اما يک سرفه ای هم بايد كرد!» ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
📚عمو نفتی ما یک گاری چی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند. یک روز مرا دید و گفت آقا سلام، ببخشید، خانه تان را گازکشی کرده اید؟ گفتم بله. گفت: فهمیدم چون سلام هایت تغییر کرده! تعجب کردم گفتم: یعنی چه؟ گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی، همۀ اهل محل همین طور هستند. هرکس خانه اش گازکشی می شود دیگر سلام و احوالپرسی او تغییر می کند. فهمیدم سی سال، سلامم بوی نفت می داد. سی سال او را با خوشرویی تحویل گرفتم و خیال می کردم خیلی با اخلاقم. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم، ناخود آگاه فکر کردم نیازی به او نیست و نحوه برخوردم فرق کرده بود. یادمان باشد ، سلاممان بوی نیاز ندهد ... داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
🔹به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام» با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم ؟! » جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟» پاسخ داد: (( هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز 🔹امام علی علیه‏ السلام : هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیبهایش آگاه شود. داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩ iD ➠ @Dastanhaykotah iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از  تبلیغات برتر👌👌
✍پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: ‌ خوشا به حال آنانکه در زمان غیبت صبور و با استقامت‌اند. ‌و خوشا به حال كسانى كه در محبت ورزيدن در راه اهل بيت عليهم‌ السلام استوار ماندند، ‌خداوند آنها را در كتابش اينطور توصيف نموده است: آنها كه به (جهان) غيب ايمان آوردند... و فرمودند: آنها پیروان خدا هستند، آگاه باشيد به درستى كه پیروان خدا رستگار است. ‌ 📚بحارالأنوار جلد ۵۲ ، صفحه ۱۴۳ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🍃🍃@be_name_khoda🍃🍃