eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
من به دستان تو پل بستم به زیباتر شدن از تو می‌خواهم از این هم با تو تنهاتر شدن از تو می‌خواهم خودت را مثل باران از بهار از تو می‌خواهم قرار روزهای بی‌قرار هیچ‌کس در من جنونم را به تو باور نکرد هیچ‌کس حال من دیوانه را بهتر نکرد ای که از تو باز هم زلف پریشان خواستم من برای شهر، دلتنگیِ باران خواستم من همانم که اگر مستم تویی در ساغرم من از آنی که تو در من ساختی ویران‌ترم من به دستانِ تو پُل بستم به زیباتر شدن از تو میخواهم از این هم با تو تنهاتر شدن @beytolghazal
عمری که اجَل در پی آن می‌تازد هرکس غم و اندوه خورَد می‌بازد پس غصه و اندوه مخور ای عاقل دنیا به دمی کار تو را می‌سازد! @beytolghazal
هرکه از ساقی عشق تو چو من باده گرفت بی‌خود و بی‌خرد و بی‌خبر و حیران شد @beytolghazal
لاابالی چه کند دفتر دانایی را طاقت وعظ نباشد سر سودایی را آب را قول تو با آتش اگر جمع کند نتواند که کند عشق و شکیبایی را دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را همه دانند که من سبزه خط دارم دوست نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را من همان روز دل و صبر به یغما دادم که مقید شدم آن دلبر یغمایی را سرو بگذار که قدی و قیامی دارد گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را گر برانی نرود ور برود باز آید ناگزیر است مگس دکه‌ی حلوایی را بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را سعدیا نوبتی امشب دُهل صبح نکوفت یا مگر روز نباشد شب تنهایی را @beytolghazal
برای بارش رحمت "خدا خدا" كافیست برای عشق و جنون شهر كربلا كافیست برای بی‌خــردان زرق و برق ايـن عالــم غبار چادر زينب(سلام الله علیها) برای ما كافیست🌸 @beytolghazal
عاشــق شده است دانه به دانه هزار بار دل خون و سینه چاک و برافروخته انار فریاد بی‌صداســت تَرک‌های پیـکرش از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیــده رنگ سرخ به پیـــراهنِ خزان بســته حنا به پینه‌ی دستان شاخــسار در سرزمیــــن گرم، انار آتشـــین شود یاقـــوت را می‌آورد آتشــفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانـــه از بهـشـــت در او آفریــــدگار آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش شُــکر است بر زبانش، فی الیل و النــهار آن میوه‌ای که فاطمه(سلام الله علیها) آن را طلب نمود چون باب میل اوســــت شد این میــوه تاجـــدار... (گزیده) @beytolghazal
مرا هزار امید است و هر هزار تویی! شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی شهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی است ستاره‌ای که بخندد به شام تار تویی جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند چه باک زان‌همه دشمن چو دوست‌دار تویی دلم صُراحی لبریز آرزومندی‌ است مرا هزار امید است و هر هزار تویی @beytolghazal
غم که از حد بگذرد دل حس پیری می‌کند سن هرکس را غمش اندازه‌گیری می‌کند @beytolghazal
بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا درمان که بگذریم، دعا هم نمی‌کند @beytolghazal
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده ست برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده ست باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده ست بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده ست تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست در من ِ عاشق توان ِ ذره ای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده ست از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند حرف موسی را نمی فهمد شبان، بی فایده ست من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا همچنان می گردم اما همچنان بی فایده ست @beytolghazal
ما را چه خیال است به آن جلوه رسیدن او هستی و ما نیستی، او جمله و ما هیچ @beytolghazal
آمد به مزار من و خوشنودترین بود پس وعده دیدار که می‌گفت همین بود از دشت گذر کرد خرامان و خرامان صیاد فراوان و فراوان به کمین بود از جانب خود راندن و بر خاک نشاندن پاداش دعای من سجاده نشین بود زاهد به نگاهی دل و دین باختی آخر ای وای اگر آخر تقوای تو این بود کم سرزنشت می‌کنم ای دل که به هرحال تقدیر تو در مساله‌ی عشق چنین بود @beytolghazal
از تهی سرشــــار و از خالــــی پُرم چون حبابی هرچه دارم هیچِ هیچ @beytolghazal
لحظه هارا دریاب! زندگی درفردا نه همین امروز است راه‌ها منتظرند تا تو هرجا که بخواهی برسی... لحظه ها را دریاب! پای در راه گذار راز هستی این است! @beytolghazal
ز تو با تو راز گویم به زبان بی‌زبانی به تو از تو راه جویم به نشان بی‌نشانی چه شوی ز دیده پنهان که چو روز می‌نماید رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی تو چه آیتِ شریفی که منزه از بیانی ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی همه پرتو و تو شمعی همه عنصر و تو روحی همه قطره و تو بحری همه گوهر و تو کانی چو تو صورتی ندیدم همه مو به مو لطایف چو تو سورتی نخواندم همه سربه‌سر معانی به جنایتم چه بینی به عنایتم نظر کن که نگه کنند شاهان سوی بندگان جانی به جز آه و اشک مِی‌گون نکشد دل ضعیفم به سماع ارغنونی و شراب ارغوانی دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی @beytolghazal