eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
آن دم که با تو باشم، یک سال هست روزی وان دم که بی‌ تو باشم، یک لحظه هست سالی @beytolghazal
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا دو برابر شدن غصه‌ی تنهایی نیست؟! بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست خواستم با غم عشقش بنویسم شعری گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست... @beytolghazal
چه کلاهی به سرم رفت؛ کبوتر بودم یک نفر آمد و با شعبده خرگوشم کرد @beytolghazal
کسی که عیب تو را پیش چشم بنگارد ببوس دیده او را که بر تو حق دارد ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک ستاره می‌برد و آفتاب می‌آرد به دست غم نشود مبتلا گریبانش کسی که دامن شب را ز دست نگذارد به جای خون ز رگ و ریشه‌اش برآرد دود به دست درد، دلی را که عشق بفشارد کسی است صاحب خرمن در این تماشاگاه که غیر اشک دگر دانه‌ای نمی کارد بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر چنان رود که دل مور را نیازارد میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد تو برخلافِ بَدان تخم نیکنامی کار که هرکس آن درود از جهان که می‌کارد چو دور عقده گشایی به من رسد صائب به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد @beytolghazal
دلبرا گر عاشقی از عاشقت پنهان مکن راز خود مخفی مدار از رازدار خویشتن @beytolghazal
انسان همیشه مثل ملَک سربه‌زیر نیست لغزیده‌ایم و کیست که لغزش‌‌پذیر نیست گیرم به مقصدی نرسید اشتیاق ما مقصد بهانه بود، سفر جز مسیر نیست کو بازگشته‌ای که بگوید به دیگران غیر از سراب منظره‌ای در کویر نیست چشم از طمع بپوش که دنیای اغنیا چندان که می‌رسد به نظر، چشم‌گیر نیست پیچیده نیست مسألهٔ جبر و اختیار تا مرگ هست هیچ کسی ناگزیر نیست فهمیدم آن زمان که به تشییعم آمدی هرگز برای هم‌قدمی با تو دیر نیست @beytolghazal
شبی خوش هرکه می‌خواهد که با جانان به روز آرَد، بسی شب روز گردانَد به تاریکی و تنهایی @beytolghazal
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز من سخت بی قرارم و او بی‌قرار نیست با او چه خوب می‌شود از حال خویش گفت دریا که از اهالی این روزگار نیست امشب ولی هوای جنون موج میزند دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین دریا هم این‌چنین که منم بردبار نیست @beytolghazal
برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت @beytolghazal
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست از گل و لاله گزیرست و ز گلرویان نیست دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست آن پری زاده مه پاره که دلبند من است کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست مرد باید که جفا بیند و منت دارد نه بنالد که مرا طاقت بدخویان نیست عیب سعدی مکن ای خواجه اگر آدمیی کآدمی نیست که میلش به پری رویان نیست @beytolghazal
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیمه توحید به آن نیمه رسید @beytolghazal
بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد تیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد چشم تو به زیبایی خود شیفته‌تر شد همچون گل نرگس که در آیینه نظر کرد با عشق بگو سربه‌سر دل نگذارد طفلی دلکم را غم تو دست به سر کرد گفتیم دمی با غمِ تو راز نهانی عالم همه را شور و شرِ اشک خبر کرد سوزِ جگرم سوخته دامانِ دلم را آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد یک لحظه شدم از دلِ خود غافل و ناگاه چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد بی‌صبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم همراهِ عزیزانِ سفر کرده، سفر کرد باید به میانجی‌گری یک سرِ مویت فکری به پریشانی احوالِ بشر کرد @beytolghazal
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه‌هایت @beytolghazal
ای سلسله‌ی زلف تو بر پای دل ما سودایی خال تو، سویدای دل ما دارد به گریبان تمنا، گل امّید از خار رهت، آبلهٔ پای دل ما چون برگ خزان دیده به هم ربط نگیرد از بس که ز هم ریخته اجزای دل ما خونین جگر لاله‌ی صحرای تو لیلی داغ تو، سیه خانه‌ی صحرای دل ما بگشود ز گردن رگ جان و نگشاید زنّار سر زلف تو، ترسای دل ما بگشای حزین، پرده ازین ساز که سازد از ناله، نیِ کلک تو احیای دل ما @beytolghazal
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش که در اطاعت جانان، گذشت از جانش @beytolghazal
در کعبه اگر دل سوی غیر است تو را طاعت همه فسق و کعبه دیر است تو را ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای مِی نوش که عاقبت به خیر است تو را @beytolghazal
کاش میشد تا ته تقویم هر روز خدا عید قربان باشد و با عشق قربانت شوم @beytolghazal
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی‌ست که آنچه در سر من نیست، بیم رسوایی‌ست چه غم که خلق به حُسن تو عیب میگیرند؟ همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی‌ست! اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب که آبشارم و افتادنم تماشایی‌ست شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی‌ست کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من صدای پر زدن مرغ های دریایی‌ست @beytolghazal
به هر زخمی مرا، مرهم تو سازی ‏به هر دردی مرا، درمان تو باشی @beytolghazal
دلم خیال تو را رهنمای می‌داند جز این طریق ندانم خدای می‌داند ز درد روبه عشقت چو شیر می‌نالم اگر چه همچو سگم هرزه لای می‌داند ز فرقت تو نمی‌دانم ایچ لذت عمر به چشم‌های کش دلربای می‌داند بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت کجا رود که هم آن جای جای می‌داند به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی که چاره در غم تو های های می‌داند @beytolghazal
با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی @beytolghazal
آشکارا نهان کنم تا چند؟ دوست می‌دارمت به بانگ بلند دلم از جان نخست دست بشست بعد از آن ديده بر رخت افکند عاشقان تو نيک معذورند زانکه نبود کسی تو را مانند ديده‌ای کو رخ تو ديده بود خواه راحت رسان و خواه گزند اي ملامت کنان مرا در عشق گوش من نشنود از اين سان پند گرچه من دور مانده‌ام ز برت با خيال تو کرده‌ام پيوند آن چنان در دلی که پنداری ناظرم در تو دايم، ای دلبند تو کجايی و ما کجا؟ هيهات! ای عراقی، خيال خيره مبند @beytolghazal
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم @beytolghazal
با غیر بگو: ثواب در دست علیست دنیاست سراب و آب در دست علیست چرخاندن ذوالفقار در جای خودش چرخاندن آفتاب در دست علیست @beytolghazal
سوگند میخورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته‌ست @beytolghazal