eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات
دروغی نام بلغم! بزرگی شکم، کیست تخمدان،چاقی، خلط،سردی دست و پا از علائم بلغم هستند اما حقیقت این است که بلغم و سودا شباهت خیلی زیادی بهم دارند که با هم اشتباه گرفته می‌شوند، به همین دلیلی باید روش درمان درست را انتخاب کرد. برای شناخت روش درمان مناسب خودتون فرم زیر را پر کنید 👇👇👇 formafzar.com/form/wr2r2 formafzar.com/form/wr2r2
مناجات زیبای دکتر چمران خدایا ... از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد .. گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! ❤️دوستت دارم ، خدای خوب من ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
"بیداری مــردم "
🌹بسم رب الشهداوالصدیقین🌹 #هنوزسالم است #قسمت پنجم خاله محمدرضارابغل کرد.محمدرضانفس نمیکشیدگوشش ر
🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین🌺 کمی پایین تر،دوباره مأمور ها را دیدند؛اما اینبار حرفش را نپذیرفتند.مأمور هادنبالشان کردند و آنها پا به فرار گذاشتند. توی کوچه ای یک چرخ تافی دیدند.پدر درِچرخ را باز کرد.اول محمدرضا را توی چرخ گذاشت و بعد خودش داخلش شد.در را که بست،صدای پای مأمور ها درکوچه پیچید.زانوهایشان را بغل کردند وسرهایشان را روی زانو گذاشتند.زیاد نمی توانستند به این حال بمانند.خدا خدا می کردند که مأمورها زودتر بروند و از این وضع نجات پیدا کنند.مأمورها هرچه گشتند،پیدایشان نکردند.یک گاز اشک آور انداختند.قوطی قِل خورد و رفت زیر چرخ تافی.چشم وگلوی پدر و محمدرضا حسابی سوخت.محمدرضا اما بیمه ی دعا و قرآن و نفس سید بود.وقتی مأمورها رفتند،حال پدر خیلی بد شد.از چشم هایش یک ریز آب می آمد وگلودردی گرفته بود که تمامی نداشت یک سالی میشد که انقلاب پا گرفته بودوتوی این یک سال،پدر هرروز مریضی کشیده بود.آخرش هم گفتند که سرطان حنجره گرفته است. چند وقت بعد پدر همه را تنها گذاشت.تمام ارثیه اش برای بچه ها سه تا یک تومانی بود.از ان روز محمدرضای ده ساله شد نان آور خانه. روزها کار میکرد و شبها درس می خواند.حقوقش را که میگرفت ،حتی یک تومانش را هم برای خودش بر نمیداشت؛همه اش را می آورد و بی حرف می گذاشت جلوی مادر. چهارده ساله بود که شیپور جنگ به گوش محمدرضا هم رسید. رفت برای ثبت نام اعزام به جبهه. قبولش نکردند. گفته بودند که باید پانزده سالت تمام شود. بهش برخورده بود. دمغ و ناراحت رفته بود خانه. مادر جریان را که شنید گفت: "اشکال ندارد مادرجان! چشم که روی هم بگذاری، این یک سال هم تمام می شود و برای خودت مردی می شوی." ولی محمدرضا بی تاب بود. دور اتاق راه می رفت و می گفت: "من دیگر صبر ندارم. آن قدر می روم و می آیم تا بالاخره دلشان به حالم بسوزد." شب تا صبح خواب به چشمش نرفت. صبح نشست و با دقت تاریخ تولد شناسنامه اش را یک سال عقب کشید و بزرگ تر کرد. هزار صلوات هم نذر امام زمان کرد و دوباره رفت به پایگاه ثبت نام. مسئول ثبت نام، شناسنامه اش را که دید، گفت: "دیروز چهارده ساله بودی و امروز پانزده ساله شدی!" بعد نگاهی به چهره ی نگران محمدرضا کرد و اسمش را توی دفتر نوشت. ادامه دارد..... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪلیپـــ شبانه☄️🎻♥️ 🌈خدایا تو بساز ، تو بسازے قشنگتره🌈 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌱 شہرِمن‌پُرشده‍ ازخَنده‌هآیَت میدانم‌ڪ‍ہ‌نگآهت جواب‌دِلتَنگے‌هاۍ مارامیدهد . . 🌸 ♥️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹🕊 شــهدای‌آســمانی" ڪڄایݧد ݦڔدان بــےِ ادعا. شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات 🌸 〰➰🕊🌹🕊➰〰 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠وقتی حاج آقا قرائتی میخواست با نماز شب خوندن ، خدا رو در کره شمالی از غربت دربیاره..😅👌 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️ ❣ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🦋يكي از شب‌ها، در سنگر اجتماعي نماز جماعت مغرب و عشا برپا بود..😊 🌼حدود 20 نفر به‌راحتي مي‌توانستيم در آن سنگر با هم نماز جماعت بخوانيم..🤩 🦋يكي از برادران جلو رفت و شروع كرد به خواندن نماز🤲. بقيه هم به او اقتدا كردند.🙂 🌼ركعت دوم را كه خواند، نشست تا تشهد بگويد.🧎‍♂ 🦋در همين حين يكي از بچه‌هاي آذربايجاني كه آن لحظه نماز نمي‌خواند و فقط براي اذيت کردن در صف اول پشت سر امام جماعت ايستاده بود؛😜 🌼 با سوزن و نخ انتهاي پيراهن او را به پتوي كف سنگر دوخت و به همان حال، در جاي خود نشست.🤦‍♂😅😆 🦋بقيه كه متوجه كار او شده بودند، به خود فشار ‌آوردند تا جلوي خنده‌شان را بگيرند. 😉😁😆 🌼امام جماعت تشهد را كه گفت، خواست براي خواندن ركعت سوم بلند شود كه احساس كرد لباسش به جايي گير كرده. 🤣😂 🦋بريده بريده گفت: بِحَولِ ... بحول ... بحول ... ا... ا... نتوانست بلند شود. 😮😂 🌼ناگهان صداي انفجار خنده در سنگر پيچيد. 🤣🤣🤣 🦋همه به دنبال او كه اين كار را كرده بود، دويدند و از سنگر دررفتند.😂😆 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
هدایت شده از تبلیغات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که شکم دارن، نشون میده رطوبت معده شون زیاده به همین خاطر هر چی رژیم می‌گیرن و ورزش می‌کنن می‌بینن شکم و پهلو سرجای خودشه. و تنها راه درمان اصلاح مزاج بدنه👌👌 اگه این علائم رو داری روی لینک زیر کلیک کنید و فرم رو پر کنید. https://formafzar.com/form/0hbrp https://formafzar.com/form/0hbrp
لبیک یا زینب🌹🌹 سید"ابراهیم" میگفت:یه روز که "حاجی" اومده بودن مقر "مهدی" خواب بود بیدارش کردم گفتم: حاجی"اومدن،سراسیمه خودشو رسوند و عکس گرفتیم. پریشانی موهای شهید "صابری" هم بخاطر تازه بیدار شدن ایشون از خواب هستش.🌺🍀 عاشق تفنگ بود اونم تفنگ AK47 یا همون چیزی که ما بهش می گیم «کلاشنیکف»... کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت... فکر می کنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید.. تو سایت اسلحه هم می رفت... همیشه بهش می گفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی می خوای.... اما اون عزیز به هممون ثابت کرد دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا...🌸 بی ادعا رفت و به آرزوش رسید..🌹 شهیدمدافع حرم 🍃 ‌‌ تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴ تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ سمت: فرمانده گردان حضرت علی‌اکبر (ع) از تیپ فاطمیون محل شهادت :سوریه ☘☘☘ "شهــ گمنام ــیـد"
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویلای لاکچری سردارجانبازشهید فرمانده دلاورگردان شهادت لشکر۲۷ شهیداحمدپاریاب.جنازه اش ۴روز توی ویلای لاکچری اش بود کسی خبرنداشت.شهدا شرمنده ایم 🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷 💌💌💌💌💌💌💌 "شهــ گمنام ــیـد"