eitaa logo
بسوی ظهور🌱
256 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
مجموعه بسوی ظهور برگزاری جشنها،مراسمها ، هیئت نوجوان ،گروه سرود کودک و نوجوان در مناسبت‌های مختلف سال به ویژه غدیر و شعبان علاوه بر اینها میخواهیم از فرمانده جانمون مهدی(عج) ، انحرافات آخرالزمانی تبیین واقعیات و طرح شبهات و پاسخ آنها حرف بزنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسوی ظهور🌱
🍀 پاسخ به شبهه👇 #سوال شبهه میکنند شیعیان می‌گویند: حسین(ع) می دانست و علم داشت که کشته می‌شود اگ
قسمت ده 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨پیرمرد چند لحظه دست از خوردن آش کشید.خیره شد به چشم های من، ولی من به ظرافت ذهن پیرمرد و به طعمی فکر می کردم که به غذا می دهند. 🍁گفت: خوشم آمد از شعور و فهم آن فرانسوی. بعضی از این خارجی ها از آدم های ما، امام و پیغمبر را بهتر می شناسند. دخترش شماره من را گرفت که یک روز در تهران بیاید به هیات ما. گفتم: همین بیست و هشت صفر بیایید. من می دانم طعم چای، آن مرد را دوست دار اهل بیت می کند. طعم چای اربعین معجزه می کند. مکثی کرد، آش را با قاشق دوباره به هم زد: البته من به خارجی خیلی اعتماد نمی کنم، ولی این آدم فرق می کرد. به طعم چای چند دقیقه پیش فکر کردم. گفتم: بله، طعم می دهد. پیرمرد گفت: نه فقط به غذا، به زندگی طعم می دهد. به همه چیز طعم می دهد. تو تصور کن این دنیا طعم و مزه ای نداشته باشد؛ می توان اینجا زندگی کرد؟ به طعم و مزه زندگی خودم اندیشیدم. از وقتی کارمندی کتابخانه عمومی را در رشت رها کردم، رفتم در تالش کیوی بکارم، بعد از آن هم منصرف شدم. رفتم سراغ زنبورداری که شغل پدری بود، تا زندگی ام از یکنواختی و خنثایی بیاید بیرون؛ نادانسته دنبال طعم بودم. ولی زنم ماجراهایی را به وجود آورد که همه چیز فراموش ام شد. همه طعم ها پریدند از کامم. اگر جای پیرمرد بودم، حتما زن ها را موجودی در صفحه طعم تعریف می کردم که در قبض و بسط طعم زندگی نقش اساسی دارند. در زندگی من که قابض طعم بوده، ولی در زندگی پیامبر اسلام، حتما باسط طعم بوده اند که بر زن دوستی تاکید ویژه می کنند. خلاصه من با زنبورداری ناخودآگاه دنبال طعم شیرین بودم، هم چنان که پدرم از پدرش این شغل را به ارث برده بود. شعارشان این بود که با شیرین کردن کام انسانها، خوشبختی را تضمین کنند برای خودشان. پیرمرد کاسه را گذاشت زمین و اشاره کرد به جماعتی که مثل رودخانه در راه می خروشیدند، موج می خوردند و می رفتند جلو. گفت: اینها طعم را می چشند. می بینی؟ یاد حمید و میثم افتادم که قبل از اینکه بروند صف غذا، اول بو می کشیدند، بعد از مزه اش می پرسیدند. خنده ام گرفت. پیرمرد فکر کرد به حرف او می خندم، حرف را عوض کرد: بار چندم است که می آیی؟ گفتم: به یک حساب، بار اول. به یک حساب، هیچ. بعد کمی فکر کردم و گفتم: به یک حساب هم بار آخر. اخم کرد و طلبکارانه گفت: چرا؟ دوست نداری؟ گفتم: دوست دارم. گفت: پس چرا اینجوری حرف می زنی. با خنده گفتم: حاجی، خودت که می دانی، اول همان آخر است. چه بسا آخر همان اول باشد. ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔰موجی نو 🟣بزرگترین و برترین همایش کنکور و انتخاب رشته در گلپایگان 🔷مخصوص پایه های ۱۰ و ۱۱و ۱۲ ۵ مرداد ۱۴۰۳ در سالن ارشاد اسلامی 🔹جهت ثبت نام وکسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۳۳۳۶۷۳۶۰۶ تماس حاصل فرمایید نخبه پرور هوشتانه شهید طیبه واعظی @golpabasijpress
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یاران (عجل الله تعالی فرجه) در عصر حاضر چهار حلقه از افراد همیشه و در هر عصرے در ڪنار حضرت هستند... ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍ امام صادق ؏ براے قضاء حوائج و تسهیل امور مهمه ۴۰ روز و هر روز یڪ مرتبه "سوره حشر" را بخواند و چنانچہ در طے ۴۰ روز قطع شود دوباره شروع ڪند
مثلا‌حسین‌بغلت‌کنه؛ بگه‌گریه‌نکنیا‌! هرموقع‌دلت‌تنگ‌شد‌من‌هستم:))🌿
🌎ماجرای این دو شهید همنام کنار هم از این قراره که سال ۵۹ محمود مراد اسکندری در جنگ تحمیلی عراق وایران شهید میشه و ۷ سال بعد برادر زاده‌اش که همنام عموی شهیدش بود بدنیا میاد وسال ۹۴ در سوریه شهید مدافع حرم میشه ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال خوب تقدیم به شما🌷 در این روزها👇 🌱 امیدواریم که خدا شما رو لایق هدفی که دارید بدونه و به اون برسونه. امیدواریم که لیاقتش رو هر چه زودتر در وجود شما پیدا کنه و شما رو مستحق این بدونه که به اون هدف جامه عمل بپوشونید... ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💔 🔹‌هرصبح بہ رسم‌نوڪرے ازما تورا سلام اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام 🔹‌ما هرچہ خوب‌و بد، بہ‌درِخانہ‌ے توییـم از نوڪـران مُنتـظــــر آقـا تـو را ســلام السلام‌علیک‌یا‌ابا‌صالح‌المهدی ≽ ✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اگه امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)نیاد چی؟! 🔊استادپناهیان و شجاعی ☘ ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بسوی ظهور🌱
❣قسمت ده 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #طوطی_و_تاول ✨پیرمرد چند لحظه دست از خوردن آش کشید.خیره شد به چشم های من، ولی م
قسمت یازده 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨ابرو بالا کشید. زیر لب اول آخری گفت. رد شد. احساس کردم نمی تواند خوب تصور و تصدیق کند، اول بودن آخر را. 🍁بعد تند و تند قاشق زد به آش، زیر و رو کرد. چند دانه نخود را جدا کرد و گذاشت توی دهانش، نرم نرم جوید و قورت داد. بعد گفت: من هم قرار بود فقط یک بار بیایم، ولی هر کس فقط یک بار بیاید مبتلا می شود. البته این را بدانید، در روی زمین این شیعه است که مبتلا می شود چون فقط او است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دارد. بعد گفت: البته امام زنده. در ذهنم زنده را گذاشتم کنار زمان؛ اندیشیدم به رابطه این دو. گفت: قبول نداری؟ لبخندی زدم و گفتم: من از روز اول، مبتلای تاول ها، هستم. هنوز فارغ نشده ام. البته این تاولی شدن هم بی حکمت نیست؛ شاید شکلی از شیعه بودن باشد، مرتبط است با ابتلا. اشاره کردم به کف پایم. دوباره آن چند تامگس را تاراندم. به مزه آش فکر کردم که شاید طعم زندگی باشد. هوس کردم که بروم برای خودم یک کاسه بگیرم. تکانی خوردم. ایستادم روی نوک انگشتانم. پیرمرد متوجه منظورم شد. فورا کاسه اش را گذاشت زمین. از جا برخاست و گفت: بنشین آقا. گفتم: من راضی به زحمت شما نیستم. همین طوری با تُک پا دو قدمی رفتم. مچم را گرفت. فشرد. نشاند و گفت: مگر نگفتم بنشین؟ من می گیرم. برای خودم هم می خواهم ادویه و نمک بردارم. به شوخی و شکایت گفتم: آخر شما جوری مزه آش را چسباندید به زندگی که من فکر کردم زندگی همان چشیدن آش است؛ گرسنه ام شد. بلند بلند خندید. وقتی از در که می رفت بیرون گفت: توی اربعین من همه اش هوس زندگی می کنم. زندگی برایم غلیظ می شود. متوجه هستی؟ تا به حال حس کردی بعضی وقت ها زندگی غلیظ شود، بعضی وقت ها رقیق؟ تا من جوابی جمع و جور کنم، از موکب زد بیرون. فکر کردم انسان وقتی مبتلا و دچار می شود زندگی اش غلیظ می شود وگرنه زندگی اغلب رقیق است. به ده سال زندگی کارمندی خودم فکر کردم که هیچ غلظت و وزنی نداشت. با احتیاط نشستم. عرق سر و گردنم را با چفیه گرفتم. دوباره مگس ها را دور کردم از حوالی خودم. با کلیدهای پنکه ور رفتم که سرعتش را زیاد کنم که از بیرون، پسر جوانی اشاره کرد بادش زیاد نمی شود بیش از این. ولی پنکه جوری باد می زد که حس کردم هیچ غلظتی ندارد. ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تاکید بر خالی نبودن زمین🌏 از امام معصوم؛ نشانه ی اهمیت و نقش حیاتی وجود امام، در آفرینش است❕ | ═━━⊰❀⊱━━═━ ❀↶【به ما بپیوندید 】↷❀ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌