- خاله، فالت بگیرم؟ فال حافظهها… این تن بمیره راست راسته.
خاطرات در ذهنش چرخ خورد؛ حافظ… شبهای یلدا… دانههای سرخ انار… مادربزرگ که آرزو داشت روزی برسد ملیکا با خواهرها و برادرهایش پای سفره بنشینند و حافظ بخوانند. آرزوی محال… نمیفهمید پسربچه به چه لهجهای حرف میزند. اما صورت آفتابخورده و موهای آشفته و آن لباس نازک و کهنهاش توی سرما، باعث شد تن به قضا بدهد. پسربچه، مرغ عشق فیروزهایرنگی را بالا آورد و به سمت جعبه برد. مرغ عشق، از روی انگشت پسرک، روی لبه جعبه پرید. بعد سر پایین برد و یکی از کاغذهای تا خورده را با منقار کوچکش بیرون کشید. پسرک کاغذ را جلو آورد. همان وقت بود که ملیکا داشت توی کیف پول پوستماریاش به دنبال پولهای چنجشده میگشت. عاقبت هم یک تراول درشت تا نخورده، بیرون کشید و به دست پسرک داد. برق چشمهای پسرک، حتی زیر نور بیرمق دم غروب، دیدنی بود. پسرک تراول را بوسید و شروع کرد به قر دادن. دندانهای سفیدش توی صورت سیاه و چرک گرفتهاش خیلی به چشم میآمد. بیاختیار یاد سجاد افتاد:
- خودم قول میدم داداشت باشم ملیکا.
لبخند تلخی زد. سجاد… توی این سالها کجا بود تا تنهاییهایش را ببیند.
📒پلاسما/ فاطمه شایان پویا
🆔 @bibliophil
اینکه یه عده الان شاد هستند از این اتفاق
یعنی ما جای درست تاریخ ایستادیم
چون یه روزی بود روی تلهزینبیه
جلوی چشم یه خواهر هم یه عده شادی کردن 😭😭
اگه رئیسجمهور شهید شده باشند
چه سعادتی از این بالاتر که ما ملت شهادتیم و بزرگترین خادم کشورمون لایق شهادت
و وظیفه ما ایستادن مثل حضرت زینب
حتی اگه بهمون بخندن 😭
ما جای درست تاریخ ایستادیم
و ناامیدی اشتباهترین کار این لحظه است.
شهید دستش بازتر و میلیونها
برابر زمان حیات گشایش
برای جهان خواهند داشت.
نگاه کنیم به
شهادت حاجقاسم
شهادت سردار زاهدی
و گشایشهای بعد آن
و طوفانالاقصی و ...
و دیده نشدن ستارهها
بعد از طلوع خورشید
ستارهها که دیده نشدن بدون
خورشید بالا اومدنش نزدیکه نزدیکه
و ظهور
و ظهور
و ظهور
👇خدایا دل ملتهای آزاده دنیا رو
در شب ولادت امامرضا شاد کن 😭
بمیرم برا بچههای نشسته توی خیمه
که منتظر بودن یه خبر از امامحسین
بهشون برسه
امان از انتظار 😭
از باد صبا تو را ببویند مگر
رخساره به اشک خون بشویند مگر
با چشم مهآلود تو را میطلبند
در جنگلِ مه تو را بجویند مگر
✍🏻 محمدرضا ترکی
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
تو در کوههای ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار میکنی مرد؟
صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟
میخواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله میشدی و چند نفر آدم را پیدا میکردی و از بینشان ردی میشدی و صدای شاتر دوربینها و تمام.
به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.
به جهنم که روستای کهنهلو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.
به جهنم که روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچهاش سقط شد.
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار میرفتی سید!
عدل رفتی سراغ نقطهای که کل مملکت بسیج شدهاند برای پیدا کردنت؟
انصافت را شکر.
میگویند آنجا باران گرفته.
زیر باران دعا مستجاب است.
دعا کن برای خودت
دعا کن برای ما؛
پیرمرد روستای کهنهلو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟
دعا کن سید!
شب عید است...
| @mabnaschoole |
این نسل غریب مصیبتکش ...
تازهجوانهای زیرِ سی سالِ پخته در کوره حوادث ... 💔 دائم الاضطرابهای تسبیح بهدست به ذکر امّن یجیب ... 🥺
همیشه معلقهای بین خبرهای بد و سخت،
تابآوردنده سهمگینترین خبرهای طول انقلاب 🥺❤️🩹
از فرودگاه بغداد تا سفارت دمشق و تا آسمان آذربایجان ، شاید که حکمت، پختهشدن و تابآوری و آبدیدهشدن این نسل باشد برای رقم زدن اهداف آخرالزمانی این قیام.
شاید که از دل آتش این نسل سختیچشیده، مردان و زنان غیوری برخیزند به انتقام روزهای سختی که بهچشم دیده و به فتح نهایی قلعههای لازم الفتح.
آرامش خدا بر قلبهای جوان پولادینتان.
🖊مهدی مولایی
😭 چه آیهای اومد
🔻ختم قرآن برای سلامتی آقای رئیسی و همراهانشون
یک آیه بخوانید👇
https://leageketab.ir/khatme-quran