eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
تو مرا ياد کنی یا نکنى باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست؛ اما... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست... @beytolghazal
ز هُشیاران عالم هرکه را دیدم، غمی دارد دلا دیوانه شو! دیوانگی هم عالمی دارد @beytolghazal
خویش را گم کرده‌ام بعد از تو در آوار خویش رحم کن! می‌ترسم از تنهایی بسیار خویش شمعِ جانم را مسوزان بیش از این، دیگر مگو اشک می‌ریزد برای گرمی بازار خویش آنچنان سرگرم رویای تو هستم، بارها دیده‌ام خواب تو را با دیده‌ی بیدار خویش صورتی دارم که پنهان در نقاب کهنه‌ای‌ست خیره در آیینه‌ام با حسرت دیدار خویش باشد ای خورشیدِ پنهان! در حجابِ خویش باش باز هم خو می‌کنم با سایه‌ی دیوار خویش @beytolghazal
صد حقیقت را بکُشتیم از برای یک هوس از پی یک سیب، بشکستیم صدها شاخه را @beytolghazal
با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه، مسجد ساختی روی ماه خویش را در برکه می‌دیدی ولی سهم ماهی‌های عاشق را چه خوش پرداختی ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست «عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی @beytolghazal
شهر گنجایش غم های دل ما چو نداشت آفریدند برای دل ما صحرا را... @beytolghazal
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست «بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت «آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست تا آمدم که با تو خداحافظی کنم بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست @beytolghazal
به شرط آبرو یا جان قمار عشق کن با ما که ما جز باختن چیزی نمی‌خواهیم از این بازی @beytolghazal
میکنم سرفه که منظور: کنار تو منم! کرده‌ام جمع حواسم که نلزرد سخنم، "من، شما، چیزه، ببخشید خداحافظتان" ای خدا باز نشد حرف دلم را بزنم! @beytolghazal
اگر به زلف درازِ تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوتَه ماست @beytolghazal
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود مثل یک غنچه که از چیده شدن می‌ترسید خیره بودم به تو و جرئت لبخند نبود هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم کم نشد فاصله، تقصیر تو هر چند نبود آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود @beytolghazal
برسانید به خاک قدم یار مرا که رسانید به جان این دل بیمار مرا وقت نازک‌تر از آن موی میان گردیده است می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم می‌گزد خنده‌ی گل بیشتر از خار مرا عقده در کار من از غنچه دهان دگرست ناخن گل نگشاید گره از کار مرا شِکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است می رسد نیش ز خارِ سر دیوار مرا گوهر قدر خود و قیمت من می‌شِکنی مَبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا به سلم خاکِ مرا پیر مغان خشت زده آستانه که برون می برد از خانه‌ی خَمّار مرا؟ آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم، که غم از دل نبرَد خنده‌ی دلدار مرا @beytolghazal
شک ندارم یار من سررشته‌اش موسیقی است بس که با احوال من ساز مخالف میزند @beytolghazal
هیچکس از کتاب نخواندن نمی‌میرد... دچار مرگ مغزی می‌شود @beytolghazal
زندگی قصه تلخی‌ست که از آغازش بس‌که آزرده شدم، گوش به پایان دارم @beytolghazal
دیدار جهان بی تو غم انگیز شد، ای یار! انگار ، بهاری است که پاییز شد ای یار! چندان که مرا جام تُهی شد ز مِی وصل جانم ز تمنای تو ، لبریز شد ، ای یار! ناچار ، زمین خورد شکیبایی عاشق چون با غمِ عشق تو گلاویز شد ای یار! باد سحری نافه گشاد از سر زلفت، او کامروا شد که سحرخیز شد ای یار! کی می‌رود از یاد من آن سال که پاییز از باغ و بهار تو ، دل انگیز شد ای یار! گفتی که تو را میکشم ، امروز کجایی؟ بشتاب به سویم که خود آن نیز شد ای یار! @beytolghazal
چه زيبا می‌شود دنیا برای من اگر روزی تو از آنی که هستی، ای معما! پرده برداری @beytolghazal
ای عشق، زمین و آسمان آیه‌ی توست بنـــیاد ستونِ بی‌ستون پایـه‌ی توست چون رهگــذری خســـته که می‌آسـاید آســـایش آفتــاب در ســــایه‌ی توست @beytolghazal
سنگ‌هایی که من از یاد تو بر سینه زدم کعبه‌ای میشد اگر خانه بنا می‌کردم @beytolghazal
نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست گریه‌ی ممتد یک مرد نمی‌دانی چیست روی پوشاندی و پوشاندنِ این ماهِ تمام آنچه با اهل زمین کرد نمی‌دانی چیست در کجا عِلم سخن یاد گرفتی که هنوز ظاهراً معنی «برگرد» نمی‌دانی چیست شادمان باش! ولی حال مرا هیچ مپرس آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست گفتم از عشق تو دلخون شده‌ام، خندیدی! نازپرورده‌ای و درد نمی دانی چیست @beytolghazal
از آن غارتگرِ ایمان و دل، رویی که من دیدم عجب دارم به رو آرند در محشر گناهش را @beytolghazal
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم به خیابان شلوغی که نباید رفتیم می‌شنیدیم صدای قدمش را اما پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم زندگی سرخیِ سیبی است که افتاده به خاک به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است دربه‌در در پی گم کردن مقصد رفتیم مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم @beytolghazal
دل داشتیم دادیم، جان بود عرضه کردیم چیزی که یار خواهد، صبر است و ما نداریم @beytolghazal
در دعای اهل دل، باران فراز آخر است گریه کن در گریه‌ی عاشق صفایی دیگر است عاشقان با اشک تا معراج بالا می‌روند بهترین سرمایه انسان همین چشم تر است در جواب بی‌وفایی خلوتی با خود بساز دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم آنکه با گمنام بودن سر کند نام‌آور است صحبت از پرواز جانکاه است وقتی روح ما مثل مرغ خانگی زندانی بال و پر است گرچه چندی چهره‌ی خورشید را پوشانده‌اند در پس این ابرهای تیره صبحی دیگر است @beytolghazal
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم ناگهان دل داد زد: دیوانه! من می‌بینمش... @beytolghazal