eitaa logo
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
489 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
216 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پدرم با غمِ بی گنبدی ات خو کرده چشم خود را ز غریبی تو کم سو کرده در خیالات خودش خادم صحن تو شده حرمت را چقَدَر با مژه جارو کرده هر کجا روضه ای از غربت تو خوانده شده مجلست را پرِ فریاد و هیاهو کرده به امیدی که به درد حرم تو بخورد نذرِ ضریح تو النگو کرده با گسل های غمت پیکر او لرزیده درد خود را همه شب لرزش زانو کرده آنقَدَر غصه ی خاک حرمت را خورده بوی "نا" را فقط از چشم ترش بو کرده شکر، که بچه ی یک و یک ام ادبِ این دو مرا نیز ، "حَسَن جو" کرده عاقبت نوکر تو صحن تو را می سازد چون "دعا" در حرم ضامن آهو کرده نــوكـــر نـوشـــت: همیشه داغ دلم، قبر خلوت حسن است به سر هوای بقیع و زیارت حسن است تمام هفته برای حـسـیـن می سوزم ولی دوشنبه ی من وقف غربت حسن است 🆔@Hasaniyyeh_beyt_zahra
﷽ دوشنبه ها به لُطف حضرت عِشق حُسین خواست که دورو بَرِ حسن باشم 💚 ❤️ 🆔 @Hasaniyyeh_beyt_zahra
سالگرد شهید عباس بابایی گرامی باد روحشان شاد و راه شان پر رهرو باد 🆔 @Hasaniyyeh_beyt_zahra
🌹شهید عباس بابایی🌹 💠پای برهنه برای ارباب💠 ازساختمان عملیات اومدیم بیرون راننده منتظرما بود اماعباس بهش گفت :«ماپیاده میایم شما بقیه بچه هاروبرسون» دنبالش راه افتادم جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزادارشنیده می شد عباس گفت :«بریم طرف دسته عزادار» به خودم اومدم که دیدم عباس کنارم نیست ، پشت سرمن نشسته بود روی زمین داشت پوتین ها وجورابهاش رو درمی آورد ، بند پوتین هاش روبه هم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش و شد حرّامام حسین(ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خوندن ؛ جمعیت هم سینه زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه ، تا اون روزفرمانده پایگاهی رواین طور ندیده بودم عزاداری کنه، پای برهنه بین سربازان وپرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش... منبع:(علمدار آسمان ، ص۴۹)📚 🆔@Hasaniyyeh_beyt_zahra
کوچه هایمان را به نامشان کردیم.... از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🆔@Hasaniyyeh_beyt_zahra
🔰سه شرط مهم برای تأثیرگذار بودنِ کار فرهنگی ⭕️ بزرگترین معضل فرهنگی کشور، قضاوت شدن افراد توسط دیگران است! ⭕️ در کار فرهنگی، تفاوت‌های انسان‌ها با یکدیگر را باید پذیرفت ⭕️انسان‌ها از لحاظ ایمان، عقل و سلیقه درجات مختلفی دارند؛ نباید کسی که درجۀ بالاتری دارد، ایمان یا عقل خود را به درجۀ پایین‌تر از خود تحمیل کند ________________ برای اینکه کارهای فرهنگی ما تأثیرگذار باشد، باید سه شرط مهم را در نظر بگیریم: 1️⃣ لزوم توجه به تفاوت‌های افراد از جنبه‌های مختلف: 🔸ایمان: با توجه به اینکه درجات ایمان افراد، متفاوت است، نباید هیچ فردی را از لحاظ ایمانی با شخص دیگری قیاس کرد. 🔸عقل: محدود بودن ظرفیت عقل و درک انسان‌ها نسبت به یکدیگر، باید مورد توجه قرار گیرد. 🔸سلیقه‌ها و گرایش‌ها: روحیات مختلف افراد، سبک متمایزی را برای کار فرهنگی می‌طلبد. 🔸موقعیت‌های فرهنگیِ مناطق و محله‌های مختلف: هر مکانی اقتضائات و شرایط خاص خود را دارد. 2️⃣ تفاوت در شیوۀ تبلیغ برای موضوعات مختلف 🔸اینکه «چه چیزی را چگونه باید معرفی کرد؟» باید دقیقاً مورد توجه قرار بگیرد. در کار فرهنگی، بُعد عقلانی دین باید مقدم بر ابعاد دیگر باشد. تبلیغ انقلاب اسلامی باید بدون شعارهای احساسی و با تأکید بر جنبه‌های عقلانیِ انقلاب، انجام شود. 3️⃣ توجه به تأثیر نیّت 🔸شرط سوم در تأثیرگذاری کار فرهنگی، توجه به تأثیر نیّت است. کسی که کار فرهنگی انجام می‌دهد نباید برای خودش کار کند؛ باید برای خدا کار کند، باید برای ائمه هدی(ع) کار کند. به عنوان مثال این جایگاه رفیعی که امروز کتاب «مفاتیح‌الجنان» در بین ما پیدا کرده، به‌خاطر نیتِ خالصانۀ مؤلف این کتاب و تقدیم کردن آن به حضرت زهرای اطهر(س) است. 👤 علیرضا پناهیان 🔻 همایش فصل وصل - ۹۶.۵.۱۸
هدایت شده از علیرضا پناهیان
💌 معادله عجیبِ ترس #پیام_معنوی @Panahian_ir
پوستری که در هیات فداییان حسین (ع) #اصفهان ...در شب سالگرد شهید حججی دلبری میکرد... قدر خدمت در هیات را بدانیم... #خادم_خادمه
•🍃 جـوادِفـاطـمه‌،ارث‌از ڪریم‌اوبردے... غـریب‌خـانه‌شدن‌را، زِمجتبـےدارے... 🆔 @Hasaniyyeh_beyt_zahra
⚫️•🍃 . . ▪️تویے ڪہ جود و عطا بر امام ها دارے ▫️چقدر لطف و سخاوت براے ما دارے؟! ▪️ فاطمہ ارث از ڪریم او بردے ▫️غریب خانہ شدن را ز دارے ▪️اگر ڪہ زهر زمینت زده است، مے دانم ▫️بہ سینہ مثل داغ را دارے ▪️صداے هلهلہ و رقص و پایڪوبے ها ▫️نمے گذاشت بگویے بہ دل چہ ها دارے... ▪️شرار زهر لبت را چقدر خشڪانده! ▫️بہ حجره روضہ‌ے عطشان دارے ▪️تنت رها شده‌است پشت بام خانہ،بناست ▫️سہ روز را بہ پا دارے ▪️سلام اے تن بے سر، سر بدون بدن ▫️چرا درون تنور و بہ نیزه جا دارے؟ ▪️تو روے نیزه حواست بہ بوده ▫️تو سایہ بر سر بے سایبان ما دارے ... ✍ . . ...💔 🆔@Hasaniyyeh_beyt_zahra
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شهادت جواد الائمه علیه السلام ،نور چشمان امام رضا علیه السلام بر شیعیان و محبانش تسلیت... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
درحقیقت رنگ غم تغییر کرد آخرین انگور هم تغییر کرد درمیان چشم انگور سیاه جای آب و جای سم تغییر کرد در زد آقا از صدای در زدن؛ زود رنگ متّهم تغییر کرد پس به روی زن نیاورد و نشست اینچنین نوع کرم تغییر کرد دانه ی انگور را برداشت و... گفت شاید که زنم تغییر کرد زن ولی وقت تعارف هم که شد یا جوادی گفت و کم تغییر کرد دم که پایین رفت آقا خوب بود حال او در بازدم تغییر کرد چون حسن مثل حسین و مثل خویش حالتش در هر قدم تغییر کرد... ۲ پس غریبی دروطن تکرار شد شمع بودن سوختن تکرار شد یک حسین تشنه در هنگام زهر بعد از آن صدها حسن تکرار شد چونکه ام الفضل،ام الرّذل گشت باز نامردی زن تکرار شد چون که مثل طوس در بغداد هم زهر و انگور و دهن تکرار شد پس غریب بی کفن در دشت...نه پس غریب با کفن تکرار شد با دهان و با گلو و با جگر یک نبرد تن به تن تکرار شد اِرباً اِربا...نه ولی سرخ و کبود ماه زیر پیرهن تکرار شد ۳ باچه توجیهی مداد از هم نریخت؟ هرقدر توضیح داد از هم نریخت با وجودی که گذشت از جسم تو ازچه خاک و ابر و باد از هم نریخت؟؟؟ باورش سخت است که با حرز تو آیه آیه ان یکاد ازهم نریخت کربلا تکرار شد اینجا ولی پیکر بغداد...داد از هم نریخت درقیاس اکبر و فرزند تو لااقل جسم جواد از هم نریخت کربلا در کوچه ودر طوس بود با جواد این امتداد از هم نریخت شکر که پیراهنش بر پیکرش هر قَدَر هم شد گشاد از هم نریخت اِرباً اِربا گشت آقا از درون از برون شاید زیاد از هم نریخت سخت برهم ریخت در مشهد،رضا با وجودی که جواد از هم نریخت 🔸شاعر: 🆔 @Hasaniyyeh_beyt_zahra