12.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی که ثابت میکند شهدا زندهاند...
‼️ شهیدی که کارنامه دخترش را امضا کرد!
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
بسوی ظهور🌱
❣قسمت هفتم 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #طوطی_و_تاول ✨اشاره می کند به همان جوان احرار بصری که قمه ای دستش گرفته، می گ
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
❣قسمت هشت
#طوطی_و_تاول
✨بعد به طوطی دم سرخ فکر کردم. به حرف هایی که می زد، به آخرالزمان. به قیامت و به پاسخ هایی که به آن صدا داده بودم.
🍁دراز کشیدم. یک لحظه شک کردم به این طوطی که می گفت: امام زمان یا آخرالزمان؟
بعد با خود گفتم: چه فرقی می کند؟ زمان که بدون امام معنایی ندارد. امام در آخرِ زمان ایستاده؛ هر کس به هر نحوی برسد به آخرِ زمان، طبیعتا می رسد به او. آخرِ زمان هر کسی هم در واقع، مرگ اوست. با خود گفتم: پس مرگ با امام زمان ارتباط دارد. من چرا تا به حال فکر نکرده بودم به این؟
دوباره به بیرون نگاه کردم؛ چند پای برهنه را دیدم که به آرامی روی ریگ راه می رفتند. با خود گفتم:خوش به حالشان، که راه را اینجوری لمس می کنند. به پاهای زخمی خودم نگاه کردم. با خود گفتم: کاش من هم می توانستم پابرهنه راه بروم.
یاد حضرت موسی(علیه السلام) افتادم در کوه طور که صدای فاخلع نعلیک را شنید. سریع کفش هایش را کَند. چه بسا اینها هم آن ندا را شنیده باشند. چندلحظه چشم هایم را بستم و به گوش ایستادم شاید من هم صدایی بشنوم. صدای طوطی به گوشم افتاد، صدای گاو میثم، صدای غرّیدن آن سگ زرد که به شکل غریبی گنده و چاق بود، اما خبری نبود از ندای خاص.
مگس زرد چند باری آمد سمت پایم. تاراندم اش. پاهایم را نزدیک تر کردم به پرّه پنکه تا خنکی با، حرارت زخم ها را بگیرد. به زخم های پای چپ هم نگاه کردم که هیچ کدام خوب نشده بودند. دنبال کسی بودم که کمک کند پوست های بی کاره را بکنم.
زخم ها را با بتادین بشویم، پانسمان کنم. زائر ایرانی زیاد بود، ولی نمی دانم چرا نمی توانستم از کسی بخواهم بیاید پوستم را بکند؛ شرم داشتم به نوعی. هم چنین فکر می کردم انداختن پوست، یک امر شخصی است. آدم نباید از کسی کمک بخواهد.
البته آن خواب چند دقیقه ای هم حسابی ذهنم را به هم ریخته بود. دنبال چیزی بودم که مدتی ولو کوتاه، من را از آن خواب و خیال بکشد بیرون. چشم هایم را بستم. به زنبورها فکر کردم؛ به باغ کیوی، به کتابخانه ای که چند سالی بود رهایش کرده بودم. به زنم فکر کردم که اخیرا با فروش عسل ها آخرین چک های مهریه اش را پاس کرده بودم.
دوباره ناگهان طوطی آمد به ذهنم؛ یک طوطی بی روح گِلی. طوطی ای که از گِل ساخته می شود با فوت کردن به منقارش جان می گیرد، پرواز می کند، می رود به آسمان. به زیستن در آخرِ زمان فکر کردم، به ایستادن در نقطه های آخرِ زمان. آیا در آخر زمان می توان در انتظار کسی بود؟ شاید زمان انتظار، زمان آخر باشد. هر چقدر انتظار شدید باشد زمان نزدیکتر می شود به آخر. پس آخر گره خورده به شدّت.
ادامه دارد...
🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر زیبا🥺👌🏻...
قسم خداوند در ایه چهارم سوره بلد...
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا چهارتا ازت میگیره
یه دونه بهت میده اندازه چهل تا....
دودوتای خـــــــــــــــــــــــدا چهارتا نمیشه!
بهش اعتماد کن😌✋🏻
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥حضرت زینب (سلام الله علیها) رو اینجوری به بچههامون معرفی کنیم
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
🔴 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است
🔵 بدون شک یاری امام معصوم و خدمت به او از بزرگترین توفیقات الهی است
🔺 در این میان یاری امام حسین (ع) به قدری عظمت دارد که امام زمان (ع) در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به جد بزرگوارشان میگویند:
🔺 اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدّرات، از ياری و نصرت تو [در روز عاشورا] باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه میكنم و به جای قطرات اشك، بر تو خون میگريم
🔺 آرزوی همه ما هم این است که ای کاش روز عاشورا در رکاب ارباب بودیم و در آغوش ایشان به شهادت می رسیدیم. به همین دلیل در زیارت وارث خطاب به امام حسین (ع) عرض میکنیم:
🔸 يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً: ای کاش با شما بودم و به رستگاری بزرگ میرسیدم.
🔹 خدمت به امام زمان (ع) و یاری ایشان هم به اندازه یاری امام حسین (ع) عظمت دارد. از کلام امام صادق (ع) می توان این مفهوم را دریافت که فرمودهاند:
🔹 اگر او [مهدی] را درك مي كردم، همه عمر را با خدمتگزاری او سپری میكردم. (بحارالانوار، ج ۵۱ ص ۱۴۸)
🔹 اگر می خواهیم ببینیم در آرزویی که برای یاری امام حسین (ع) می کنیم صادق هستیم یا نه؛ باید ببینیم امروز چقدر به امام زمانمان خدمت میکنیم؟
آری .....
🌕 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
🟢 شهیدی که هیچ کس را ندارد که برایش صلواتی بفرستد
🔵 شهید سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید که او خانواده ای ندارد. کم سخن می گفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بیسیم چی بودن را قبول کرده بود
سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از شهادت رساندن وی، برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد ...
🔴 شادی روحش صلوات
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
بسوی ظهور🌱
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت هشت #طوطی_و_تاول ✨بعد به طوطی دم سرخ فکر کردم. به حرف هایی که می زد، به آخرالزمان.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
❣قسمت نه
#طوطی_و_تاول
✨می خواستم بلند شوم بزنم بیرون؛ کمی هوا بخورم. درمانگاهی پیدا کنم مرهمی چیزی بگذارند روی زخم هایم.
🍁شاید زهر خواب تپه های تاول و آن سگ زرد بپرد از کله ام.
تاتی تاتی کنان در وسط موکب خودم را می کشاندم سمت در که پیرمردی حدودا شصت ساله، با یک کاسه آش در دست وارد شد. سلام کرد و با صدای بلند گفت: زیارت قبول، کربلایی.
با لبخند سلامش را جواب دادم. نیم خیز شدم. بعد نشستم. یک لحظه سنگینی طوطی را حس کردم بر شانه ام. دستم را بردم سمتش، ولی خبری نبود ازش. فقط رد پایش را حس کردم.
بعد به ریش های سفید پیرمرد نگاه کردم که شبیه بود به دُم و پرِ طوطی. کیف کمری اش را باز کرد. کاسه اش را گرفت سمت من و گفت: بفرما، فکر کنم خوشمزه باشد. من می روم دوباره می گیرم. نخودهای این ها هم خوشمزه است.
تشکر کردم. نزدیکتر آمد؛ تا باد پنکه را بخوراند به تن اش. چند قاشق چشید، بعد کاسه اش را گرفت سمت پنکه تا خنک اش کند. هم چنان که آش سمت پنکه بود، با ملچ ملچ چند قاشق خورد. بعد گفت: من شُله قلم کاری به این خوش طعمی نخورده ام. غذای بهشتی است واقعا.سرش را تکان داد: لبلی هم خوشمزه است.
پای چپم را جمع کردم که کمتر زخم داشت. گفتم: نوش جان، حاج آقا. چند دقیقه پیش چای عراقی خوردم. الان اشتها ندارم.
همین طور با قاشق آش را هم می زد و با خود واگویه می کرد: قربان آقا بروم. به برکتش، هر چه در این مسیر می پزند، طعم می گیرد. می دانستی طعم از آسمان می آید؟ مخصوصا برای غذای نذری. با قاشق اشاره کرد به بالا: طعم و مزه از آن بالا می آید.
دوباره با ولع چند لقمه دیگر خورد و قاشقش را گرفت سمت آسمان: یک مسیحی فرانسوی دیروز در همین مسیر از من پرسید: امام کیست؟ استکان چای روضه دست بود. قلپی خوردم، گفتم: امام؟ کسی است که به امر الهی به غذا، طعم و مزه بدهد. استکان چای را گرفتم سمتش و گفتم: اگر این چای در خانه دم شود یک مزه دارد، اما وقتی در روضه دم می شود مزه دیگری پیدا می کند؛ مزه ای که هیچ کس نمی تواند توضیح بدهد چی است، ولی همه فقط لذتش را می چشند. البته من اعتقادم را گفتم.
مرد مسیحی جا خورد. با همان لهجه فرانسوی گفتم: سلام بر حسین. بعد دوربین اش را روشن کرد و از من خواست حرفم را تکرار کنم. تکرار کردم. حتی وقتی کلمات را تکرار می کردم، احساس می کردم کلمات هم طعم پیدا کرده اند. دخترش مترجم بود. در دانشگاه تهران فارسی یاد گرفته بود. به من گفت: پدرم جامعه شناس دینی است. آمده درباره مناسک اربعین تحقیق کند. قرار است گزارشش را در کتابی منتشر کند. از من هم آدرس گرفت که کتابش را بفرستد برایم.
ادامه دارد...
🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
═━━⊰❀⊱━━═━
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
🍀 پاسخ به شبهه👇
#سوال
شبهه میکنند
شیعیان میگویند: حسین(ع) می دانست و علم داشت که کشته میشود
اگر امامان شما علم غیب دارند، چرا حسین(ع) خود را به کشتن داد؟
این کار، مخالف قرآن است زیرا قرآن از هلاک شدن خود، منع کرده است!
پاسخ:
اولش بیا یه مثال بزنیم. فرض کن یه آتشنشانی رو که میدونه اگه بره توی یه ساختمون آتیش گرفته، ممکنه جونشو از دست بده. ولی با این حال میره تو، چون میدونه اگه نره، چند تا بچه اونجا میسوزن و میمیرن. حالا سوال اینه: آیا این آتشنشان خودشو به کشتن داده؟ یا کار درستی کرده؟
خب، حالا بریم سراغ امام حسین (ع):
1. درسته، امام حسین میدونست که اگه بره کربلا کشته میشه. ولی این فقط یه بخش از ماجراست.
2. امام همچنین میدونست که اگه نره و سکوت کنه، اسلام واقعی از بین میره. یعنی یه چیزی خیلی مهمتر از جون خودش در خطر بود.
3. حالا یه نکته مهم: قرآن میگه خودتونو به هلاکت نندازین. ولی منظورش چیه؟ یعنی اینکه الکی و بیخودی خودتونو به خطر نندازین. نه اینکه اگه یه چیز مهمتر در خطر بود، هیچ کاری نکنین.
4. مثلاً همین الآن، اگه ببینی یه بچه داره تو رودخونه غرق میشه، میپری نجاتش بدی یا میگی "نه، قرآن گفته خودمو به هلاکت نندازم"؟ معلومه که میپری نجاتش بدی!
5. کار امام حسین هم همین بود. ایشون دید که اسلام واقعی، همون دینی که جدش پیامبر (ص) آورده بود، داره از بین میره. یزید داشت همه چیو خراب میکرد.
6. امام حسین میدونست که اگه بره کربلا و شهید بشه، مردم بیدار میشن. میفهمن که چه اتفاقی داره میفته. و همینطور هم شد.
7. ببین، بعد از شهادت امام حسین، کلی قیام علیه حکومت یزید شد. مردم فهمیدن که چقدر اوضاع خرابه. اگه امام این کارو نمیکرد، شاید الآن از اسلام واقعی چیزی باقی نمونده بود.
8. یه مثال دیگه بزنم: فرض کن یه دکتری که میدونه اگه بره پیش یه مریض مبتلا به یه بیماری خطرناک، ممکنه خودش مریض بشه. ولی اگه نره، اون مریض میمیره و بیماری به کل شهر سرایت میکنه. خب این دکتر چیکار باید بکنه؟ معلومه که میره، چون جون یه نفر (خودش) رو فدا میکنه تا جون هزاران نفر رو نجات بده.
9. امام حسین هم همین کارو کرد. جون خودش و خانوادش رو فدا کرد تا دین اسلام رو نجات بده. این کار نه تنها مخالف قرآن نیست، بلکه دقیقاً همون چیزیه که قرآن ازمون میخواد: فداکاری برای چیزای مهمتر.
10. آخرین نکته: وقتی میگیم امامان علم غیب دارن، معنیش این نیست که باید از هر سختی و خطری فرار کنن. بلکه یعنی میدونن چطور از این علم برای هدایت مردم و حفظ دین استفاده کنن.
خلاصه اینکه، امام حسین با علم به شهادتش، رفت و جونشو فدا کرد تا یه چیز خیلی مهمتر رو نجات بده. این نه تنها خودکشی نیست، بلکه بالاترین درجه ایثار و فداکاریه.
═━━⊰❀⊱━━═━
❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀
#بسوی_ظهور
#اسراء
https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan