eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل کِی به یاد آیدش از حال گرفتاری دل بس‌که دل بر سر دل ریخته‌ای دل به رهش که تو را نیست دگر راه زِ بسیاری دل غیر عنابِ لب و نار رخ و سیب زَنَخ(١) نکند هیچ علاج دل و بیماری دل دل زِ بی‌داد تو خون گشت و به‌ کس عرضه نکرد آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل دیده را زان‌سبب ای دل که به‌ جان دارم دوست بوَد آیا که شبِ هجر کند یاری دل؟ دل ندیدم مگر اندر سر زُلفین نگار رو به‌ هرجا که نمودم ز طلبکاری دل وحدتا! بس‌که کند مویه و زاری دلِ زار مردمان را همه زارست دل از زاری دل (١) زَنَخ : چانه @beytolghazal
کنعان زِ آب دیده‌ی یعقوب شد خراب ابر سـفید این‌همه باران نداشـته ست @beytolghazal
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد کِی شبروانِ کویت، آرند ره به سویت عکسی ز شمعِ رویت، تا راهبر نباشد ما با خیال رویت، منزل در آب دیده کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی من ترکِ سر بگویم، تا دردسر نباشد دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟ در خلوتی که عاشق، بیند جمالِ جانان باید که در میانه، غیر از نظر نباشد چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش آبی زند بر آتش، کان بی‌جگر نباشد @beytolghazal
حال خوبی‌ست، بیائید خرابش نکنیم عشق اگر در زده خیر است، جوابش نکنیم... @beytolghazal
گردو از گردی گردو شد! پس لابد ابرو هم از ابری ابرو... بیهوده نیست که همیشه خیسی چشم من! @beytolghazal
سرمستیِ ما، مردم هشیار ندانند انکار کنان شیوه‌ی این کار ندانند در صومعه، سجاده نشینانِ مجازی سوز دل آلوده‌ی خَمّار ندانند آنان که بماندند پسِ پرده‌ی پندار احوال سراپرده‌ی اسرار ندانند یاران که شبی فِرقت یاران نکشیدند اندوه شبانِ من بی‌یار ندانند بی یار چو گویم بودم روی به دیوار تا مدعیان از پسِ دیوار ندانند سوز جگر بلبل و دلتنگی غنچه بر طُرف چمن جز گل و گلزار ندانند جمعی که بدین درد گرفتار نگشتند درمان دل خستهٔ عطار ندانند @beytolghazal
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد آرزومندِ نگاری به نگاری برسد لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد @beytolghazal
تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری تو سر فریب آری! تو سر فریب داری لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند چه توقعی است آخر که از این طبیب داری شب دل بریدن ماست چه اتفاق خوبی چمدان ببند بی من سفری غریب داری پس از این مگو خیانت به حکایت یهودا که مسیح نیست آن کس که تو بر صلیب داری چه شکایتی است از من که چرا به غم دچارم تو که از سروده های دل من نصیب داری @beytolghazal
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می‌رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد @beytolghazal
پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیال یک شب تو را ز مرمرِ شعر آفریده‌ام تا در نگینِ چشم تو نقش هوس نَهم ناز هزار چشم سیه را خریده‌ام بر قامتت که وسوسه‌ی شستشو در اوست پاشیده ام شراب کف‌آلود ماه را تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم دزدیده‌ام ز چشم حسودان ، نگاه را تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم دست از سر نیاز به هر سو گشوده‌ام از هر زنی ، تراش تنی وام کرده‌ام از هر قدی ‚ کرشمه‌ی رقصی ربوده‌ام اما تو چون بُتی که به "بت‌ساز" ننگرد در پیش پای خویش به خاکم فکنده‌ای مست از می غروری و دور از غم منی گویی دل از کسی که تو را ساخت، کنده‌ای هشدار!‌ زانکه در پس این پرده‌ی نیاز آن بت تراش بلهوس چشم بسته‌ام یک شب که خشم عشق تو دیوانه‌ام کند ببینند سایه‌ها که تو را هم شکسته‌ام... @beytolghazal
بیا که ناشدنی شد به تو رسیدن من چه ساده می شود اما به من رسیدن تو @beytolghazal
دیگر کسی برای تو چشم انتظار نیست دیگر دل شکسته دلان بی قرار نیست ماهی به تنگ کوچک خود خو گرفته است ماهی دگر به حال خودش داغدار نیست پرسیدی ام از عشق و مردد شدم کمی دیگر به قلب خسته ی من اعتبار نیست اینجا کسی به فکر کسی نیست نازنین اینجا کسی برای دل خسته ، یار نیست باشد منم شبیه تو دلسنگ میشوم باشد از این به بعد دل من دچار نیست وقتی قطار عشق مرا هم سوار کرد فهمیدم آن زمان که کسی در قطار نیست @beytolghazal
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد ما همانیم اگر یار همان است که بود @beytolghazal
آمیخته با نسیم آب و گِل من خو کرده به رد پای تو ساحل من چون قطره که روی شیشه غلطید و گذشت جا مانده مسیر رفتنت در دل من @beytolghazal
شاید که تو را داشتن ای عشق محال است! اینگونه که ایام خوشی رو به زوال است یک روز بیا آنچه دلم خواست همان شو... یک روز که در تذکره‌ها روز وصال است می خواهمت انگار نه انگار ، تو را در آغوش گرفتن پس از این خواب و خیال است از بخت بد و شیطنت چشم تو شیطان سیبی که به دامان من انداخته کال است در طالع خود دیده ام ای عشق دلیلِ جان دادن این شیر زمین خورده ، غزال است @beytolghazal
با كسی شوخی ندارد مرگ، ناغافل شبی می گذارد بر دلِ ما، حسرتِ عاشق شدن @beytolghazal