با منِ "بُرنو به دوشِ" یاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من تنها تر از ستارخانِ بی سپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه
#حامد_عسکری
#غزل
@beytolghazal
شهادت امام سجاد علیهالسلام
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسله آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشهی خرابه مکانی دگر نداشت
#غلامرضا_سازگار
#شهادت_امام_سجاد
#غزل
@beytolghazal
دنبال کرد خیل غمت اهل درد را
من ناتوانتر از همه بودم، مرا گرفت!
#بابافغانی_شیرازی
#تک_بیتی
🌸
@beytolghazal
صاف اگر باشد هوای بیغبارِ دوستی
حال دل را میتوان دریافت از سیمای هم
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
دلم گرفته، به دلتنگیِ شبانه قسم
به گیسوان سیاه تو روی شانه قسم …
تو بهترین غزل عاشقانه را با چشم،
سروده ای، به غزل های عاشقانه قسم
درخت های کهنسال با رسیدن تو
جوان شدند، به شادابی جوانه قسم
خلاف عامه ى مردم به عشق پابندم
به سنگ های شکیبای رودخانه قسم…
فدائیان غم عشق و کشتگان فراق
نمرده اند! به غم های جاودانه قسم …
#سجاد_سامانی
#غزل
🌸
@beytolghazal
هرچند حیا میکند از بوسهی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهرهی اوست
الفت چه طلسمیست که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
#غزل
@beytolghazal
به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب
#شهریار
#بزرگداشت_استاد_شهریار
#تک_بیتی
@beytolghazal
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهای همتِ خود کامران شدم
ای گلبُنِ جوان بَرِ دولت بخوان که من
در سایهی تو بلبلِ باغِ جهان شدم
اول زِ تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکتهدان شدم
قسمت حوالتم به خرابات میکند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد،
کز ساکنانِ درگه پیر مغان شدم
در شاهراه دولتِ سرمد به تخت بخت
با جام می به کامِ دل دوستان شدم
از آن زمان که فتنهی چشمت به من رسید،
ایمن زِ شر فتنهی آخرزمان شدم
من پیرِ سال و ماه نیَم ؛ یار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم
دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم
#حافظ
#غزل
@beytolghazal
بیگانگی نگر، که من و یار چون دو چشم
همسایهایم و خانهی هم را ندیده ایم
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بگذار تو را بینم و ناگاه بمیرم
بگذار در آن لحظه ی کوتاه بمیرم
یک عمر برای تو اگر آینه بودم
آیین من این بود به یک آه بمیرم
#رضا_کامی
#رباعی
@beytolghazal
نسیمِ سرد و حزنآلود پاییز،
فرو میرفت در برگ درختان🍁
درخت از درد مینالید و میخواند،
به گوشم داستان تیره بختان
#نادر_نادرپور
#چهارپاره
@beytolghazal
گفتم از نزدیکیِ دیدار، گفتی: «سادهای !
دورم از دیدار با هر پیش پا افتادهای»
کوچکم خواندی، که پیش چشمِ ظاهربین تو
دیگران کوهند و من سنگِ کنار جادهای
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچکس حتی شبیهت نیست، فوقالعادهای !
با دلِ آزردهام چیزی نمیگویی ولی
از دل آزردن که حرفی میشود آمادهای
باز بر دوری صبوری میکنم اما مگیر
امتحانِ تازهای از امتحان پس دادهای
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
ما دار و ندار خویش را گم کردیم
پاییز و بهار خویش را گم کردیم
آنقدر عقب جلو شده ساعتمان
هنگام قرار خویش را گم کردیم
#علی_مظفری
#رباعی
@beytolghazal
میخواستم بهار شوم، باغبان نخواست
میخواستم درخت شوم نردبان شدم
#علیاکبر_یاغیتبار
#تک_بیتی
@beytolghazal
May 11
شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
پاداشِ تشنه کامی و اجرِ گرسنگی
گل بوسهایست کز لبِ عطشان گرفته ام
از بس که پابرهنه به صحرا دویده ام
یک باغِ گل زِ خارِ مغیلان گرفته ام
از میزبانیام خِجلم سفره ام تُهیست
نان نیست جان زِ مَقدم مهمان گرفته ام
زهرا به چادرش زِ علی میگرفت رو
من از تو رو به موی پریشان گرفته ام
من بلبل حسینم و افتادم از نوا
چون جغد، آشیانه به ویران گرفته ام
بر داغدیده شاخهی گل هدیه میبرند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام
#غلامرضا_سازگار
#شهادت_حضرت_رقیه
#غزل
@beytolghazal
عمری دویده ایم به هر سوی و عاقبت
دست از طلب کشیده و از پا نشستهایم
#علی_اشتری
#تک_بیتی
@beytolghazal
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جانِ شیرین نگذرد فرهاد نیست
#میرزادهٔ_عشقی
#تک_بیتی
@beytolghazal
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درکِ پرچم تو
نسیم پنجرهی وحی! صبح زود بهشت!
"إذا تَنَفَّسِ" باران، هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد
شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به رازِ عِزّةُ للّه، نقش خاتم تو
من از تو باز به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان، همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن ست
نشسته ایم سر سفرهی مُحرّم تو
چقدر جملهی احلی من العسل زیباست
وَ سال هاست همین جمله است مرهم تو
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من مینویسد از غم تو
گریز میزند از ماتمت به عاشورا
گریز میزند از کربلا به ماتم تو
فقط نه دستِ زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درکِ پرچم تو
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شهادت_امام_حسن_مجتبي
#غزل
@beytolghazal
عمر اگر خوش گذرد، زندگی نوح کم است
وَر به سختی گذرد، نیم نفَس بسیار است
#رضی_الدین_آرتیمانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
جان میدهد چو شمع برای نسیم صبح
هر کس تمام شب نفسِ آتشین زده است
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست!
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن!
من همین قدر که گرماست زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم کافی ست
#محمدعلی_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
روزِ پیری پادشاهی هم نمیآید به کار
زندگی در خاکبازی های طفلان است و بس
#وحید_قزوینی
#تک_بیتی
@beytolghazal
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبانِ کمین کرده عقب میماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
#کاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal