دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان ​بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین. خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده مرا در این روز از دوستان نزدیکت به مهربانى خودت‌ اى مهربان‌ترین مهربانان. @bia_ta_begooyamat

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان: بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ  نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهی رَغْبةَ الرّاغبینَ. خدایا، مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار و با تازیانه‌های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، بحق احسان ونعمتهای بی شمار تو ای حد نهایی علاقه واشتیاق مشتاقان.

دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ و قیامِهِ و جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ و آثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و برکنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم کن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان.

زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! شعرخوانی در محضر رهبری که همه به وجد آمدند...🤩

دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ و إطْعامِ الطّعامِ و إفْشاءِ السّلامِ و صُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین. خدایا روزیم کن در آن ترحم بر یتیمان و طعام کردن بر مردمان و افشای سلام و مصاحبت کریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان.

یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان، نه... غم دین بود در اندیشه مردم، غم نان، نه... شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید، اما بر خراسان نه! کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمعِ یکدل ما را، پشیمان نه! سراسر، صحن، از فوجِ کبوترها چنان پر شد، که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه...! یکی فریاد میزد: شرمتان باد آی دژخیمان! بسمت ما بیندازید تیر، اما به ایوان نه... یکی فریاد سر میداد: بر پیکر سری دارم که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه! برای او که کشتن را صلاح خویش میبیند، تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه... دیانت بر سیاست چیره شد آری، جهان فهمید: ♡رضاجان‌ست شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم، نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه! به جمهوریِ اسلامیِ ایران گفته‌ایم آری، به هرچه غیرِ جمهوریِ اسلامی ایران، نه! گذشت آن‌روزها، امروز اما بر همان عهدیم. نخواهد شد ولی اینبار، جمع ما پریشان، نه. کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد؟ اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه! دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد، زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! @bia_ta_begooyamat

سلام توی کانال پاورقی، صدای یکی از هموطنان رو منتشر کردن. در جوابشون پیامی فرستادیم اما فقط نوشتن تشکر و بعنوان جوابیه ی اون صدا، نذاشتنش کانال گفتیم خالی از لطف و تذکر نیست اگه ما اینجا و شما توی کانالها و گروه هاتون منتشرش کنیم و کنین🌹❤️ جواب🔻

ببخشید جواب ایشون و باقی دوستانمون، که نمیدونم چرا نشستند پای این قوطی و فقط وقت میسوزونند.... : یک. محتوای خوب وقتی نیست، دیگه چی پخش کنند؟ آینه بغل و ملی و راه های نرفته اش خوبه که پخش کنند؟ شماها که دغدغه ی پر کردن اوقات فراغتتون رو دارید، یا علی بگید و بیایید کمک فیلم سازهای انقلابی و مذهبی که برای ساخت یه تله فیلم کلی اذیت میشند، چه برسه به سریال! دو. یعنی وقت و عمر گرانبهای ماها اینقدر مسخره و بیخودی و خااالیه که شما دغدغه پیدا کردید که با "کدام فیلم" پرش کنید!؟🤔 دست مریزاد! الان بچه های ما و شما بطور نه حتی کامل، بلکه نصفه نیمه، روی دین خودشون مشرفند؟ با مفاهیم زندگی و آدم سازِ کتاب دینی‌شون یعنی قرآن آشنان؟ به کمال الهی رسیدند و دنیا و آخرتشون پشت به پشت هم قرار گرفته و سعادتمندند؟! که موندیم اوقات فراغت چکار کنند؟؟ الان تونستید جلوی اشاعه دین مسیحیت رو توی نوجوونها بگیرید؟ قبلا توی دانشگاه ها بود، الان رسیده به مدارس! وقتی امثال شماهای مادر، که صوت میفرستین و شکایت از فیلمها یا پیشنهادِ فلان فیلم رو دارید، شماها، پایه دین رو توی ذهن و روح و قلب فرزندانتون محکم نکردید، از چی و کی انتظار دارید؟!؟ الان انقلاب ما صادر شد به جهان؟ دین ما توی کل مناره های خارج و داخل ایران بانگ زده میشه؟ بعد جالبیش اینجاست که ادعا میکنیم مهدوی هم ‌هستیم😊! کدوم یک از کارهایی که آقا بعد از ظهورش میاد انجام بده رو ما قبل از ظهورش شروع کردیم به اجرا، تا وقتی آقا رسیدند، بگن: به به! تو توی این زمینه وارد شدی، بیا کمک خودم! بیا اینجا دست تو، بگیر و بساز سربازِ من! نه نه! ماها فقط بلدیم شعار بدیم😊: وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد(مگه حکم نداده؟!) ما اهل کوفه نیستیم... (عملکرد متفاوتی داریم و صادر کننده دین علی هستیم!!) سلام فرمانده!!! منم غیورِ جامانده!!!😏 ( از چی جاموندی حالا کوچولو؟) و... و... کاش ما ایرانیها، نه ما مخلوقات خدا، یاد میگرفتیم که: تغییر رو اول از خودمون شروع کنیم @bia_ta_begooyamat

صدای دخترانه زیر۹ سال یا صدای پسر که لطیف باشه میخوایم هرکس داشت بگه: @gordanpiyade313 خیلی عجله ای❤️

سوره مبارکه یوسف در جزء امروز، ۱۲رمضان: درسهائى در اين داستان نهفته قرآن كريم مى فرمايد: به يقين در سرگذشت يوسف و برادرانش ‍ نشانه هائى براى سؤ ال كنندگان بود ( لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين) بعضى گفته اند اين سؤ ال كنندگان جمعى از يهود مدينه بودند كه در اين زمينه پرسش هائى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى كردند ولى ظاهر آيه مطلق است يعنى براى همه افراد جستجوگر آيات و نشانه ها و درسهائى در اين داستان نهفته است . چه درسى از اين برتر كه گروهى از افراد نيرومند با نقشه هاى حساب شده اى كه از حسادت سرچشمه گرفته براى نابودى يك فرد ظاهرا ضعيف و تنها تمام كوشش خود را به كار گيرند، اما با همين كار بدون توجه او را بر تخت قدرت بنشانند و فرمانروائى كشور پهناورى كنند، و در پايان همگى در برابر او سر تعظيم فرود آورند، اين نشان مى دهد، وقتى خدا كارى را اراده كند مى تواند آن را حتى بدست مخالفين آن كار، پياده كند، تا روشن شود كه يك انسان پاك و با ايمان تنها نيست و اگر تمام جهان به نابودى او كمر بندند اما خدا نخواهد تار موئى از سر او كم نخواهند كرد. برگرفته از وبلاگِ "حدیث شناسی" @bia_ta_begooyamat

وقتی فرزندان يعقوب خواستند يوسف را از پدر جدا كنند پدر دستور داد تا سر و بدن يوسف را شستند و مويش را شانه زدند و لباسهاى نو به او پوشانيدند و پيراهن ابراهيم عليه السلام كه موقع انداختن ابراهيم عليه السلام به آتش جبرئيل از بهشت آورده بود مثل بازوبند بر بازوى يوسف بست و او را به برادران سپرد. و فرمود: در زير درخت وداع كه بيرون دروازه كنعان است توقف كنيد تا من نزد شما بيايم. درخت وداع درختى بود كه هر كس مى خواست به سفر برود در زير آن درخت با او وداع مى كردند. فرزندان به فرمان پدر از شهر بيرون آمدند و در سايه آن درخت قرار گرفتند، يعقوب عليه السلام لباس پشمينه پوشيد و عمامه بر سر مبارك نهاد و عصا در دست گرفت و بطرف دروازه حركت نمود، و چون هرگز رسم نبود كه يعقوب به مشايعت فرزندان رود، هر كدام از فرزندان آن حالت را از پدر مشاهده مى كرد متحير و متعجب مى شد چون همه پدر را ديدند دست و پاى او را بوسيدند. يعقوب ، يوسف را در بغل گرفت و صورت به صورت او گذاشت و رو به فرزندان كرد و گفت اى فرزندان من از شما عذر مى خواهم چون از اين پسر بوى جد و پدر استشمام مى كنم و از ديدار او سير نمى شوم... حضرت يعقوب به يوسف فرمود: اى پسرم اگر شب در صحرا بمانى و بر نگردى ترس آن هست كه در آتش فراق بسوزم. يوسف عليه السلام خم شد تا پاى پدر را بوسه زند، پدر سر مباركش را بر داشت و پيشانى نورانى او را بوسيد و گفت : اى نور چشمم اندكى كنار من باش و ساعتى در بغل من بمان كه معلوم نيست فردا بر سر ما چه آيد و سرنوشت ما چه خواهد شد. نگاه دار زمانى زمام كشتى وصل كه بحر حادثه را كناره پيدا نيست 😭خدایا به غم دل یعقوب نبی، یوسف ما را به ما برگردان..... اللهم عجل لولیک الفرج..... منبع: وبلاگ حدیث شناسی #امام_زمان #ماه_رمضان @bia_ta_begooyamat

سلام! ان‌شاءالله به زودی با ویژه برنامه تاریخ انبیاء خدمت میرسیم!😃 منتظرمون باشید! مطالب جدید دور از اسرائیلیات با ما‌ باشین! تا کیف کنین!😜 ناشناس: https://rizy.ir/dialame @bia_ta_begooyamat