eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
183 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
78 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی...
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اوج اخلاص را ببینید..! که اگر کار برای خداست پس گفتن برای چه؟! مصاحبه‌‌ با شهیدعباس‌_نیلفروشان در دوران دفاع مقدس- زمستان ۱۳۶۵ سردار نیلفروشان در ۶ مهر۱۴۰۳ توسط اسرائیل در لبنان به درجه شهادت رسید.
🌱شهیدی که برای اعزام شناسنامه‌اش را دستکاری کرد 🌱🥀مسعود پورمحمدی🥀🌱 زمانی که تصمیم گرفت به جبهه برود یک دانش آموز ۱۵ ساله بود و پدر و مادرش به رفتنش رضایت نمی‌دادند، برای همین نزد خواهر بزرگش آمد و گفت:خواهر جان، تو شاگرد امام زمانی (عج) و در پیشگاه او مسئول، اگر می خواهی امام زمان(عج) از تو راضی باشد؛ رضایت نامه مرا امضا کن تا به جبهه بروم ...به او گفتم از پدر و مادرمان رضایت بگیرد که گفت نه من می دانم آنها راضی نیستند و به من رضایت نمی‌دهند و خلاصه با اصرار‌هایش سرانجام همان روز پای رضایت نامه‌اش را امضا کرد و او به جبهه رفت. شهیدمسعود_پرمحمدی🕊🌹
🌷«من می‌روم تا بار دیگر پاسداری از و و را در بعدی دیگر آغاز کنم تا شاید به آرزوی خود که زندگانی دوباره است و فنایی ندارد برسم… از امت حزب الله و همیشه در صحنه می‌خواهم که بخاطر خون شهدا، امام عزیز راتنها نگذارند و از کامل اطاعت کنید و این جنگ که جنگ بین حق وباطل است ادامه دهند تا رفع فتنه درعالم. و از شما خواهشی دیگر که دارم این است که احترام کامل خانواده شهدا را که امام عزیز می‌فرمایند چشم چراغ این وطن شما هستید را داشته باشید، چونکه از دولت چند بوته گل چند علف هرزه هم آب می‌خورند زیرا خانواده شهدا خیلی قرب و منزلت در نزد خداوند عظیم دارند. به فرمان نایب امام که حتی خود امام معصوم هم نیست بهترین عزیز خود را که لحظه‌ای فراغ دوریش را نداشت در راه خدا می‌دهد و خم به ابرو نمی‌آورد. ولی در زمان حضرت علی (ع) که امامی معصوم هم بود او را تنها گذاشتند».🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ) 🌷وحید خیلی فرزند خوبی بود. او نمونه کامل بود که خدا نصیب‌مان کرد. چهار سال در سوریه به عنوان مدافع حرم حضور داشت تا اینکه توسط حاج قاسم سلیمانی به عنوان و انتخاب شد.🌷 ✍ : پدرشهید
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 عملیات، موفقیت‌آمیز بود. صدای بچه‌ها را پشت بیسیم می‌شنوم. از این که دشمن را عقب رانده‌اند خوشحال‌اند. بدون حتی یک مجروح، خاکریز را فتح کرده بودیم. گلویم پر بود از بغضِ نرفتن؛ اما پا به پای‌شان خوشحالی می‌کردم و روحیه می‌دادم بهشان. با وجود موفقیت‌ها اما حملات دشمن، سخت و سنگین بود. صدها نفر از تروریست‌ها به منطقه هجوم آورده‌اند. اغلب وابسته به القاعده‌اند؛ از احرارالشام و جبهه‌النصره گرفته تا حزب ترکستان شرقی چین و البته ارتش آزاد. بینشان چشم‌آبی و موبور هم می‌توانستی پیدا کنی! بعد از عملیات، بعضی از بچه‌ها برگشتند اما کار هنوز تمام نشده بود. مرتب با بیسیم با نیروهایی که نزدیک تروریست‌ها بودند، در تماس بودیم. امیر پشت بیسیم، با بچه‌هایی که توی خط‌اند دائم در ارتباط است. اصرار می‌کردم که بگذارند بروم! امیر می‌گفت اگر بنا به رفتن‌مان بود، رحیم می‌گفت. یکی دو ساعت بعد، سفره‌ای پهن می‌کنیم که مختصر صبحانه‌ای بخوریم؛ حلواشکری آورده بودند و اندکی پنیر! وسط صبحانه باز حسرت نرفتن، دلم را می‌آزارد:«حیف شد که مرا نبردند...» امیر شوخی‌جدی، عقده نرفتنش را سرم خالی می‌کند:«از این حرف‌ها نزن! من هم که مانده‌ام، پاسوز تو شدم! برای این که تو عقب بمانی، مرا هم این‌جا نگه‌داشتند!» گفتم هرچه به من بگویند، انجام می‌دهم... ... ۱۴۴ 📔
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیچاره است ! کسی که فکر کند ، فرماندهی دیگر در دستان تو نیست...