•••
خاموش از آن شدم ...
که به جایی نمیرسد؛
فریادهای جنگلِ در حال سوختن (:
#سکوت
@ʙɪ_ɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
نجواۍبےنهایت☕️
ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ #آقای_قاضی من بهش راھ رفتن یاد دادم حالادارھ خودمو ول میکنھ میرھ 🚶🏻♂️ #تیکه @ʙɪɴᴀʜᴀ
ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
#آقای_قاضی
اومدم از همون کسے شکایت کنم
کھ یھ زمانے خودم ۅڪیݪ مدافع اش بودم🚶🏻♂️
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
نجواۍبےنهایت☕️
•••📱 #چت +وااای دوستم اومده یه چیزایی میگه آدم شاخ درمیاره ... - چی میگه ؟! + اگرخودش می خواس
•••📱
#چت
+ چھ جوری فهمید از دستش ناراحتے ؟
- وقتے داشت باهام حرف مےزد بهش نگاھ نکردم ، باگوشے وَر رفتم
+آهان ... بعد دلت واسھ چشاش تنگ نشد ؟ 🤭
- چرا ، ولےداشتم عکسِ خودشوتوگوشےمےدیدم 🤓
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
نجواۍبےنهایت☕️
•••🥀 دیروز بلاخرھ اومد بابھ نگاھ مهربون کھ همیشھ انتظارشو داشتم بایھ دستھ گلِ خوشگل ... بهم گفت #
•••⏳
دوشنبه
کهمیرسدهفتہآراممۍگیرد
نهدرپیدویدناست
نهدلشبهرفٺنرضامیدهد!
باطمانینہقھوهاشرامزهمۍکند
دوشنبه
عجیبشباهٺداردبهروزهایسیسالگۍ!
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
مَنشانِھ شُـدمٺـاتۅبِبـارۍغَمخــودرا...
آنوَقٺکِہمَن #گریه شُدمشانِهشُدی #تو ؟!
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ|☕️
نجواۍبےنهایت☕️
ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ قبولکننابرابراستجنگےکهراهانداختھای باچھ دفاع کنم از خود در برابر چشمانت ؟ #بےن
ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
وبا میل خودم قبول کردم تا ببازم
دلم را در مقابݪِ #تو :)
واین تنها باختِ شیرینِ زندگےِمن است
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ|☕️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب بایا کن 😅🤦🏻♂️
#طنزانه
•••
#بیو
1: دوست میدارمٺ به بانگِ بلند
تا کۍ آهستہ و نھان گفتن...؟
2: رگۅریشہام،سبزاسٺودرپیِجوانہزدنـ🌱
3: آنکهمیداندچہمۍگویم،کجاسٺ؟!
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
ومنازاینجا٫بههمهیاوناییکه
کسیبهشون #شب بخیرنگفته
میگمشبتونبخیر٬پرازحسوحالِخوب ✨
ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
انگاࢪ
ڪہیککوه
سفرکردهازایندشت؛
آنقدر
کھخالۍشده
بعدازتوجہانم..!!
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
#دلبری
بیا مثل بچه ها بگوییم گونھ ام درد مےکند
و #تو با بوسھ ای خوب کنے دردش را ...
@ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️