🔵 #رفع چشم زخم در روایات 🔵
✍ در روايات راه هاي خنثي كردن اثر چشم زخم هم بيان شده است كه برخي از آنها اشاره مي شود :
❶ ياد كردن خداوند؛
از امام صادق علیه السلام روايت شده است:
«هر كس از سيرت و صورت برادر مسلمانش خشنود شود، خدا را ياد كند؛ زيرا وقتى خداوند را به ياد آورد ضررى به برادر مؤمنش نمےرسد»
📚بحارالانوار، ج۶۰ ، ص۲۵
❷ گفتن «تبارك اللّه احسن الخالقين»
امام صادق علیه السلام فرمود: «كسى كه چيزى از برادرش او را متعجب ساخت اين جمله را بگويد، زيرا چشم زخم حق است».
📚بحارالانوار، ج۶۰ ، ص۲۶
❸ گفتن «آمنتُ باللّه و صلى اللّه على محمد و آله» پس از آن اثر چشم زخم خنثى مےگردد.
❹ قرائت سوره «ناس» و «فلق» هنگام ترس از چشم خوردن.
📚بحارالانوار، ج۶۰ ، ج۹۲
❺ نوشتن سوره هاى «حمد»، «اخلاص»، «ناس»، «فلق» و «آيةالكرسى» در ورقهاى و به همراه داشتن آن.
📚بحارالانوار، ج۶۰ ، ص۲۵
❻ قرائت سه مرتبه ذكر «ماشاءاللّه لاحول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم» به هنگام ترس از چشم خوردن يا چشم زدن.
📚بحارالانوار، ج۶۰ ، ص۲۶
❼ حرز امام جواد علیهالسلام و يا انگشتر حاوى حرز امام جواد علیهالسلام بنا به آنچه در روايت آن آمده است به جهت حفظ از بلاها و بدىها و هر چه كه انسان از آن مىترسد مفيد است.
📚بحار، ج۵۰، ص۹۸
❽ درخصوص انگشتر عقيق هم رواياتى وارد شده كه انسان را از بلاها و هرگونه بدى حفظ مےكند،
📚وسائل الشيعه، ج ۵، ص۹۰-۸۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🚫حواستون باشه، فرق میکنه به کی رای بدی🚫
#شهید_جمهور
#رئیسی_عزیز
🌸در نشر معارف فرهنگی اسلامی سهیم باشیم.
_________________________
ارسال نظرات
✅ با ما همراه شوید...
#در_ثواب_نشر_معارف_شریک_شوید
#بیت_الحسینی_ام
#خیریه_کریم_اهل_بیت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#غزه
@beytolhoseinam
@karamkhaneh
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشهد ان علیا ولی الله
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
@beytolhoseinam
🌟امام زمان (ع) در صحرای عرفات🌟
(تشرفی از حاج محمد علی فشندی)
🔖 قسمت سوم
▫️ پس از پایان دعا به آقا عرضه داشتم:
🔹 آقا این توحید من، به نظر شما خوب است؟ من میگویم که همه هستی را از درخت و گیاه و زمین و ... خداوند آفریده است.
▫️ فرمودند:
🔶 «خوب است! و بیش از این از شما انتظار نمیرود!»
▫️ عرض کردم:
🔹 آیا من حقیقتا دوستدار اهل بیت هستم؟
▫️ فرمودند:
🔶 «آری! و تا آخر هم خواهید بود. اگر آخر کار شیاطین بخواهند فریب دهند، آل محمّد (ص) به فریاد میرسند.»
▫️ پرسیدم:
🔹 آیا امام زمان (ع) در این بیابان تشریف میآورند؟
▫️ فرمودند:
🔶 «امام الآن در چادر نشسته است!»
▫️ من با همه این نشانهها و قرینهها باز متوجّه نشدم. به نظرم رسید منظور این است که امام (ع)، اکنون در چادر مخصوص خود نشستهاند.
دوباره پرسیدم:
🔹 آیا فردا امام (ع) با حاجیان به عرفات میآیند؟
▫️ فرمودند:
🔶 «آری!»
▫️ عرض کردم:
🔹 کجا میروند؟
▫️ فرمودند:
🔶 «جبل الرّحمه»
▫️ دوباره عرضه داشتم:
🔹 اگر رفقای کاروان بروند، امام (ع) را میبینند؟
▫️ فرمود:
🔶 «میبینند امّا نمیشناسند!»
▫️ عرض کردم:
🔹 فردا شب امام زمان (ع) به چادر حاجیان هم سر میزنند و عنایتی میکنند؟
▫️ فرمود:
🔶 «در چادر شما، آنگاه که روضه عمویم عبّاس (ع) خوانده میشود، میآید.»
▫️ بعد از این سخنان و پاسخ به این سؤالها، آقا برخاستند تا از خیمه خارج شوند. در این حال رو به من نموده، فرمودند:
🔶 «حاج محمّد علی! شما امسال به نیابت از کسی حج میگزارید؟»
▫️ عرض کردم:
🔹 خیر آقا جان!
▫️ فرمودند:
🔶 «میشود از طرف پدر من امسال نیابت کنید.»
▫️ عرضه داشتم:
🔹 بله آقا جان!
▫️ در این حال دو اسکناس صد ریالی سعودی به من مرحمت کردند و فرمودند:
🔶 «این پول را بگیر و حجّ امسالت را به نیابت پدر من انجام بده!»
▫️ پرسیدم:
🔹 آقا نام پدر شما چیست؟
▫️ فرمودند:
🔶 «حسن!»
▫️ عرض کردم:
🔹 نام خودتان چیست؟
▫️ فرمود:
🔶 «سیّد مهدی!»
▫️ آقا را تا دم چادر بدرقه کردم.
✨ در اینوقت، آقا برای معانقه و روبوسی جهت خداحافظی برگشتند و با هم معانقهای کردیم. خوب به یاد دارم که خال طرف راست صورتش را بوسیدم.
🔻ادامه دارد...
غربت روز غدیر..حتما گوش کنید4_5780542989868729601.mp3
زمان:
حجم:
24.75M
#غدیر_واجب
💳 از خرج کردن برای عید غدیر نترس ، ۲۰۰/۰۰۰ برابر برمی گرده !!
🎙حاج آقا دارستانی
@beytolhoseinam
🌟امام زمان (ع) در صحرای عرفات🌟
(تشرفی از حاج محمد علی فشندی)
🔖 قسمت چهارم (آخر)
▫️ آقا دوباره مقداری پول خرد دیگر به من مرحمت کردند و فرمودند:
🔶 «این پولها را نیز به همراه داشته باش و برگرد!»
▫️ عرض کردم:
🔹 «آقا جان من شما را کی و کجا ملاقات خواهم کرد؟»
▫️ فرمود:
🔶 «وقتی که حاجیان، نماز مغرب و عشای خود را خواندند و مدّاح کاروان شروع به ذکر مصیبت عمویم قمر بنی هاشم (ع) کرد، من به چادر شما میآیم.»
▫️ در اینوقت آقا از خیمه خارج شد و من دیگر او را ندیدم.
هرچه به اینطرف و آنطرف نظر کردم، دیگر کسی را نیافتم. داخل چادر شدم و به فکر فرو رفتم:
🔹 راستی او که بود؟ سیّد مهدی فرزند حسن! از کجا نام مرا میدانست؟ چند بار فرمود: «جدّم حسین، عمویم عبّاس.. .»
▫️ قرینهها و نشانهها را یکی پس از دیگری کنار هم نهادم. خیلی منقلب و بیتاب شده بودم. فهمیدم که با امام زمان (ع) همسخن بودهام.
👮🏽♂ از صدای گریه و ناله من، شرطه سعودی (پلیس عربستان) سراسیمه آمد و گفت:
🔶 «چه شده؟ دزدها آمدهاند و اثاثیهات را غارت کردهاند؟»
▫️ گفتم:
🔹 نه! مشغول مناجات با خدایم.
▫️ او با تعجّب به من نگاه میکرد و سرانجام رهایم کرد و رفت. تا صبح به یاد حضرت (ع) گریستم.
فردای آن روز، قصّه را برای روحانی کاروان تعریف کردم و او هم برای حاجیان نقل کرد و گفت:
🔶 «ای حجّاج! متوجّه باشید که این کاروان مورد توجّه و عنایت امام زمان (ع) است.»
▫️ همه مطالب را به روحانی کاروان گفتم، جز آنکه فراموش کردم بگویم آقا وعده کرده است که شب، به هنگام ذکر مصیبت عمویش قمر بنی هاشم (ع) به چادر ما میآید.
🌌 شبهنگام، حاجیان پس از نماز، روضهای گرفتند و مدّاح کاروان هم، گریزی به روضه علمدار کربلا، حضرت قمر بنی هاشم (ع) زد و حالی در چادر بر پا شد. در آنوقت، به یاد سخن آقا افتادم. هرچه نگاه کردم، آن حضرت را درون چادر ندیدم. ناراحت شدم و با خود گفتم:
🔹 خدایا! وعده امام (ع) حق است!
🌟در اینوقت، امام (ع) به خیمه تشریففرما شدند و در میان حاجیان نشستند و در مصیبت عموی خود گریستند.
من که آقا را دیدم، خواستم تا عرض ادبی کنم و بوسهای برپای حضرتش بزنم و به مردم بگویم که:
🔶 بیایید و امام زمانتان را ببینید!
▫️ که امام اشارتی کردند و من بیاراده و بیاختیار بر جای خود ایستادم.
روضه که تمام شد، آقا نیز برخاستند و خیمه را ترک کردند و من دیگر حضرت را ندیدم. (۱)
📚 مشتاقی و مهجوری، صفحه ی ۳۳۸
(۱). آب حیات، صص ۳۸۹- ۳۹۳.
خلق میدانند در بهداری قرب حسین " علیه السلام "
دردها را بیشتر عباس "علیه السلام " درمان میکند
🍃