eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
خوب می‌دانم که تنهایی مرا دق می‌دهد عشق هم در چَنته‌اش چیزی از این بهتر نداشت @beytolghazal
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی‌ماند؟! بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی‌ماند برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی‌ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه خوردن نیز دندانی نمی‌ماند اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم! برای دستهای تنگ، ایمانی نمی‌ماند… اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را … که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند @beytolghazal
بی‌تاب‌تر از جانِ پریشان در تب بی‌خواب‌تر از گردش هذیان بر لب بی‌رؤیت روی او بلاتکلیفم مثل گل آفتابگردان در شب ‌‌ @beytolghazal
پس از یک عمر بی‌تابی خوشا در پیله افسردن پس از تو زندگی کردن چه فرقی داشت با مردن؟ دلم تنگ است و چون گل‌ها ندیدم حاصلی هرگز از این در چشم گل کردن به جز در خویش پژمردن انارِ آرزوهایم به خاک حسرت افتاده‌ست ندارم چاره ای دیگر به غیر از خون دل خوردن مقام عاشقی را غیر از این آداب رسمی نیست رفیقان را نرنجاندن، رقیبان را نیازردن نمی‌دانید از دنیای ما «آنها» چه میخواهند؟ به راز گوشه‌ی چشمِ سیاهِ دوست پی‌بردن! @beytolghazal
شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پشتِ افلاک به تعظیمِ شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیمِ "نمی دانم" شد @beytolghazal
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام نشستم گوشه ای از سفرهء همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای "و التّینِ" "و الزّیتون" که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند خدا واداشت جبرائیل هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تاتیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آئینت خدا حیران شمشیرِ علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم مُحبّینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت؟ درون خانه هم مَحرم نمی‌بینی، تحمل کن! که می خواهند، ای تنها ترین! تنها تر از اینت تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت @beytolghazal
خیز و غنیمت شمار جنبش بادِ ربیع ناله‌ی موزون مرغ، بوی خوش لاله زار @beytolghazal
در کوششِ گریختن از دست خویشتن چون برگ بی مزارم و چون باد بی وطن پیروزِ رزمِ رستم و سهراب، هر که هست غیر از شکست نیست در این جنگ تن به تن خاموش از آن شدم که به جایی نمی‌رسد فریادهای جنگلِ در حال سوختن چون کودکی که بر لب ساحل دویده است پیداست رد پای تو بر شعرهای من بر دشتِ لاله برف نشسته ست و دور نیست، روزی که سر دوباره برآریم از کفن... @beytolghazal
به دنیایی که مردانش عصا از کور می‌دزدند من از خوش‌باوری آنجا محبت جستجو کردم @beytolghazal
بگذار که در عشق بفرساید دل یک لحظه ز محنتش نَیاساید دل گر مهر نوَرزد چه کند جان در تن؟ گر عشق نباشد، به چه کار آید دل؟ @beytolghazal
لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را در دل ابر ، نگهداری باران سخت است! @beytolghazal
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم: غنچه ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی چه بسا طعنه زدن‌های تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعى کردم که بفهمانم و فهمیده نشد @beytolghazal
خوابیم، حقیقت به خدا نیست به جز این ما غائب و او منتظر آمدن ماست... @beytolghazal
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام یازده بار جهان گوشه‌ی زندان کم نیست کنجِ زندان بلا گریه‌ی باران کم نیست سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندانِ تو و جام پر از خون‌آبه ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست بوسه‌ی جام به لب‌های تو یعنی این بار، خِیزران نیست، ولی روضه‌ی دندان کم نیست @beytolghazal
می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد @beytolghazal
رفتن ما اتفاق ناگوار کوچکی ست بازمی گردیم روزی، روزگار کوچکی ست می گذاری گاه دور از تو جهان را حس کنم لطف یا قهر است این؟! دورم حصار کوچکی ست با مرور دوستی هایم به من اثبات شد هر که جز تو دوستم شد، دوستدار کوچکی ست در تو من دنبال چیزی ماورای شهرتم شاعرت بودن برایم افتخار کوچکی ست من برای عشق می میرم، برای شعر نه! دفتر شاعر برای او مزار کوچکی ست... چون "عطارد" گرد تو بیش از همه چرخیده ام سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست بارها از پیش رویت رد شدم صیاد پیر می پسندیدی نمی گفتی شکار کوچکی ست بعد ساعت‌ها نگاه و ذوق و‌ ترس و شرم و شک انتظار یک تبسم، انتظار کوچکی ست با دعا شاید به دست آوردمت؛ چون با دعا دستکاری کردن تقدیر کار کوچکی ست @beytolghazal
بی تو باران بزند خیس‌ترین رهگذرم تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم @beytolghazal
متناسب‌اند و موزون، حرکات دلفریبت متوجه است با ما سخنان بی حسیبت چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری مگر آدمی نباشد که برنجد از عَتیبت اگرم تو خصم باشی نروم زِ پیش تیرت و گَرم تو سیل باشی نگریزم از نَشیبت به قیاس درنگُنجی و به وصف درنیایی متحیرم در اوصافِ جمال و روی و زیبَت اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز عشقت به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکن چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی که چه شب گذشت بر منتظرانِ ناشکیبت تو خود ای شبِ‌جدایی چه‌ شبی بدین درازی بگذر که جانِ سعدی بگداخت از نهیبت @beytolghazal
گر که منظور تو زیبایی ماست هر طرف چهره‌ی زیبایی هست پا به هرجا که نَهی برگ گلی‌ست همه جا شاخه‌ی رعنایی هست... @beytolghazal
به جز بنای محبت که دائم آباد است خراب می‌کند ایّام هر بنایی را... @beytolghazal
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد من سال هاست هیچ نمی آورم به یاد بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد من داستان آن گل سرخم که عاقبت دلسوزی نسیم سرش را به باد داد گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد @beytolghazal
از شروعِ اين جهان، مرد از پى زن می‌دويد از پى مردان دويدن را زليخا باب كرد... @beytolghazal
ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد @beytolghazal
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می شد دلیل ها همه با عشق مستند می شد تو آمدی پر و بالی دهی به دلهامان به پای درس تو هفت آسمان رصد می شد @beytolghazal