خوابش را دیدم، گفتم:
_چگونه توفیق
شهادت پیدا کردی؟!
گفت:
از آنچه
دلم میخواست، گذشتم!
نگذارید حب دنیا شما را فریب دهد..
شهـــــــــید مهدی زینالدین
#شبتون_شهدایی
.
♥️چند وقتی بود بچه ها صبح که پا می شدند، میدیدن پوتین هاشون واکس زده دم مقر جفت شده بود... با چند تا بچه ها قرار گذاشتیم تا ببینیم کار کیه؟!... یه شب نیمه شب یدفعه از خواب بیدار شدم و صدای توجه ام رو جلب کرد، یه نفر با یه گونی داشت آروم از مقر می رفت بیرون، دنبالش رفتم، یه گوشه نشست و شروع کرد به واکس زدن پوتین ها.بدون توجه خودم رو بهش رسوندم و روبرویش ایستادم... برای چند لحظه ماتم برد اون اسماعیل بود ، فرمانده لشکر بدر. خواستم چیزی بگم که گفت، هیس!! هیچ چیزی نگو و قول بده بچه ها هم چیزی نفهمند....
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
۲۸ دی سالکرد شهادت سردار شهید اسماعیل دقایقی, فرمانده لشگر بدر، گرامیباد