✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_هفتاد_و_سه
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💛هنگامي كه عراقي ها در سوله را باز مي كردند، اسرا به درها هجوم مي بردند و عراقي ها ضمن استفاده از كابل و باتوم، تيراندازي نيز مي كردند. وضعيت بسيار اسفناكي بود.
🔸️بچه ها با توجه به زبان و شهر و يگانشان، هر چند نفر دور هم جمع مي شدند. آنان به ما صبحانه نمي دادند. ساعت پنج عصر دو يا سه ديگ برنج به سوله مي آوردند. ما نه ظرف داشتيم و نه چيزي كه به وسيلة آن بتوانيم غذا بخوريم.
🔹️آنهايي كه قدرت بدني داشتند، موفق مي شدند چند لقمه برنج از زير پاهاي اسرا كه از سر و كول هم بالا مي رفتند، بخورند و بقيه نيز گرسنه مي ماندند. تعدادي هم در اين مواقع مجروح مي شدند و گاه دست و پايشان مي شكست.
🔸️هرگز آن صحنه هاي وحشتناك را فراموش نمي كنم. آنجا فهميدم كه گرسنگي با انسان چه كار مي كند. ديگر از ايثار و محبت و گذشت خبري نبود.
آنجا محل دست و پنجه نرم كردن با مرگ بود و در اين مواقع، هيچ كس همديگر را نمي شناخت؛
🔹️چون همه گرسنه بودند. عراقي ها هر از گاهي مقداري نان كه به عربي «سمون» نام داشت، بسيار نامنظم و غير عادلانه از بالاي درها و پنجره ها به داخل پرتاب مي كردند و اسرا در پي گرفتن نان، دسته دسته به اين طرف و آن طرف مي دويدند و نانها زير پاها له ميشدند.
🔸️برخي دوستان مي گفتند تا حالا چند نفر براي رسيدن به آب و غذا و به دليل شلوغي، جانشان
را از دست داده اند.قلم بسيار عاجزتر از آن است كه صحنه هاي غير انساني و رفتار زشت عراقي ها با اسراي ما را به تصوير بكشد.
🔹️در بيرون سوله چند تانكر آب ثابت بود كه عراقي ها با خودرو فاضلاب آنها را پر مي كردند؛ آنگاه در سوله را باز مي گذاشتند و رزمندگان از شدت تشنگي به سمت آب حمله ور مي شدند.عراقي ها داخل آب مواد شوينده مي ريختند تا همه اسهال بگيرند و ناي حركت نداشته باشند تا بهتر بتوانند بر اسرا نظارت داشته باشند.
🔸️ارودگاه از سه سولة تانك تشكيل شده بود و حدود دو هزار نفر در آنجا نگهداري مي شدند. اطراف
اردوگاه حفاظت فيزيكي مناسبي نداشت و هر كس مي خواست، مي توانست خارج از ديد دشمن فرار كند كه فاصلة پادگان تا مرز ايران، چند دقيقه بيشتر
نبود. عراقي ها از ترس فرار اسرا، به هر كس كه به سيمهاي خاردار نزديك مي شد، تيراندازي مي كردند؛ چون آمار و تعداد ما مشخص نبود. عراقي ها با ما
رفتار درستي نداشتند و ضرب و شتم با كابل، صحنه اي بود كه مي شد هر لحظه در محوطة پادگان ديد...
کانال شهید سردار حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1
✍گاهی از نمازهایش می فهمیدم دل تنگ است
دل تنگ کہ می شد نماز خواندنش زیاد میشد
و طولانی...
دوست داشتم مثل او باشم
مثل او فکر کنم،مثل او ببینم،مثل او فقط خوبیها
را در نظر داشتہ باشم…
اما چطور؟
منوچهر می گفت: اگر دلت با خدا صاف باشد،خوردنت،خوابیدنت،خندهها و گریهات برای خدا باشد
حتے اگر برای او عاشق شوے آن وقت
بد نمی بینے،بدی هم نمی کنی ،همہ چیز زیبا می شود
من همہ زیبایی را در منوچهر مےدیدم
با او می خندیدم و با او گریہ می کردم و با او تکرار می کردم:
نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان بشکستنی است…
همسر#شهیدمنوچهرمدق...🌷
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
ابࢪاهیم بھ اطعـام دادن نیز خیلی اهمـٰیت مےداد... همیشھ دوستـان را به خانھ دعوت می کرد و غذا مےداد، در دوران مجروحیت که درخـانه بستری بود ، هر روز غذا تھیه می کرد و ڪسـٰانی ڪه به ملاقـاتش می آمدند را سر سفره دعوت می کرد و پذیرائی می نمود و از این کار هم بی نھایت لذت می بُرد...
به دوستان میگفت : ما وسیلـهایم ، این رزق شمـاست، رزق مؤمنين با برڪت است و...
در هیئت و جلسات مذهبی هم به همین گونه بود...!
#شهید_ابراهیم_هادی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
✍شهید عارف مستجاب الدعوه سردار شهید علی ماهانی و هندوانه خنک بعد از کلاس درس...
🔹مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم شهید علی آقا ماهانی کنار نهر کلاس درس قرآن گذاشته بود قرار شد ما هم بعد از رساندن اسلحه و مهمات به اروند خودمان را به جمع برسانیم.
🔸وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچهها مشغول هندوانه خوردن گفتیم این هندوانه از کجا...
🔹گفتند بعد از درس علی آقا گفت دلتان چه میخواهد هر کس چیزی گفت علی آقا گفت هندوانه باشد خوب است داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد هندوانه ای ده کیلویی روی آب روان بود اول فکر کردیم پوست هندوانه است وقتی گرفتیمش هندوانهای سالم بود و همه از آن خوردند.
🔸تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد خود علی آقا بود نمیخواست بچهها به چشم عارف نگاهش کنند.
💢منبع کتاب رندان جرعه نوش راوی حمید شفیعی صفحه ۶۱ و ۶۲...
#شهید_علی_ماهانی
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطرات🌱
●{به نقل از #همرزم شهید}●
به شدت به نماز اول وقت و قرآن
خواندن بعد از نماز معتقد بود.
شب ها در خانه هاے سورے که
کمتر تخریب شده بودند مے خوابیدیم.
برایمان سوپ گذاشت امکانات درست و
درمانے براے طبخ غذا نداشتیم.
اما او سوپ را درست کرد.
از خانه اےکه در آن بودیم دو تا حبه سیر برداشت
و در سوپ انداخت مے گفت:
حاجے باید برای این سیرها ،
خیرات و یا پولےبه نیت صاحب خانه
کنار بگذاریم.
ان شاء الله که از ما راضے باشد.🙂
شب تا صبح پست مے دادیم
بیشترشب ها من جاے بچه ها بیدار
مے ماندم.
پشت بام های آن جا شبیه
به پشت بام های تهران بود.
بارها می دیدم که نیمه شب بلند
مے شد و به بچه ها سر مے زد.
نگران این بود که در آن سرماے
طاقت فرسا ، نکند بچه ها سرما بخورند.
روی آن ها پتو مے انداخت گاهے هم
چایے دم مے کرد و مے آمد پشت بام
با هم گپ مے زدیم خیلے مهربان و
معنوے بود.
#شهیدعلےعابدینے🕊
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
کانال سردار شهید حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
۴۰ روز قبل از شهادتش عقد كرد. تو اين مراسم چند تا عكس يادگاری گرفت.
با لباس رسمی سپاه جلوی آينه وايستاد تا یه عكس ديگه ازش بگيرم.
گفت: اين عكس جون می ده برای حجله گفتم: ممكنه مامان بشنوه و ناراحت بشه. گفت: اگر همه اينايی كه دارم رها كنم، شهادتم ارزش واقعی پيدا ميكنه، عادی شهيد شدن كه چيزی نيست!
شهید#رضا_چراغی🕊🌹
کانال سردار شهید حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صوت الشهدا ۶۱۰
در محضر شهدا🕊
صحبت های شهید حاج قاسم سلیمانی درباره فرازی از دعای عرفه
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
کانال شهید سردار حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍کلام شهید رسول خلیلی ؛ این دنیا با تمام زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن تمامی ما باید برویم و راه این است دیر یا زود فرقی نمی کند اما چه بهتر که زیبا برویم...
#شهید_رسول_خلیلی
کانال سردار شهید حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1