eitaa logo
از بعثت تا ظهور
53 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
631 فایل
ارتباط با ادمین: @mostafa_soleimany
مشاهده در ایتا
دانلود
💠شهید احمد اعطایی: 💢اگر‌ میخواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را ملاقات کند، اگر میخواهید لبیک یا حسین شما معنا دار باشد، اگر ‌میخواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها سرتان سرافراز باشد، پشتیبان باشید. 🌱مسیر هدایت https://eitaa.com/joinchat/1233453104C37c125f4db
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در کلام شهید سلیمانی ✍ تخریب‌چی 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 نفتکش ایرانی گم شد❗️ 🔻در سال ۱۳۳۱ و در دوران حکومت مقتدر پهلوی، ایران روزماری را با پرچم هندوراس راهی دریا کرد اما این کشتی ناگهان گم شد و تا چند روز کسی از آن اطلاع نداشت❗️ 🔻 تا اینکه در روز ۲۹ خرداد، خبر توقیف نفتکش روزماری توسط منتشر شد؛ خبری که موجب هراس دیگر مشتریان نفت ایران شد. نهایتا انگلیس، نفت کشتی را غارت کرده و حتی هزینه‌های تخلیه بار و برگزاری دادگاه را هم از ایران گرفت⚠️ چه اقتداری داشته شاهنشاه 😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درس اخلاق استاد همتیان - جلسه 8 موضوع: دنیا جای غم و سختی ها و شادی هاست و ماندگار و باقی نیست.
✨﷽✨ 🔅 مهمان دوستی حضرت ابراهیم🔅 ✍حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى‏ آمد، غذا نمى‏ خورد. زمانی فرا رسيد كه يک شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت. پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهيم گفت: «افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می ‏شدى و از غذاى من مى ‏خوردى» پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت. در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت: «خداوند مى‏ فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرک و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينک که غذای يک روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت‏ پرستى، به او غذا ندادى!» حضرت ابراهيم عليه ‏السلام پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت: «چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟» حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد. پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت: «نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.» آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه‏ السلام را پذیرفت. 📚حکایت‌های معنوی ✅‌‌کانال استاد قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💮ملاقات مجلسی اول با امام عصر(عج)💮  🌸ملا محمدتقی مجلسی اصفهانی مشهور به مجلسی اول، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی و از دانشمندان بزرگ شیعه عصر صفوی است. 🌸 🌷وی در سال 1003 یا 1004 ه . ق در اصفهان دیده به جهان گشود و در سال 1070 ه . ق در همان‌جا از دار فانی رخت بربست.🌷 🌿او بزرگ مردی بود كه با همت بلند و نوشته های گران قدر خویش توانست به مذهب تشیع، رونقی ویژه بخشد. محدث نوری در فیض قدسی درباره مقام مجلسی اول چنین می نویسد:🌿 🌳محمدتقی فرزند مقصود علی، ملقب به مجلسی، یگانه دوران و نادره روزگار خویش است. در بزرگواری، وثاقت، امانت، بلندمرتبگی و تخصص در علوم، بلندآوازه تر از آن است كه بیان گردد و والاتر از آن كه عبارت، گویای شأنش باشد.🌳 🌴 وی پارساترین، پرهیزگارترین و پرستنده ترین فرد روزگار خویش بوده است. فیض وجودش در امور دینی و دنیایی بیشتر عام و خاص عصر خویش را شامل گردیده و روایات ائمه معصومین (ع) را در اصفهان منتشر ساخته است. خداوند وی را جزای نیكو بخشد. [1]🌴 🌾ایشان خود مى‌فرماید: «من در اوائل بلوغ سخت در طلب رضاى خداوند بودم به طورى كه آرامش نداشتم و همواره مشغول ذكر او بودم تا اینكه وقتى در میان خواب و بیدارى دیدم حضرت صاحب الزمان «صلوات اللّه علیه» در جامع قدیم اصفهان نزدیك درب طنبى كه اکنون مدرسه است ایستاده‌اند.🌾 💐من سلام كردم و خواستم پاى او را ببوسم. حضرت مرا گرفته و مانع شدند. پس دستشان را بوسیدم و مسائلى را كه بر من مشكل شده بود از وى پرسیدم. از جمله اینكه چون من در نمازهایم دچار این وسوسه شده بودم كه این نمازها آن‌چنان كه از من خواسته شده نیست، لذا نمازهایم را قضا مى‌كردم و ازاین‌رو به نماز شب نمى‌رسیدم و راجع به این موضوع از استادم شیخ بهائى رحمة اللّه پرسیده بودم و ایشان گفته بودند: نماز ظهر و عصر و مغرب را كه قضا مى‌كنى به قصد نماز قضا و نماز شب بجا بیاور و من همین كار را مى‌كردم، خلاصه از حضرت حجّت علیه السّلام پرسیدم: نماز شب بخوانم؟ فرمود: بخوان ولى نه آنچنان كه تاكنون مى‌كردى.💐 ♦️چون من در نمازهایم دچار این وسوسه شده بودم كه این نمازها آن‌چنان كه از من خواسته شده نیست، لذا نمازهایم را قضا مى‌كردم و ازاین‌رو به نماز شب نمى‌رسیدم و راجع به این موضوع از استادم شیخ بهائى رحمة اللّه پرسیده بودم و ایشان گفته بودند: نماز ظهر و عصر و مغرب را كه قضا مى‌كنى به قصد نماز قضا و نماز شب بجا بیاور و من همین كار را مى‌كردم، ♦️ ☘️خلاصه از حضرت حجّت علیه السّلام پرسیدم: نماز شب بخوانم؟ فرمود: بخوان ولى نه آنچنان كه تاكنون مى‌كردى☘️ 🏵️مسائل دیگرى نیز پرسش كردم كه در ذهنم نمانده سپس عرض كردم: اى مولاى من، در هرزمان براى من میسّر نیست كه به حضور شما برسم پس كتابى به من مرحمت فرمائید كه دائما برطبق آن عمل كنم فرمود: كتابى براى تو، به مولانا محمّد التاج داده‌ام برو و از او بگیر، من كه در خواب، آن شخص را مى‌شناختم از در مسجد كه مقابل صورت مبارك آن حضرت بود به سوى دار البطیخ-كه محلّه‌اى از اصفهان است-خارج شدم تا به آن شخص رسیدم🏵️ 🌺 او تا مرا دید گفت: حضرت صاحب علیه السّلام تو را به سوى من فرستاده؟ گفتم: آرى، پس از جیب خود كتابى قدیمى بیرون آورد كه چون آن را گشودم دانستم كتاب دعاست. پس آن را بوسیدم و بر چشمان خود گذاشتم و از آنجا به سوى حضرت صاحب الامر علیه السّلام رفتم. در این هنگام از خواب بیدار شدم ولى آن كتاب با من نبود و تا صبح گریه و زارى مى‌كردم كه آن كتاب را از دست داده‌ام نماز صبح را با تعقیبات خواندم و در ذهنم بود كه مقصود حضرت از (مولانا محمّد) شیخ بهائى است كه به خاطر اشتهارش او را تاج نامیدند.🌺  خلاصه به مدرسه كه در مجاورت مسجد جامع بود رفتم دیدم شیخ، مشغول مقابله كردن صحیفه سجادیّه است و سیّد صالح قرائت مى‌كرد، من ساعتى نشستم تا كار مقابله پایان یافت. . . من با گریه به نزد شیخ رفتم و جریان خواب خود را با حال گریه براى ایشان نقل كردم و گفتم كه گریه من براى از دست دادن آن كتاب است. ادامه مطلب 👇👇👇👇👇