eitaa logo
فاطمه الزهرا بضعه الرسول ( س)
491 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
829 ویدیو
85 فایل
آدرس سايت: www.tafsirravan.ir كانال تلگرام: Telegram: https://t.me/mactabb كانال ايتا: Eita: eitaa.com/bezatorasool پيج اينستگرام: https://instagram.com/tafsirravan ثبت نام و تهيه كتب: ٠٩١٥٠٠٤٦٢٦٩ ٠٥١٣٨٧٨٠٩٦٨
مشاهده در ایتا
دانلود
═🥀مَقتَل خوانِی أبَاعَبدالله الحُسین🥀═ قالَ الرّاوى: واشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَيْنِ فَرَكَبَ الْمُسَنّاةُ يرِيدُ الْفُراتَ، راوی گفت: تشنگی بر حسین«ع» فشار آورد بالای رود فرات آمد می خواست وارد شریعه شود وَالْعَبّاسُ اَخُوهُ بيْنَ يَدَيْهِ، فَاعْتَرَضَتْهُما خَيْلُ ابْنُ سَعْدٍ. برادرش عباس«ع» همراه حضرت بود سربازان ابن سعد مانع شدند. فَرَمى رَجُلٌ مِنْ بَنِى دَارِمِ الْحُسَيْنَ بِسَهْمٍ فَاَ ثبَتَهُ فی حَنَکِهِ الشَریف فَانتَزَعَ السَهم َوَ بَسَطَ یَدَیه تَحتَ حَنَکَهِ حَتی امتلاَت راحَتاه مِن الدّمِ ثمَّ رَمی بِهِ و قال: تا اینکه مردی از قبیله "دارم" تیری به سوی امام«ع» پرتاب نمود و به چانه حضرت اصابت کرد، تیر را کشید و هر دو دست خود را زیر خون گرفت تا دستش پر از خون شد سپس خون را به آسمان پاشید و فرمود اَللّهُمَّ انّى اَشْكُو إِلَيْكَ ما يَفْعَلُ بِابْنِ بنْتِ نبِيِّكَ. خدایا شکایت می کنم از ستم هایی که این مردم به پسر دخترپیامبرت می کنند. 🏴ثمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبّاسَ عنْهُ، و اَحاطُوا بِهِ مِنْ كُلِّ جانِبٍ و مَكانٍ، حِتّى قَتَلُوهُ پس حضرت عباس را از امام جدا نمودند و او را از همه طرف احاطه کردند تا به شهادت رسانیدند. 🏴فبَكَى الْحُسَيْنُ بُكاءً شديدا، و فى ذلِكَ يقُولُ الشّاعِرُ: امام حسین«ع» در شهادت برادر بسیار گریه کردند در همین جایگاه شاعری این چنین سروده: اَحَقُّ النّاسِ اَنْ يُبْكى علَيْهِ فتىً ابْكَى الْحُسَيْنَ بِكَرْبَلاءِ سزاوارترین مردم که در مصیبتش اشکی ریخته شود، آن کسی است که حسین را در کربلا گریانید اَخُوهُ وابْنُ والِدِهِ علِيٍّ ابُو الْفَضْلِ الْمُضَرَّجُ بالدِّماءِ او برادر حسین«ع» و پسر پدرش علی بود، یعنی همان ابوالفضلی که در خون خود آغشته گردید وَ مَنْ واساهُ لا يَثنيهِ شيْءٌ و َجادَلَهُ على عطَشٍ بِماءٍ او که با برادرش در ننوشیدن آب مواسات کرد اما چون حسین نیز تشنه لب بود و آبی نیاشامید. 🏴قالَ الرّاوى: ثمَّ انَّ الْحُسَيْنَ دَعَا النّاسَ إِلَى الْبِرازِ، راوی گفت: امام حسین«ع» به لشکر پیشنهاد جنگ تن به تن داد، فَلَمْ يزَلْ يقْتُلُ كُلَّ منْ برَزَ الَيْهِ، حَتّى عظيمَةً، و هُوَ فى ذلِكَ يَقُولُ: پس هر کس برای مبارزه با حسین«ع» می آمد کشته می شد تا آنکه عده زیادی کشته شدند حضرت رجز می خواند. الْقَتْلُ اوْلى منْ ركُوبِ الْعارِ والعارُ اولى من دُخُولِ النارِ مرگ بهتر از زندگی مذلت بار است و ننگ بهتر از وارد شدن در آتش دوزخ است. 🏴قالَ بعْضُ الرُّواةِ: واللّهِ ما رَاَيْتُ مَكْ ثورا قَطُّ قَدْ قتِلَ ولْدُهُ و اَهْلُ بَيْتِهِ وَاَصْحابُهُ اَرْبَطَ جَاْشا منْهُ، راویان می‏گویند: به خدا سوگند کسی را آنقدر شجاع ندیدیم در حالی که همه فرزندان و خاندانش و یارانش شهید شده بودند. و إِنَّ الرِّجالَ كانَتْ لَتَشِدُّ علَيْهِ فيَشِدُ علَيْها بسَيْفِةِ فَتَنْكَشِفُ عنْهُ انْكِشافَ الْمِعْزى اذا شدَّ فيهَا الذَّئْبُ. و دشمن دورش را احاطه کرده بود دشمن بر او حمله می کرد تا شمشیر می‏ کشید و حمله می کرد مانند گوسفندان که از گرگ فرار می کنند دور می شدند. ولَقَدْ كانَ يَحْمِلُ فيْهِمْ، وَ قدْ تَكَمَّلُوا ثلاثينَ الْفا، فَيُهْزَمُونَ بيْنَ يَدَيْهِ كَاَنَّهُمُ الْجَرادُ الْمُنْتَشِرُ، وقتی به لشکر سی هزار نفری حمله می برد همانند ملخ هایی که پخش می شوند فرار می کردند ثمَّ يَرْجِعُ الى مَرْكَزِهِ و هُوَ يَقُولُ لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إِلاّ بِااللّهِ الْعَلِىَّ الْعَظيمِ: سپس امام«ع» به جایگاه و مرکز حمله خود بازمی گشت و می فرمود: لا حول و لا قوه الا بالله علی العظیم. ... ادامه دارد. ﴿۲۷﴾ منبع:کتاب استاد @mactabb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات قرآنی “شَجَرَةُ الزَّقُّوم” درخت زَقُّوم! شکی ندارم که درخت زقُّوم، اشاره به وجود پیشوایان و رؤسای گمراه است. کسانی که نفس شان جهنمی است. زیرا اصل این درخت از جهنم ریشه گرفته ،آنها هیچ میوه مفید و شیرینی نمی دهند. ثمره وجودشان، نتیجه کلامشان، همه تلخی و بدبختی است. شیرینی کلامشان وَعده ای، اما تلخی اش نقد و خانمان برانداز است. قرآن می فرماید؛ "میوه های این درخت شبیه سَرهای شیاطین است!" این یعنی؛ ذهن و ذهنیات شان مخرّب است، افکارشان پر از خشونت و ویرانگری است، و فریبکاری جوهره وجودشان است. میوه ی زَقُّوم، تو را سیر نمی کند، بلکه زندگی ات را به آتش می کشد، و فرصت ناب حیاتت را بر باد می دهد. دست از سر درختان زقُّوم بردار، از آنها نخور، اندیشه های وَهم آلودشان را به کام ات فرو مده، تا زندگی ات را نجات داده باشی. بدان که امروزه جهان پر از درختان زَقُّومی است که هر کدام تریبون های کوچک و بزرگ خود را دارند. از آنها و میوه های تلخ شان حذر کن. بطن ات را از القاءات شان پر نکن، تا باطنت را نجات دهی و از این جهنم خودخواسته بیرون آیی. شجره زقوم ۴۳ ۵۲ ۶۲ @mactabb
بحث ┈•‌‌‌‌‌‌꧁شیطان༼محرّم༽شناسی꧂•┈ در سخن قبل گفتیم، بین ما و فطرتمان فاصله افتاده، بطوری که پیمان الست و ولایت را از یاد برده ایم. حال سئوال این است، که چگونه باید برگشت؟ نه با تعلیم است و نه محبت، بلکه فقط تبعیت میخواهد و بس. شرط آمدن و ماندن در این راه، یعنی تبعیت قلبی از امام و بستگی وجودی به او، نه فقط شناخت و تقلید صوری. بدون این ارتباط حقیقی و بدون تزکیه، هرچه عالم‌تر شویم، طلب کمال و سعادتمان سست‌تر می‌شود. از سوی دیگر نیز هرچه مطلوبات جانمان را بیشتر بخواهیم و بیابیم، انباشت معلومات ذهنی‌مان کمتر می‌شود. لذا حتی اگر فراموش کنیم، قلبمان بیدار است و در صحنۀ امتحان، راه خود را پیدا می‌کند. یعنی آنچه آموخته‌ایم، به جای اینکه در پرونده‌های ذهنمان بایگانی شود، در میدان‌های عمل به ظهور می‌رسد. دین‌داری، آگاهی لفظی یا مدرک علمی نیست؛ هرچند اگر مربی داشته باشیم، همین آگاهی‌ها برایمان مقدمۀ حرکت است. اما در غیر این صورت، علم برایمان هدف می‌شود و حجاب اکبر که گفته‌اند، همین جاست. برای همین اگر آبشخور سالم و نورانی پیدا کردیم، باید دنبال معارف برویم؛ حتی اگر اول راه، ذهنمان کمتر بفهمد. اگر وجود داشته باشیم، با همان نور معرفت حرکت می‌کنیم؛ اگر هم بی‌وجود باشیم، حتی با حفظ کردن علوم، به جایی نمی‌رسیم. خداوند نیز فرموده است: «وقتی قرآن خوانده می‌شود، سکوت کنید و گوش دهید» ۲۰۴ چون اگر وجودمان را در پیشگاه قرآن بگذاریم، حتی شنیدنش تأثیر می‌گذارد و ما را در مسیر رحمت قرار می‌دهد. پس باور کنیم آیات قرآن برای ما قصه نگفته‌اند. حرکت شخصی حضرت موسی هم به ما مربوط نیست و حق نداریم ذره‌ای مقام آن حضرت را پایین بدانیم؛ زیرا هرچه بوده، نسبت به مقام ولایت بوده و خداوند با بیان این جریان، مراتب وجود ما را به خودمان معرفی کرده است. اصلاً انس با قرآن یعنی همین که خود و جامعه‌مان را در آن پیدا کنیم و سنت‌های تاریخ و وجود را از آیاتش بشناسیم. ... ادامه دارد. جلسه بیست و هشتم (س) www.t.me/mactabb
نکات و ویژگی های محرم خدای را سپاس می گوييم كه بر ما منّت نهاد که با وساطت حضرت وليعصر(عج) توفيق حضور در محرم ديگری نصيبمان شد. توفيق همراهی با ملائك، انبياء، اولياء، اوصياء وشهداء. توفيق حضور در غافله ای كه سردمدار آن وجود مقدس حضرت صديقه طاهره(س) است كه تا قيامت سوگوار مصيبت فرزندش است، گرچه صحنه قيامت اين جريان و حماسه، قابل توصيف نيست.... 🏴طهارتی كه خدای سبحان از آسمان نازل كرده، حقيقت ولايت است كه ظهور جدی و سريع آن در وجود مقدس امام حسين علیه السلام جلوه كرده است. 🏴زينب سلام الله عليها در ظاهر اسير و خرابه نشين است، اما درحقيقت در عرش خدا مستقر و باطناً از بزرگترين آزادگان عالم است. 🏴دست مطهر حسين علیه السلام، عصای موسی است كه اگر بر دل سنگ آدمی اصابت كند، چشمه ای ازمعرفت از آن می جوشد و جهالت ها، رذايل و نجاست ها را پاكسازی می نمايد. پایان سپاس از شما بزرگوارانی که در این سلسله مباحث با ما همراه بودید. التماس دعا ۲۹ (س) @mactabb
═🥀مَقتَل خوانِی أبَاعَبدالله الحُسین🥀═ 🏴قالَ الرّاوى. ولَمْ يَزَلْ يُقاتِلُهُمْ حَتّى حالُوا بَيْنَهُ و بَيْنَ رَحْلِهِ. راوی گفت: امام حسین«ع» می جنگید تا اینکه میان امام و خیمه فاصله انداختند. فَصاحَ بهِمْ: وَ يْحَكُمْ يا شيعه آل ابى سُفْيانَ، امام«ع» فریاد برآورد: وای بر شما ای پیروان و شیعیان خاندان ابی‏ سفیان! إِنْ لَمْ يكُنْ لَكُمْ دينُ و كْنُتْم لاتَخافُونَ الْمَعادِ فكُونُوا احْراراً فى دُنْياكُمْ هذِهِ و ارْجِعُوا الى احْسابِكُمْ انْ كُنتُمْ عرُبا كَما تَزْعُمُونَ. اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، حداقل در دنیا آزاد مرد باشید پس به اصل و نژاد خود بازگردید اگر آن گونه که گمان دارید عرب هستید. 🏴قالَ فناداهُ شمْرُ: ما تقُولُ يَابْنَ فاطِمَةَ قالَ: راوی گفت: شمرکه خدایش لعنت‏ کند، گفت: چه می گویی ای پسر فاطمه. اَقُولُ: اَنَا الَّذى اقاتِلُكُمْ تُقاتِلُونَنى و النَّساءُ لَيْسَ علَيْهِنَّ جُناحُ فاْمنَعُوا عتاتَكُمْ و جُهّالَكُمْ و طُغاتَكُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمى ما دُمْتُ حَيّا. امام فرمود: می گویم من نبرد می‏ کنم با شما و زنان در این باره گناهی ندارند پس تا زمانی که من زنده ام نگذارید این سرکشان و جاهلان و ستمگران متعرض حرم من بشوند. فَقالَ شِمْرُ: لَعنَة اللّه لَكَ ذلِكَ يابْنَ فاطِمَةَ وَ قصَدُوهُ بِالْحَرْبِ. شمر که لعنت خدا براو باد گفت: ای پسر فاطمه حرفت را پذیرفتم، سپس همگی آماده جنگ با آن حضرت شدند. 🏴فَجَعَلَ يَحْمِلُ علَيْهِمْ و يَحْمِلُونَ علَيْهِ، امام حسین«ع» پیاپی بر آنها حمله می برد و آنها نیز حمله می کردند وَ هُوَ مَعَ ذلِكَ يَطْلُبُ شَرْبَةً مِنْ ماءٍ فَلا يَجِدْى. و امام«ع» مرتب طلب آب می کرد، اما فایده ای نداشت. 🏴حَتّى أَصابَهُ اثنَتانِ و سَبْعُونَ جِراحَةً جراحت بدن امام حسین«ع» به هفتاد و دو زخم رسید. فَوَقَفَ يَسْتَريحُ ساعَةً و قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتالِ فَبَيْنَما هُوَ واقِفُ إِذْ أَتاهُ حَجَرُ، فَوَقَعَ على جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثوْبَ ليَمْسَحَ الدَّمَ عنْ جَبْهَتِهِ حضرت ایستاد تا لحظه ای استراحت کند زیرا همه رمق خویش را از دست داده بود تا اینکه سنگی به پیشانی حضرت اصابت کرد. دامن پیراهن خویش را بالا آورد که خون را پاک کند فَأَتاهُ سَهْمُ مَسْمُومُ لَهُ ثلاث شُعَبٍ فَوَقَعَ على قَلْبِهِ، ناگهان تیر سه شعبه زهرآلودی در قلبش نشست. فَقالَ: بِسْمِ اللّه و بِاللَّهِ و عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ ثمَّ رَفَعَ رَأُسَهُ اِلَى السَّماءِ وَ قالَ: امام«ع» فرمودند: به نام خدا و یاری خدا و بر آیین رسول خدا سپس رو به آسمان کرد و فرمود اَللّهُمَّ إِنَّك تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُوَن رَجُلاً لَيْسَ على وجْهِ الاْرْضِ إِبْنُ بِنْتِ نَبِي غَيْرُهُ بارالها! تو آگاهی که اینان قصد کشتن مردی را دارند که در روی زمین فرزند دختر پیامبری جز او وجود ندارد. ثمَّ أَخَذَ السَّهْمَ، فَأَخْرَجَهُ مِنُ وراءِ ظَهْرِهِ، فَانْبَعَث الدَّمُ كَأَنَّهُ ميزابُ. پس تیر را از پشتش بیرون آورد و خون همانند آب که از ناودان جاری شود، فوران کرد. 🏴فَضَعُفَ عنِ الْقِتالِ و وقَفَ، امام حسین«ع» رمق از دست داده، ایستاد. فَكُلّما أَتاهُ رَجُلُ انْصَرَفَ عنْهُ، كَراهيةً أَنْ يَلْقَى اللّه بِدَمِهِ. و هریک برای کشتن او جلو می آمد، برمی گشت کراهت داشت، ملاقات کند خدا را با خون امام. حَتّى جاءَهُ رَجُلُ مِنْ كِنْدَةَ يقالُ لهُ مالِكُ بْنُ الَّنسْرِ لَعَنَهُ اللّهُ، فَشَتَمَ الْحُسَيْنَ سرانجام مردی از قبیله کنده که نام او مالک بن یسر لعنت کند خدا اورا، پیش آمد نزد امام«ع» و اهانت کرد به امام حسین و ضَرَبَهُ على رأُسِهِ الشَّريفِ بِالسَّيْفِ، فَقَطَعَ اْلبُرْنُسَ و وَصَل السَّيْفُ إِلى رَأْسِهِ و امْتَلاَ الْبُرْنُسُ دَماً. و با قدرت شمشیر را بر کلاهخود حضرت زد کلاه شکافته شد و شمشیر اصابت کرد بر سر مبارک حضرت و کلاه پر از خون شد. قالَ الرّاوى فاسْتَدْعَى الْحُسَيْنُ بِخِرْقَةٍ فَشَدَّ بِها رَأْسَهُ، راوی گفت: امام حسین«ع» پارچه ای خواست تا جراحت سر خویش را ببندد. و اسْتَدْعَى بقَلَنْسُوَةٍ فلَبِسَها و اعْتَمَّ علَيْها. و کلاهی طلبید بر سر نهاده و بر روی آن عمامه ای را بست. ... ادامه دارد. ﴿۲۸﴾ منبع:کتاب استاد @mactabb
شنبه، ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ | ۱ صفر ۱۴۴۲ ه‍.ق. ذکر امروز: ﴿یَا رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ ------ اوقات شرعی به افق مشهد ----- 🏙 اذان صبح: ۰۴:۵۲ 🌄 طلوع آفتاب: ۰۶:۱۷ 🌞 اذان ظهر: ۱۲:۲۵ 🌇 غروب خورشید: ۱۸:۳۴ 🌆 اذان مغرب: ۱۸:۵۲ 🌃 نیمه‌شب شرعی: ۲۳:۴۳ (س) @mactabb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات قرآنی “ألهکُمُ التَّکاثُر” عالَم کثرت، شما را به بازی گرفته است! فزون طلبی تان در این دنیای پر زرق و برق، زندان پر از رنگ، شما را به بازی گرفته و سرگرم ساخته. ۱ چشمانتان پر از خواهش است. هر آن به دنبال چیزی روانید، در پیِ تملک و تصاحب. گمشده در جنگل اشیاء، غرق در “چیز”ها، خواستن‌ها، ذهن تان را تکه تکه کرده و در این شهرِبازی، از این بازی به آن بازی کشیده می‌شوید. زیرا پر از خواستنید. فزون طلب شده‌اید؛ بندۀ اشیاء، این بازیِ خطرناک کار شما را ساخته. این فزون طلبی، شما را به بازی مرگباری کشانده، سرگرم و از کار اصلی مانده‌اید. از وحدت فقط نامی شنیده‌ و از حقیقت آن بی خبرید و هرگز طعم حقيقت آن را نچشیده‌اید. چون برخوردار از وجودی یکپارچه نیستید و پراکنده اید، این است بیماری “تکاثر” ⁉️چه کسی، چه چیز دارد؟! در قبر خواهیم دید که هیچ. “حتی زرتم المقابر” ۲ این فزون طلبی، فقط فرصتها را بر باد داده و تو را از “وصل” بازداشته‌. به جای جذب آگاهی، جذب توهّم کرده. جذب چیزهایی که از آن تو نیستند و روزی به راحتی تو را ترک کرده و محو می شوند… تکاثر @mactabb
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی بن حسین گفت: بر ما گریه می کنید؟! اگر شما گریه می کنید، پس چه کسی ما را کشته است....؟! اسیران کربلاء @mactabb
کاروان اسرا *السّلام عليك يا مولاي يا اباعبدالله* *السّلام عليك يا مولاي يا بقية الله امروز هم به اذن حضرت وليعصر عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشریف زائر حضرت اباعبدالله مي‌شویم. *«سُبي اهلُك كالعبيد و صُّفِدوا فِي الحَديد فَوقَ اقتابِ المَطيّات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرَّ الهاجِرات»* «و اهل و عیالت چون بردگان به اسیری رفتند و در غل و زنجیر آهنین بر فراز شتران در بند شدند، گرمای آفتاب چهره‌هایشان را می‌سوزاند» سادات را برده تصور كنيد، زينب همسر عبدالله بن جعفر را *اسير* تصور كنيد دردانه حسين را در *غل و زنجير* تصور كنيد *دستان مبارك امام سجاد* را به گردن تصور كنيد اين خانواده را بر بالاي *شتران بي‌پالان* تصور كنيد اصلاً *در معرض ديد همگان* بودن را تصور كنيد از نگاه عرب برده هيچ حرمتي ندارد تصور کنید *به دختر علي بي‌حرمتي کنند* تصور کنید *به امام سجاد بي‌حرمتي کنند* تصور کنيد این بزرگواران را به عنوان *برده* به نمايش بگذارند تصور كنيد *تابش آفتاب با پوست نازك اين دختران چه كرده* تصور کنید آنان را در *بازار كوفه* بگردانند *بازار برده فروشان…* تصور كنيد كه *دستان به گردن بسته شده * *گردن نازك كودكان و گرماي سوزان و تازيانه‌ها* *تصور كنيد زنجير داغ با گردن نازك چه مي‌كند!* *تصور كنيد كه براي ديدن اين خاندان همه حاضر شدند* تصور كنيد كه در بازارِ شهري به عنوان اسير گردانده مي‌شوند كه *اميرالمؤمنين علیه‌السلام اسيران زيادي را در همين شهر آزاد كرد* تصور کنید که آفتاب بر اين چهره‌هاي مطهر مي‌تابد و این بزرگواران به دليل بسته بودن دستان‌شان *حتي نمي‌توانند از دست به عنوان سايبان استفاده كنند* تصور كنيد *زنجيرهاي داغ و دستان بسته* را البته اگر خوب نگاه كنيد، دستان بسته ما را ياد *دستان بسته امير‌المؤمنين* مي‌افكند ياد مردان جنگي كه *علي را مي‌كشاندند* ياد *تازيانه‌هاي پشت در* و در نگاهي ديگر، *بازوي همه اسرا چقدر شبيه فاطمه شده!* *جراحت، زخم، جريان خون…* ◾تصور كنيد *عطش* آنان را و تصور كنيد كه با همين دستان بسته آب را در اختيار آنان قرار دهند و تصور كنيد كه مشاهده آب با دل خونين اينان چه مي‌كند! تصور كنيد كه آب چه روضه‌خواني براي اینان مي‌نمايد و باز تصور كنيد آنان كه آب را بر پدر بستند مگر به راحتي به دختران آب مي‌دهند؟ تصور نمك را بر اين جراحات بكنيد *مي داني نمك بر زخم چيست؟* *بودنِ سر حسين بالاي نيزه* * و افتادن سر حسين از نيزه* *و تازيانه خوردن دختران در مقابل دیدگان حسين* *و يادآوري محله بني‌هاشم* *و بلند شدن دست ملعوني بر صورت دختر پيامبر* اصلاً تصورِ *همسفري با شمر* را بكنيد به نظر شما شمري كه با حسين آن معامله را کرد، با دخترانش چه مي‌كند؟ تصور كنيد *در مقابل چشمان تير خورده حسين به زينب تازيانه بزنند* و تصور كنيد در مقابل دستان غل و زنجير شده امام سجاد بر رقيه *تازيانه* فرود آيد و تصور کنید که این دختران با دستان بسته از بالای مرکب بر زمین افتادند تصور كنيد *چشمان حسين بايد چه مناظري را ببيند* و تصور كنيد *اين دستان بسته با دل زينب چه مي‌كنند* زيرا در مقابل چشمان او به *يادگاري‌ها و امانتي‌هاي برادر* صدمه مي زنند و او خود را *سپر بلا* مي‌كند اما دستان بسته براي او محدوديت ايجاد كرده است تصور كنيد فقط يك لحظه دست بسته باشد *وچادر به كناري رود* تصور كنيد كه اين خانم دست بسته *همان بزرگ بانوي مفسّره‌اي است* كه بسياري از زن‌هاي كوفه در كلاس تفسير او حضور داشتند تصور كنيد كه در اين كاروان همه با اين دستان بسته چقدر *شبيه علي* شده‌اند! تصور كنيد كه *نمي‌توانند نام علي را بر زبان آورند* با بر زبان آوردن اين نام تازيانه‌اي ديگر فرود مي‌آيد و تصور كنيد با دستان بسته خود شاهد *افتادن سر از روي نيزه* مي‌باشند تصور كنيد با دستان بسته گاهي سر را در *بساط شرب خمر* مي‌بینند و گاهي سر را *درب دروازه* ◾به خدا اگر اين دستان باز بودند، مرتب بر سينه و سر فرود مي‌آمدند و اين‌چنين اقامه عزا مي‌كردند *دستان بسته و دل شكسته* *دستان بسته و چشمان خونين* *دستان بسته و لب‌هاي خشكيده* *دستان بسته و لباس اسارت پوشيده* *دستان بسته و فرود تازيانه* *دستان بسته و مشاهده سر حسين درب دروازه كوفه* *دستان بسته و مشاهده سر حسين درب دروازه شام* *دستان بسته و مشاهده سر حسين آويزان درب منزل يزيد* *واي واي واي واي واي واي واي* *حسين حسين حسين* *امان از دل زينب* *امان از دل زينب* *صلّي الله عليك يا مولاي يا اباعبدالله* @mactabb