نکات قرآنی
“ألهکُمُ التَّکاثُر”
عالَم کثرت، شما را به بازی گرفته است!
فزون طلبی تان در این دنیای پر زرق و برق، زندان پر از رنگ، شما را به بازی گرفته و سرگرم ساخته. #تکاثر_۱
چشمانتان پر از خواهش است.
هر آن به دنبال چیزی روانید، در پیِ تملک و تصاحب.
گمشده در جنگل اشیاء، غرق در “چیز”ها، خواستنها، ذهن تان را تکه تکه کرده و در این شهرِبازی، از این بازی به آن بازی کشیده میشوید. زیرا پر از خواستنید.
فزون طلب شدهاید؛
بندۀ اشیاء، این بازیِ خطرناک کار شما را ساخته.
این فزون طلبی، شما را به بازی مرگباری کشانده، سرگرم و از کار اصلی ماندهاید.
از وحدت فقط نامی شنیده و از حقیقت آن بی خبرید و هرگز طعم حقيقت آن را نچشیدهاید. چون برخوردار از وجودی یکپارچه نیستید و پراکنده اید، این است بیماری “تکاثر”
⁉️چه کسی، چه چیز دارد؟!
در قبر خواهیم دید که هیچ.
“حتی زرتم المقابر” #تکاثر_۲
این فزون طلبی، فقط فرصتها را بر باد داده و تو را از “وصل” بازداشته.
به جای جذب آگاهی، جذب توهّم کرده.
جذب چیزهایی که از آن تو نیستند و روزی به راحتی تو را ترک کرده و محو می شوند…
#نکات_قرآنی تکاثر
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
@mactabb
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی بن حسین گفت: بر ما گریه می کنید؟!
اگر شما گریه می کنید، پس چه کسی ما را کشته است....؟!
اسیران کربلاء
#اصحاب_الحسین
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
@mactabb
کاروان اسرا
*السّلام عليك يا مولاي يا اباعبدالله*
*السّلام عليك يا مولاي يا بقية الله
امروز هم به اذن حضرت وليعصر عجلاللهتعاليفرجهالشریف زائر حضرت اباعبدالله ميشویم.
*«سُبي اهلُك كالعبيد و صُّفِدوا فِي الحَديد فَوقَ اقتابِ المَطيّات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرَّ الهاجِرات»*
«و اهل و عیالت چون بردگان به اسیری رفتند و در غل و زنجیر آهنین بر فراز شتران در بند شدند، گرمای آفتاب چهرههایشان را میسوزاند»
سادات را برده تصور كنيد،
زينب همسر عبدالله بن جعفر را *اسير* تصور كنيد
دردانه حسين را در *غل و زنجير* تصور كنيد
*دستان مبارك امام سجاد* را به گردن تصور كنيد
اين خانواده را بر بالاي *شتران بيپالان* تصور كنيد
اصلاً *در معرض ديد همگان* بودن را تصور كنيد
از نگاه عرب برده هيچ حرمتي ندارد
تصور کنید *به دختر علي بيحرمتي کنند*
تصور کنید *به امام سجاد بيحرمتي کنند*
تصور کنيد این بزرگواران را به عنوان *برده* به نمايش بگذارند
تصور كنيد *تابش آفتاب با پوست نازك اين دختران چه كرده*
تصور کنید آنان را در *بازار كوفه* بگردانند
*بازار برده فروشان…*
تصور كنيد كه *دستان به گردن بسته شده *
*گردن نازك كودكان و گرماي سوزان و تازيانهها*
*تصور كنيد زنجير داغ با گردن نازك چه ميكند!*
*تصور كنيد كه براي ديدن اين خاندان همه حاضر شدند*
تصور كنيد كه در بازارِ شهري به عنوان اسير گردانده ميشوند كه *اميرالمؤمنين علیهالسلام اسيران زيادي را در همين شهر آزاد كرد*
تصور کنید که آفتاب بر اين چهرههاي مطهر ميتابد و این بزرگواران به دليل بسته بودن دستانشان *حتي نميتوانند از دست به عنوان سايبان استفاده كنند*
تصور كنيد *زنجيرهاي داغ و دستان بسته* را
البته اگر خوب نگاه كنيد، دستان بسته ما را ياد *دستان بسته اميرالمؤمنين* ميافكند
ياد مردان جنگي كه *علي را ميكشاندند*
ياد *تازيانههاي پشت در*
و در نگاهي ديگر، *بازوي همه اسرا چقدر شبيه فاطمه شده!*
*جراحت، زخم، جريان خون…*
◾تصور كنيد *عطش* آنان را
و تصور كنيد كه با همين دستان بسته آب را در اختيار آنان قرار دهند
و تصور كنيد كه مشاهده آب با دل خونين اينان چه ميكند!
تصور كنيد كه آب چه روضهخواني براي اینان مينمايد
و باز تصور كنيد آنان كه آب را بر پدر بستند مگر به راحتي به دختران آب ميدهند؟
تصور نمك را بر اين جراحات بكنيد
*مي داني نمك بر زخم چيست؟*
*بودنِ سر حسين بالاي نيزه*
* و افتادن سر حسين از نيزه*
*و تازيانه خوردن دختران در مقابل دیدگان حسين*
*و يادآوري محله بنيهاشم*
*و بلند شدن دست ملعوني بر صورت دختر پيامبر*
اصلاً تصورِ *همسفري با شمر* را بكنيد
به نظر شما شمري كه با حسين آن معامله را کرد، با دخترانش چه ميكند؟
تصور كنيد *در مقابل چشمان تير خورده حسين به زينب تازيانه بزنند*
و تصور كنيد در مقابل دستان غل و زنجير شده امام سجاد بر رقيه *تازيانه* فرود آيد
و تصور کنید که این دختران با دستان بسته از بالای مرکب بر زمین افتادند
تصور كنيد *چشمان حسين بايد چه مناظري را ببيند*
و تصور كنيد *اين دستان بسته با دل زينب چه ميكنند*
زيرا در مقابل چشمان او به *يادگاريها و امانتيهاي برادر* صدمه مي زنند و او خود را *سپر بلا* ميكند
اما دستان بسته براي او محدوديت ايجاد كرده است
تصور كنيد فقط يك لحظه دست بسته باشد *وچادر به كناري رود*
تصور كنيد كه اين خانم دست بسته *همان بزرگ بانوي مفسّرهاي است* كه بسياري از زنهاي كوفه در كلاس تفسير او حضور داشتند
تصور كنيد كه در اين كاروان همه با اين دستان بسته چقدر *شبيه علي* شدهاند!
تصور كنيد كه *نميتوانند نام علي را بر زبان آورند*
با بر زبان آوردن اين نام تازيانهاي ديگر فرود ميآيد
و تصور كنيد با دستان بسته خود شاهد *افتادن سر از روي نيزه* ميباشند
تصور كنيد با دستان بسته گاهي سر را در *بساط شرب خمر* ميبینند
و گاهي سر را *درب دروازه*
◾به خدا اگر اين دستان باز بودند، مرتب بر سينه و سر فرود ميآمدند و اينچنين اقامه عزا ميكردند
*دستان بسته و دل شكسته*
*دستان بسته و چشمان خونين*
*دستان بسته و لبهاي خشكيده*
*دستان بسته و لباس اسارت پوشيده*
*دستان بسته و فرود تازيانه*
*دستان بسته و مشاهده سر حسين درب دروازه كوفه*
*دستان بسته و مشاهده سر حسين درب دروازه شام*
*دستان بسته و مشاهده سر حسين آويزان درب منزل يزيد*
*واي واي واي واي واي واي واي*
*حسين حسين حسين*
*امان از دل زينب*
*امان از دل زينب*
*صلّي الله عليك يا مولاي يا اباعبدالله*
#روضه_مجازی
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
@mactabb
نگاهی به زیارت عاشورا
بحث جلسه اول: *سلام*
*«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللّه»*
در زیارت عاشورابه ما اجازه داده میشود تا به وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در حضور سلام بدهیم و خود را در محضر حضرت ببينيم و ايشان را مخاطب خويش بدانيم.
زائر با به كار بردن ضمیر «ک» به معنای «تو» به حضرت سلام میدهد و میگويد:
*«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ»*
سلام بر تو ای پدر بندگی «عبدالله» در لغت به معنی عبد و بنده خداوند است،
و «ابا عبدالله» پدر عبد خدا یا پدر بندگی برای خداوند معنا میشود.
گويا با اين سلام به زائر گفته میشود تو در حضوری، هرگاه نیّت کنی درهای ارتباط با اَباعَبْدِالله، به روی تو گشوده است.
امام حسین(ع) کسی را معطل و منتظر نمیگذارد و باب ارتباط با خويش را فوراً بر زائر خويش میگشايد، اصلاً حضرت خود منتظر است تا زائر به سوی ايشان برود از همان ابتدای زيارت انسان در حضور حضرت است «السَّلامُ عَلَیْکَ».
اهل دل میگویند:
مسلماً و یقیناً هر سلامی که به حضرات معصومین علیهمالسلام داده میشود جواب سلام است، نه سلام
زیرا ابتدا اين بزرگواران در عالم معنا زائر را دعوت میکنند و به وی سلام میدهند و بعد زائر جواب سلام آنان را باز میگرداند، سلام ما پاسخ سلامی است كه از سوی حضرت دريافت میكنيم.
#زیارت_عاشورا (۱)
#نگاهی_به_زیارت_عاشورا
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول(س)
#مرکز_تخصصی_آموزش_تفسیر_قرآن_نهجالبلاغه
@mactabb
✨قابل توجه قرآن پژوهان گرامی✨
امتحان روز دوشنبه جز 3 به دليل برگزاری مراسم در دارالقرآن، به جای ساعت 17، ساعت 16 برگزار میشود. لطفا 15 دقیقه قبل از شروع امتحان در دارالقرآن حضور داشته باشید. باتشکر
#اطلاعیه
بحث ┈•꧁شیطان༼محرّم༽شناسی꧂•┈
در بررسی آیات، به اینجا رسیدیم که قبل از ادعای تبعیت، باید معرفت وجودی پیدا کنیم و هویت کلی امام را بیابیم.
از سوی دیگر تا خود را طلاق ندهیم و از بند خودی رها نشویم، وجودمان آمادۀ تبعیت نیست.
وگرنه بدون این دو شرط هرگز نمیتوانیم دست در دست حجت دهیم و پا به پای او برویم تا تربیت شویم، رشد کنیم و به اعتدال برسیم.
چون این راه، راه آموزش نیست، بلکه راه پرورش و تربیت است.
اصلاً عشق، وادی سازندگی است و صبر و تبعیت میخواهد.
پس نباید توقع داشته باشیم حجت، همه چیز را اول برایمان توضیح دهد تا بپذیریم.
گفتیم عبد صالح که روایات، او را خضر دانستهاند، واقعاً کشتی را سوراخ کرد.
اما آنچه موسی دید، این بود که او میخواهد مسافران کشتی را غرق کند!
خضر میتوانست پیش از آن، حکمت کار خود را به موسی بگوید تا سؤالی برای او پیش نیاید.
اما نگفت؛ چون مسیر رشد و تربیت، تابع صابر میخواهد که با یقین به ولی پیش رود.
وگرنه کسی که هرچه خودش قبول داشته باشد، بکند و هرچه قبول نداشته باشد، رد نماید، اصلاً تابع نیست و خود را به حجت نسپرده است.
اما اگر شخصیت حقیقی امام را نشناسیم، در مقابل او همین خواهیم بود؛ و زبان حال او به ما این است که:
«تو مو میبینی و من پیچش مو»!
پس از این ماجرا بود که موسی به خضر گفت: «اگر دوباره چون و چرا کردم، دیگر همراهم نباش!» باز به راه خود ادامه دادند تا به دهکدهای رسیدند.
از اهل آنجا غذا خواستند؛ اما هیچکس حاضر نشد مهمانشان کند.
اما دیواری بود که داشت فرومیریخت و خضر، آن را برپا کرد. موسی هم باز طاقت نیاورد و گفت: «آخر این چه کاری بود؟ #کهف_۷۷
لااقل در ازای این کار از آنان مزد میگرفتی!»
اینجا دیگر خضر به او تذکر نداد و بی هیچ توضیحی گفت:
"هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْويلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً." #کهف_۷۸
این دیگر جدایی بین من و توست؛ به زودی تو را از تأویل آنچه نتوانستی بر آن صبر کنی، خبر میدهم.
عجب جملهای! نعوذ بالله؛ نیاید آن روز که این جمله را از امام و ولیّمان بشنویم!
ولی، مأمور به تأویل است؛ یعنی طبق امور باطنی حکم میکند، اگرچه شواهد ظاهری نداشته باشد.
لذا کسانی که مثل عوام، شئون و عناوین خود را کنار زدهاند و دلشان را از خودخواهی پاک کردهاند، کارهای او را آسانتر میپذیرند.
اما آنان که اندوختههایی دارند و کلی بار علم و عمل دارند، نمیتوانند راحت قبول کنند.
هرچند مقام ولایت، آنقدر مهربان است که حتی اگر کسی اینجا کم آورد و چون و چرا کرد، او سرّ کارهایش را برای آن فرد روشن میکند تا مبادا به شک بیفتد و گمان کند ولی براساس نفسش عمل کرده است. چنانکه خضر همه چیز را برای موسی توضیح داد و بعد گفت: "وَ مافَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري"؛ من این کارها را سرخود نکردم! #کهف
همیشه مشکل مسلمانان با ائمه(ع) همین بوده که تأویل کارهای آنان را نمیفهمیدند؛ وگرنه هیچیک از ائمه(ع) خلاف ظاهری مرتکب نشدند که کسی بخواهد بر آنان بشورد و شهیدشان کند.
مسلمانانی که ائمه(ع) را به شهادت رساندند، شاید از ابتدا مبغض هم نبودند؛ اما به عمق ولایت، جاهل بودند.
... ادامه دارد.
#شیطان_شناسی جلسه بیست و نهم
#در_محضر_استاد
#سیدةصديقةصاحبكارخراسانی
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول(س)
#مرکز_تخصصی_آموزش_تفسیر_قرآن_نهجالبلاغه
www.t.me/mactabb
ماه صفر دومین ماه قمری است که به دو دلیل به این نام آورده شده و برای روز اول آن اعمالی ذکر شده است:
اول آنکه از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.
دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده چرا که با پایان یافتن ماه های حرام (رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.
معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.
در برخی از روایات اسلامی آمده که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.
اول ماه صفر
اعمال مشترک اول هر ماه در ابتدای ماه صفر نیز قابل توجه است از جمله:
دعا
در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.
بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.
قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».
روزه
از اموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.
نماز
روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد، هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.
#اعمال ماه صفر
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
@mactabb
═🥀مَقتَل خوانِی أبَاعَبدالله الحُسین🥀═
🏴فلَبِثوا هُنَيْئَةً ثمَّ عادُوا الَيْهِ و أَحاُطوا بِهِ.
سپاه ابن زیاد برای لحظاتی جنگ را متوقف و حضرت را محاصره کردند.
فَخَرَجَ عبْدُ الله بْنُ الْحَسَنِ بْنِ على و هُوَ غُلامُ لمْ يُراهِقْ مِنْ عنْدِ النَّساءِ،
عبدالله پسر امام حسن(ع) که کودکی نابالغ بود از خیمه زنان خارج شد
فَشَدَّ حَتّى وقَفَ إِلى جَنْبِ الْحُسَيْنِ فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ إِبْنَهُ علِي لِتَحْبِسَهُ، فَأَبى و امْتَنَعَ إِمْتِناعاً شديداً
و شتابان دوید تا آن که رسید پهلوی امام حسین«ع»، حضرت زینب خود را به او رساند و تلاش می کرد تا او را بازدارد اما او پافشاری کرد.
وَقالَ: وَ اللّهِ لاأُفارِقُ عمّى.
و گفت به خدا سوگند از عمویم جدا نخواهم شد.
فَأَهْوى(ابَحْرُ)بْنُ كَعْبٍ و قيلَ: حَرْمَلَةُ بْنُ الْكأهِلِ الَى الْحُسَيْنِ بِالسَّيْفِ.
در این حال ابحربن کعب یا حرمله بن کاهل جلو آمد، شمشیر کشید تا امام را بکشد.
فَقالَ لَهُ الْغُلامُ: ويْلَكَ يابْنَ الْخبيثةِ أَتَقْتُلُ عمّى؟!
عبدالله فریاد زد وای حرام زاده می خواهی عموی مرا بکشی.
🏴فضَرَبَهُ بالسَّيْفِ، فَاتَّقاها الْغُلامُ بيَدِهِ، فَاَطَنَّها الَى الْجِلْدِ فَاذا هِىَ مُعَلَّقَةُ.
بحر شمشیر را فرود آورد، عبدالله دست خود را سپر کرد دستش قطع شد و به پوستی آویزان شد.
فَنادَى الْغُلامُ: يا عمّاهُ! فَاَخَذَهُ الْحُسَيْنُ فَضَمَّهُ الَيهِ
فریادش برخاست مادرجان! امام او را در آغوش گرفت
و قالَ يَابْنَ اخى، اصْبِرْ عَلى ما نَزَلَ بِكَ واحْتَسِبْ فى ذلِكَ الْخَيْرَ، فَانَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصّالِحينَ.
و فرمود ای پسر برادرم صبر کن بر این تلخی مصیبت و از خدا طلب خیر کن، زیرا خدا تو را به پدران شایسته ات ملحق خواهد نمود.
قالَ: فَرَماهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكاهِلِ بسَهْمٍ، فَذَبَحَهُ و هُوَ فى حِجْرِ عمَّهِ الْحُسَيْنِ
راوی گفت: حرمله بن کاهل تیری به سوی عبدالله که در آغوش امام بود پرتاب کرد و ذبح شد.
🏴ثمَّ انَّ شِمْرَ بْنِ ذِى الْجَوْشَنِ حَمَلَ على فُسْطاطِ الحُسَيْنِ فَطَعَنَهُ بالرُّمْحِ،
سپس شمربن ذی الجوشن به سمت خیام امام حسین«ع» حمله کرده و خیمه ها را پاره نمود
ثمَّ قالَ: علَيَّ بِالنّارِ اُحْرِقُهُ على مَنْ فيهِ.
سپس گفت: آتشی مهیا کنید تا همه را بسوزانیم.
فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ يَابْنَ ذِى الْجَوْشَنِ، اَنتَ الدّاعی بِالنّار لِتُحرِقَ علی اَهلی؟
امام حسین«ع» فرمود: ای پسر ذی الجوشن
آیا تو آتشی می طلبی تا خاندان مرا بسوزانی؟
و جاءَ شبَث فوَبَّخَهُ، فَاسْتَحيى وانْصَرَفَ.
شبث جلو آمد و سرزنش کرد پس شمر منصرف شد.
... ادامه دارد.
#مقتل_خوانی﴿۲۹﴾
منبع:کتاب #اهل_الکرب
استاد #سیدةصديقةصاحبكارخراسانی
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
#مرکز_تخصصی_آموزش_تفسیر_قرآن_نهجالبلاغه
@mactabb
یکشنبه، ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ | ۲ صفر ۱۴۴۲ ه.ق.
ذکر امروز: ﴿یَا ذَالجَلَالِ وَ الاِکرَام﴾
------ اوقات شرعی به افق مشهد -----
🏙 اذان صبح: ۰۴:۵۳
🌄 طلوع آفتاب: ۰۶:۱۸
🌞 اذان ظهر: ۱۲:۲۵
🌇 غروب خورشید: ۱۸:۳۲
🌆 اذان مغرب: ۱۸:۵۰
🌃 نیمهشب شرعی: ۲۳:۴۲
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول(س)
@mactabb
نکات قرآنی
”قصه آدم”
قرآن کریم، این قصه را در ۷سوره مختلف، ۷بار تکرار کرده است.
درون مایه قصه یکی، اما تفاوت های قابل توجهی در نحوه پرداخت به چشم می خورد.
مثلا در #بقره_۳۰، در ابتدای خلقت آدم، فقط از او سخن می گوید؛ ”میخواهم در زمین جانشینی بگمارم”
در #اعراف_۱۱، ابتدا سخن از خلقت جمعی و سپس از آدم می گوید؛
“شما را خلق و صورتگری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید”
در #حجر_۲۸ می فرماید:
”من بشری را از گل تیره و بدبو خواهم آفرید”
در #ص_۷۱ ؛
“من بشری را از گِل خواهم آفرید”و گِل قبل از سفال و لجن بد بوست.
و در جایی دیگر پس از خوردن میوه ممنوعه، به جمعی می فرماید؛
“اِهبِطوا” از بهشت بیرون روید، #بقره_۳۶، #اعراف_۲۴
در #طه_۱۲۳ فقط به دو نفر می فرماید؛“اِهبطا”
⁉️آیا ممکن است بر خلاف تصور متعارف که فقط قائل به یک آدم است، دوره به دوره هر بار آدمی خلق شده و این ۷حکایتِ قرآن مربوط به ۷دوره مختلف از حیات باشد!
آیا این جهان وسیع در دوره های قبض و بسطش، آدمهای دیگری نداشته؟
سخن از خلقت بشر، انسان، آدم، انس، ناس، اناس، اَنام و.. همه اشاره به یک نوع موجود است؟!
#نکات_قرآنی
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
@mactabb
بحث ┈•꧁شیطان༼محرّم༽شناسی꧂•┈
در جلسه قبل برخی از کاشکنی های شیطان در مسیر نبوت حضرت موسی(ع) را بیان کردیم.
در این جلسه به کارشکنیهای شیطان در مسیر پیامبر خاتم(صلّیاللهعلیهوآله) میپردازیم که از آغاز نبوت ایشان شروع شد.
شیطان با حربههای گوناگون ازجمله آزارهای ابوجهل و ابولهب، مکر مشرکان، ثروت خدیجه، شعب ابیطالب و... حمله کرد.
اما محمد(صلّیاللهعلیهوآله) اولین پیامبری بود که حتی به قدر یک ترک اولی با او نرفت.
شیطان در ظاهر، انبیاء سلف را وسوسه میکرد؛ اما در باطن، خداوند با حجت کاملش انسان کامل، آنان را نجات میداد.
اکنون نوبت آن حجت بود و چون به حقیقت فرمود: "أسْلَمْتُ شَیْطَانِی بِیَدی"،
شیطان از او ناامید شد و سراغ امتش رفت.
جنگ بدر شد؛ اولین جنگ مسلمانان با کفّار.
شیطان خواست جبهۀ مقابل اسلام را تقویت کند تا بر مسلمانان پیروز شود.
اما وقتی وارد میدان شد و گروه مسلمانان را دید، دانست که این امت نیز مانند پیامبرشان متفاوتاند و به این راحتی اسیر او نمیشوند. لذا جا خالی داد.
"وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لاتَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقابِ." #انفال_۴۸
هنگامی که شیطان اعمال آنها را برایشان زینت داد و گفت: «امروز هیچیک از مردم بر شما پیروز نمیشود؛ که همانا من در کنارتان هستم.»
پس وقتی دو گروه در مقابل هم قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «همانا من از شما بیزارم؛ چون چیزی را میبینم که شما نمیبینید.
من از خدا میترسم، که عذابش شدید است.»
... ادامه دارد.
#شیطان_شناسی جلسه سی ام
#در_محضر_استاد
#سیدةصديقةصاحبكارخراسانی
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول(س)
#مرکز_تخصصی_آموزش_تفسیر_قرآن_نهجالبلاغه
www.t.me/mactabb
═🥀مَقتَل خوانِی أبَاعَبدالله الحُسین🥀═
🏴قالَ الرّاوى: وَ قالَ الْحُسَيْنُ ايتُونى بِثوْبٍ لا يُرْغَبُ فيهِ اجْعَلُهُ تَحْتَ ثيابى، لِئَلا اجَرَّدَ منْهُ فاءتِىَ بتُبّانٍ،
راوی گفت: امام حسین«ع» فرمود: لباسی که طمع کسی را برنیانگیزد بیاورید که زیر لباس های خود بپوشم شلوار تنگ و کوتاهی آوردند.
فَقالَ: لا، ذاكَ لباسُ مَنْ ضُرِبَتْ علَيْهِ الذِّلَّةُ.
فرمود این را نمی خواهم این لباس ذلیلان و خواران است.
فَاَخَذَ ثوبا خَلِقا، فَخَرَقَهُ و جعَلَهُ تحْتَ ثيابِهِ،
لباس کهنه دیگری را حضرت پاره کرد و زیر لباس پوشید.
فَلَمّا قتِلَ جرَّدُوهُ منْهُ ثمَّ اسْتَدعى بسَراويلَ منْ حَبَرَةٍ، فَفَرَزَها و لبَسَها،
اما هنگامیکه به شهادت رسید نیز از تنش بیرون کردند.
سپس پارچه ازاری را طلبید آن را پاره کرد و پوشید
و انَّما فرَزَها لِئَلا يسْلُبَها، فَلَما قتِلَ سلَبَها بحْرُ بْنُ كَعْبٍ لعنه الله و تَرَكَ الْحُسَيْنَ مُجَرَّدا
پاره کرد آن را تا لباسها را به یغما نبرند و چون امام«ع» به شهادت رسید بحربن کعب امام را برهنه رها کرد.
، فَكانَتْ يدا بحْرٍ بعْدَ ذلِكَ تيْبَسانِ فِى الصَّيْفِ
به مجرد این عمل زشت مکافاتی دچار شد که دو دستش در تابستان خشک می شد،
كَاَنَهُما عودانِ يابِسانِ و تتَرَطّبانِ فِى الشِّتاءِ فَتَنْضَحانِ قَيْحا و دَما الى اَنْ اهْلَكَهُ اللّهُ تعالى.
مانند دو چوب خشک و در زمستان از دستانش چرک و خون جاری می شد و با این حال به درک واصل شد.
قالَ:وَ لَمّا اُثخِنَ الْحُسَيْنُ بِالْجِراحِ، وَ بَقِيَ كَالْقُنْفُذِ،
راوی گفت: امام«ع» بر اثر کثرت زخم بی رمق شد.
طَعَنَهُ صالِحُ بْنُ وَهَبِ الْمُزَنى عَلى خاصِرَتِهِ طَعْنَةً، فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ عنْ فرَسِهِ الَى الارْضِ عَلى خَدِّهِ الايْمَنِ.
در این هنگام صالح بن وهب مزنی با نیزه بر پهلوی امام زد که از اسب بر زمین افتاد و گونه راست خویش را بر روی خاک نهاد
وَ هُوَ یَقُول بِسمِ الله و بِالله و علی مِلَّه رَسُولُ الله ثمَّ قامَ.
در حالی که پیوسته می گفت: به نام خدا و به یاری خدا و بر آیین رسول خدا سپس از روی خاک برخاست.
🏴قالَ الرّاوى: و خَرَجَتْ زَيْنَبُ مِنْ بابِ الْفُسْطاطِ و هِىَ تُنادى: وا اَخاهُ،
راوی گفت: حضرت زینب با دیدن این صحنه از خیمه بیرون دوید و فریاد می کشید: ای وای برادرم!
وا سَيّداهُ، وا اهْلَ بيْتاهُ، لَيْتَ السَّماءَ اطْبِقَتْ علَى الارْضِ، وَ ليْتَ الجِبالَ تَدَكْدَكَتْ علَى السَّهْلِ.
ای وای آقایم! وای وای همه اهل بیتم! ای کاش آسمان ها بر زمین می افتادند، کاش کوهها از هم پاشیده و در بیابان پراکنده می شدند.
🏴قالَ: وَصاحَ شِمْرُ بِاَصْحابِهِ: ما تَنْتَظِرونَ بِالرَّجُلِ.
راوی گفت: شمر خطاب به لشکر خویش فریاد برآورد چرا منتظر ایستاده اید.
قالَ: فَحَمَلُوا علَيْهِ مِنْ كُلِّ جانِبٍ.
شمر فرمان حمله از هر طرف را صادر کرد.
فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَريكٍ على كَتِفِهِ الْيُسرى فَضَرَبَ الْحُسَيْنُ.
ابتدا زرعه بن شریک با شمشیر بر کتف چپ امام«ع» زد.
زُرْعَةَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرُ على عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيْفِ.
امام نیز با شمشیر خود زرعه را از پای درآورد و شخص دیگر با ضربه شمشیر بر دوش مبارک زد.
ضَرْبَةً كَباعبِها على وجْهِهِ و كانَ قَدْ اَعيى فَجَعَلَ يَنُوءُ و يَكُبُّ.
شدت ضربه به حدی بود که امام با صورت بر زمین افتاد.
... ادامه دارد.
#مقتل_خوانی﴿۳۰﴾
منبع:کتاب #اهل_الکرب
استاد #سیدةصديقةصاحبكارخراسانی
#دارالقرآن_فاطمةالزهراءبضعةالرسول
#مرکز_تخصصی_آموزش_تفسیر_قرآن_نهجالبلاغه
@mactabb