هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و سوم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
* صفات خداوند دو گونه اند،برخی صفات،عین ذات او هستند و قابل تجزیه از ذات الهی نمی باشند.مانند: علم،قدرت و حیات
امّا برخی صفات که آنها را صفات فعل می نامند، مربوط به فعل خداوند است،مثل خلق کردن و عفو نمودن.منشأ اینگونه صفات،اراده الهی است که اگر بخواهد خلق می کند،ولی درباره ی صفات ذات این را نمی توان گفت که اگر خداوند بخواهد می داند و اگر نخواهد نمی داند.
اگر بخواهیم صفات ذات را تشبیه کنیم،باید بگوئیم عالم و قادر بودن برای خداوند،نظیر مخلوق بودن برای انسان است.هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمی شود،همانگونه که هرگز صفت علم از خداوند جدا نمی شود.
* کلمه«اله»درباره هر معبودی بکار می رود،خواه حقّ و یا باطل، «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» ولی کلمه«اللّه»نام ذات مقدّس الهی است.
* معبودانِ غیر از خدا،از آفریدن مگسی عاجزند؛ «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً» و آنان که به پرستش غیر خدا می پردازند،از بلندای توحید به دره های خوفناک سقوط می کنند. «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ»
* «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» اوّلین صفحه شناسنامه ی هر مسلمان است.اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز با همین جمله بود:«قولوا لا اله الا الله تفلحوا»
* همچنان که فرمود:«من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنه و اخلاصه بها ان تحجزه لا اله الاالله عما حرم الله»هرکس خالصانه شعار توحید سر دهد،وارد بهشت می شود و نشان اخلاص او آن است که گفتن «لا اله الا الله»وی را از حرامهای الهی دور سازد.
@alquran_ir
سلام
تفسیر «آیة الکرسی» در کانال تفسیر قرآن آغاز شد.
با عضویت در این کانال این شرح زیبا را بخوانید.
آدرس کانال:
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و چهارم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
امام صادق علیه السلام فرمودند:«قول لااله الاّاللّه ثمن الجنه» گفتن«لااله الاّ اللّه»بهای بهشت است.
همچنان که امام رضا علیه السلام در حدیث قدسی نقل کرده اند:«کلمه لااله الاّاللّه حصنی» کلمه ی توحید،دژ مستحکم الهی است.
آری،توحید،مایه ی نجات و رستگاری انسان است.البتّه همانگونه که می گویند هرکس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت،دانشمند شد.یعنی به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند.گفتن«لااله الاّ اللّه»نجات دهنده است،امّا با داشتن شرایطش که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
* اعتقاد به توحید،همه ی قدرت ها و جاذبه ها را در چشم انسان کوچک و حقیر می کند.
نمونه ای از آثار تربیتی توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمی کردند.در دربار نجاشی پادشاه حبشه،پناهندگان مسلمان گفتند:«لا نسجد الا لله»ما به غیر خدا سجده نمی کنیم.
دحیه کلبی یکی دیگر از مسلمانان در کاخ قیصر روم، سجده نکرد و در جواب کاخ نشینان گفت:«لا اسجد لغیر الله»من برای غیر خداوند سجده نمی کنم.
آری،توحید انسان را تا آنجا بالا می برد که حتّی بهشت و دوزخ نیز برای او مطرح نمی شود.
امامان معصوم علیهم السلام نیز برای تربیت چنین انسان هایی تلاش می کردند.
علی علیه السلام فرمودند:
«لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً» ، بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صدای بلند،اذان بگویند وفریاد آزادی از بندگی خدایان دروغین و طاغوت ها را سر دهند.و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایی،با طنین توحید«لا اله الاّ اللّه»آشنا سازند.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و پنجم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
«هُوَ الْحَیُّ»
* در فراز هفتادم دعای جوشن کبیر،حیّ بودن خداوند را اینگونه مطرح می کند:
«یا حیا قبل کل حی،یا حیا بعد کل حی،یا حی الذی لیس کمثله حی،یا حی الذی لا یشارکه حی، یا حی الذی لا یحتاج الی حی،یا حی الذی یمیت کل حی،یا حی الذی یرزق کل حی، یا حیا لم یرث الحیاه من حی،یا حی الذی یحیی الموتی،یا حی یا قیوم»
آری،خداوند زنده است،قبل از هر زنده ای و بعد از هر زنده ای.در زنده بودن،وی را نظیر و شریکی نیست و برای زنده ماندن،نیازمند دیگری نیست.او زندگان را می میراند و به همه زنده ها روزی می بخشد.او زندگی را از زنده ای دیگر به ارث نبرده،بلکه به مردگان نیز زندگی می بخشد.او زنده و پا برجاست.
* معنای حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق می کند و مانند سایر صفات الهی،از ذات او جدایی ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد؛ «وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ» او در حیات خویش نیازمند تغذیه،تولید مثل،جذب و دفع،که لازمه حیات موجوداتی همچون انسان و حیوان وگیاه است،نیست.«یا حی الذی لیس کمثله حی»
«القیوم»
* «قَیّوم»از ریشه ی«قیام»،به کسی گفته می شود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. کلمه ی«قیّوم»سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمه«حَیّ»قرار دارد.
قیام او از خود اوست،ولی قیام سایر موجودات به وجود اوست.و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات است.قیام او دائمی و همه جانبه است، می آفریند، روزی می دهد،هدایت می کند و می میراند و لحظه ای غافل نیست.
* هر موجود زنده ای برای ادامه ی حیات،نیازمند منبع فیض است.همچون لامپی که برای ادامه ی روشنی،نیاز به اتصّال برق دارد.تمام موجودات برای زنده شدن باید از«حیّ» تغذیه شوند و برای ادامه ی زندگی باید از«قیّوم»مایه بگیرند.
امام علی علیه السلام می فرماید:«کلّ شیء خاضع له و کلّ شیء قائم به»هر چیزی تسلیم او و هر چیزی وابسته به اوست.
نقل کرده اند که در جنگ بدر رسول خدا صلی الله علیه و آله مکّرر در سجده می گفتند:«یا حی یا قیوم»
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و ششم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
«لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ»
* امام صادق علیه السلام فرموده اند:«ما من حیّ الاّ و هو ینام خلا اللّه وحده»هیچ زنده ای نیست مگر اینکه می خوابد،تنها خداوند از خواب بدور است.
خداوند حیّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. خواب،زنده ها را از خود منقطع می کند تا چه رسد به دیگران،ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»
* مالک حقیقی همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتی بیش نیست.مالکیّت انسان،چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین می شود.حال که همه مملوک او هستند،پس چرا مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند؛ «عِبادٌ أَمْثالُکُمْ»
* طبیعت،ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند.ای کاش انسان ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده می کردند.اگر همه چیز از خدا و برای خداست،دیگر بخل و حرص چرا؟آیا خدای خالق،ما را رها کرده است؟ «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً»
امام کاظم علیه السلام از در خانه ی شخصی بنام«بُشر»می گذشت،متوّجه سر و صدا و آواز لهو ولعبی شدند که از خانه بلند بود.از کنیزی که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟آیا بنده است؟! جواب داد:نه آقا،بنده نیست آزاد است.
امام فرمود:اگر بنده بود این همه نافرمانی نمی کرد.کنیز سخن امام را وقتی وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت.او تکانی خورد و توبه کرد.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:اوّلین درجه تقوا و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و هفتم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ»
* مشرکان،خداوند را قبول داشتند؛ «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ» ولی بت ها را شفیع می دانستند: «وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا»
* آیه الکرسی،این پناهگاه موهوم را در هم می کوبد و می گوید:کیست که بدون اجازه ی او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستی برای اوست،کارآیی هستی نیز با اذن اوست.با خیال و توهم شما،مخلوقی شفیع دیگری نمی شود.شفاعت با اذن خداوند محقق می شود.اگر از کسی عملی سر می زند،با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشه بردار نیست تا بتوان در گوشه ای دور از خواست او کاری صورت داد.
* شفاعت آن است که یک موجود قوی به موجود ضعیف یاری برساند.مثلاً در نظام آفرینش،نور،آب،هوا و زمین،دانه ی گیاه را یاری می کنند تا به مرحله درخت برسد.
* در نظام کیفر و پاداش نیز،اولیای خدا گنهکاری را یاری می رسانند تا نجات یابد. ولی هرگز این امدادها نشانه ی ضعف خداوند و یا تأثیرپذیری او نیست.زیرا خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیای خود می دهد.و اوست که نظام آفرینش را به نوعی آفریده که وقتی دانه در مسیر رستن قرار گرفت،با نور و هوا و خاک رشد می کند.
به هر حال عوامل مادّی و کمک هایی که انسان از مخلوقات می گیرد،در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانینی است که او حاکم کرده است.به همین دلیل افرادی از شفاعت شدن محرومند؛ «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَهُ الشّافِعِینَ»
چنانکه نور،حرارت،آب و خاک، دانه ای را رشد می دهند که قابلیّت رشد داشته باشد.حساب شفاعت از حساب پارتی بازی و توصیه های بی دلیل دنیوی در جوامع فاسد،جدا است.
شفاعت،برای جلوگیری از یأس و ناامیدی و ایجاد پیوند مردم با اولیای خداست.شفاعت،پاداشی است که خداوند به اولیای خود می دهد و بهره گیری از آن در روز قیامت،تجسّمی از بهره گیری انسان،از نورِ علم و هدایت انبیا و اولیا در دنیاست.
شفاعت کننده،قدرت مستقلی در برابر قدرت خداوند ندارد،بلکه پرتوی از اوست ومقام شفاعت مخصوص کسانی است که او بخواهد.لذا نباید بت پرستان با شعار؛ «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» خیال کنند که بهره مند از شفاعت خواهند شد.
یادآوری این نکته لازم است که عبادت غیر خداوند شرک است،ولی دعوت و خواندن غیر خدا،همه جا شرک نیست.جملات:«یدعوک» ، «یدعوکم» ،«یدعون» ، «ندع» و «دُعاءَ الرَّسُولِ» که در قرآن آمده است،هیچ یک با شرک ربطی ندارد.
لکن هر دعوتی ارزشمند نیست،بیمار اگر پزشک را صدا زند،حقّ است و اگر فالگیر را صدا زند باطل است.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و هشتم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»
* خداوند همه ی واقعیّات را می داند و شفاعت نزد پروردگار،تلاش برای اثبات بی گناهی شخصی نیست،بلکه شفاعت،تلاش برای نجات و عفو است.آگاهی خدا باید موجب شود که اندکی انسان حیا کند،او از درون سینه ها خبر دارد و از رازهای پنهانی و آشکار با خبر است،از درون رحم مادران خبر دارد که نوزاد پسر است یا دختر.علم روز قیامت و اندازه هر چیزی را می داند. در حالی که علم ما انسان ها محدود است.ما صدا را تا حدّی می شنویم، دیدنی ها را تا حدودی می بینیم،اسرار را نمی دانیم،مگر آن قسمتی را که خداوند اراده کند و اجازه دهد.
«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»
* در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:مراد از«عرش»،علومی از خداوند است که انبیا و رسل را به آنها آگاه کرده است ولی«کرسی»،علومی هستند که آنها را هیچ کس نمی داند
برخی«کرسی»را کنایه از قدرت و حکومت خدا می دانند که آسمان ها و زمین را در برگرفته است. با آنکه جهان بس وسیع است و زمین نسبت به آن همچون حلقه انگشتری در بیابان،ولی با همه اینها حفظ و نگهداری آنها برای خداوند سنگین نیست.
آیه الکرسی به مردم می فهماند که خداوند نه تنها مالکِ عالَم و عالِم به تمام مملوک های خود است، بلکه سراسر هستی با همه ی مخلوقاتش،تحت سلطه و قدرت اوست. و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند.زیرا خستگی،از عوارض ماده است،امّا توانایی خداوند عین ذات اوست. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»
علی علیه السلام می فرماید:خداوند را،نه گذشت زمان پیر و فرسوده می کند و نه خود دگرگون گشته و تغییر می یابد.
آری،توجّه به قدرت نامحدود خداوند،در روح مؤمن آرامش ایجاد می کند و مؤمن با آن خویشتن را در مصونیّت و امان می یابد.
* هر یک از صفات خدا:قَیّوم،حَیّ،علیم،قَدیر و عظیم،نقش سازنده ای در تربیت انسان دارد.زیرا بهترین مکتب آن است که به پیروان خود امید و عشق بدهد،سرنوشت و آینده آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند،لغزشهایشان قابل عفو است و حاکم آنان مهربان است.
* خلاصه آنکه خدایی سزاوار پرستش است که زنده و پابر جا و نستوه باشد،گرفتار ضعف و خستگی و دچار خواب و چرت نگردد،احدی بدون اراده او قدرت انجام کاری را نداشته باشد.همه چیز را بداند و بر همه چیز احاطه و تسلّط داشته باشد.این چنین خدایی می تواند معبود و محبوب باشد و به چنین خدایی می توان توکّل کرد و عشق ورزید و به او امیدوار بود.
* خدایی که قرآن اینگونه معرفی می کند،با خدای انجیل و تورات تحریف شده قابل مقایسه نیست.آن کسانی که در بن بست های تنگ و تاریک نظام مادّی جهان گرفتار شده اند،چگونه می اندیشند؟ «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللّهُ»
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و نهم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
پیام ها:
۱- هیچ موجودی جز او،ارزش معبود شدن ندارد. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»
۲- حیات واقعی و ابدی وهمه ی حیات های دیگر از آن اوست. «الْحَیُّ»
۳- همه چیز دائماً به او بستگی دارد ولحظه ای از تدبیر اوخارج نیست. «الْقَیُّومُ»
۴- همه چیز از اوست. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ...»
۵- نه تنها هستی از اوست،کارایی هستی نیز از اوست. «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ»
۶- با خیال و توهّم شما،چیزی شفیع و واسطه نمی شود. «مَنْ ذَا الَّذِی»
۷- احدی از او مهربان تر نیست.علاقه ومهربانی هر شفیعی از اوست. «إِلاّ بِإِذْنِهِ»
۸- خداوند بر همه چیز ودر همه حال آگاه است،پس از گناه در برابر او حیا کنیم. «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ...»
۹- او بر همه چیز احاطه دارد،ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه ای از علم او احاطه ندارند. «لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ»
۱۰- حکومت و قدرت او محدود نیست. «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ»
۱۱- حفاظت هستی برای او سنگین نیست. «وَ لا یَؤُدُهُ»
۱۲- کسی که از هستی حفاظت می کند،می تواند ما را در برابر خطرات حفظ کند. «حِفْظُهُما» و لذا برای حفاظت،سفارش به خواندن آیه الکرسی شده است.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و دهم
تفسیر آیه ۲۵۶ سوره #بقره از تفسیر نور
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶)
در(پذیرش)دین،اکراهی نیست.همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است،پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد،قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته،که گسستنی برای آن نیست. و خداوند شنوای دانا است.
نکته ها:
* ایمان قلبی با اجبار حاصل نمی شود،بلکه با برهان،اخلاق و موعظه می توان در دلها نفوذ کرد،ولی این به آن معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکری را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسی حقّ ندارد مرا از راهی که انتخاب کرده ام بازدارد.قوانین جزایی اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتی همچون نهی از منکر و جهاد، نشانه آن است که حتّی اگر کسی قلباً اعتقادی ندارد، ولی حقّ ندارد برای جامعه یک فرد موذی باشد.
* اسلامی که به کفّار می گوید: «هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» اگر در ادّعای خود صادقید،برهان و دلیل ارائه کنید.چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟
* جهاد در اسلام یا برای مبارزه با طاغوت ها و شکستن نظام های جبّاری است که اجازه تفکّر را به ملّت ها نمی دهند و یا برای محو شرک و خرافه پرستی است که در حقیقت یک بیماری است و سکوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.
* مطابق روایات،یکی از مصادیق تمسک به«عروه الوثقی»و ریسمان محکم الهی،اتصال با اولیای خدا و اهل بیت علیهم السلام است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند:«انت العروه الوثقی»
پیامهای این آیه را در شماره بعد بخوانید.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و یازدهم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۶ سوره #بقره از تفسیر نور
پیام ها:
۱- دینی که برهان و منطق دارد،نیازی به اکراه و اجبار ندارد. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»
۲- تأثیر زور در اعمال و حرکات است،نه در افکار و عقاید. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»
۳- راه حقّ از باطل جدا شده،تا حجّت بر مردم تمام باشد.روشن شدن راه حقّ، با عقل،وحی ومعجزات است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» اسلام دین رشد است.
۴- دین،مایه ی رشد انسانیّت است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»
۵- اسلام با استکبار سازش ندارد. «یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ»
۶- تا طاغوت ها محو نشوند،توحید جلوه نمی کند.اوّل کفر به طاغوت،بعد ایمان به خدا. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ»
۷- کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمی باشد.«یکفر،یؤمن»فعل مضارع نشانه ی تداوم است.
۸- محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست،محکم گرفتن هم شرط است. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ...»
۹- تکیه به طاغوت ها و هر آنچه غیر خدایی است،گسستنی و از بین رفتنی است. تنها رشته ای که گسسته نمی گردد،ایمان به خداست. «لاَ انْفِصامَ لَها»
۱۰- ایمان به خدا و رابطه با اولیای خدا ابدی است. «لاَ انْفِصامَ لَها» ولی طاغوت ها در قیامت از پیروان خود تبّری خواهند جست.
۱۱- ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعی باشد،نه منافقانه.زیرا خداوند می داند ومی شنود. «وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و دوازدهم
تفسیر آیه ۲۵۷ سوره #بقره از تفسیر نور
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵۷)
خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است،آنها را از تاریکی ها(ی گوناگون)بیرون و به سوی نور می برد.لکن سرپرستان کفّار،طاغوت ها هستند که آنان را از نور به تاریکی ها سوق می دهند،آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
نکته ها:
* در آیه قبل خواندیم که او مالک همه چیز است؛ «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ...» ودر این آیه می خوانیم:نسبت او به مؤمنان،نسبت خاصّ و ولایی است. «وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»
گوشه ای از سیمای کسانی که ولایت خدا را پذیرفته اند:
*آنکه ولایت خدا را پذیرفت،کارهایش رنگ خدایی پیدا می کند. «صِبْغَهَ اللّهِ»
*برای خود رهبری الهی برمی گزیند. «إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»
*راهش روشن،آینده اش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» ، «إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، «لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»
*در جنگ ها و سختی ها به یاری خدا چشم دوخته و از قدرت های غیر خدایی نمی هراسد. «فَزادَهُمْ إِیماناً»
*از مرگ نمی ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهی راسعادت می داند.امام حسین علیه السلام فرمود:«انّی لا اری الموت الاّ السعاده».
*تنهایی در زندگی برای او تلخ و ناگوار نیست،چون می داند او زیر نظر خداوند است.«ان اَللّهَ مَعَنا»
*از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست،چون مال خود را به ولی خود می سپارد. «یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً»
*تبلیغات منفی در او بی اثر است،چون دل به وعده های حتمی الهی داده است: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»
*غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است.امام علی علیه السلام فرمود:«عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی أعینهم...»
*از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمی شود،چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن می اندیشد.و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهی آن راهی را انتخاب می کند که خداوند معیّن کرده است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ»
پیامهای این آیه را در شماره بعد بخوانید.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و سیزدهم
ادامه........ تفسیر آیه ۲۵۷ سوره #بقره از تفسیر نور
پیام ها:
۱- مؤمنان،یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت ها باشند و پذیرش یک سرپرست آسان تر است. درباره مؤمنان می فرماید: «اللّهُ وَلِیُّ» امّا درباره ی کفّار می فرماید: «أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۲- آیه قبل فرمود: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» این آیه نمونه ای از رشد و غیّ را بیان می کند که ولایت خداوند،رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اللّهُ وَلِیُّ... أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۳- راه حقّ یکی است،ولی راههای انحرافی متعدّد.قرآن درباره راه حقّ کلمه ی نور را به کار می برد،ولی از راههای انحرافی و کج،به ظلمات وتاریکی ها تعبیر می کند. «النور،الظلمات»
۴- راه حقّ،نور است و در نور امکان حرکت،رشد،امید و آرامش وجود دارد. «النُّورِ»
۵- مؤمن در بن بست قرار نمی گیرد. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»
۶- طاغوت ها در فضای کفر وشرک قدرت مانور دارند. «الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۷- هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد،خواه ناخواه طاغوت ها بر او ولایت می یابند. «اللّهُ وَلِیُّ... أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۸- هر ولایتی غیر از ولایت الهی،ولایت طاغوتی است. «اللّهُ وَلِیُّ... أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۹- توجّه به عاقبت طاغوت پذیری،انسان را به حقّ پذیری سوق می دهد. «أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ»
@alquran_ir
هدایت شده از خانواده امن
طریق عملی تزکیه (۴۵)
#چيزى_نمیتواند_خبر_آنچه_را_كه_دل_از_آن_دور_شده، حكايت كند، جز حرمان بى حد و هجران مرموز آن.
هر صاحب بصيرتى در دل خويش حرمان و هجران و فقدان، و نيز، سوز و طلب بى حد و بى نهايتى را بطور سر بسته و مبهم، و يا بطور معما و اسرارآميز مى يابد، اگر چه نداند چيست؟
به طورى كه قبلا اشاره نموديم، به اين حقيقت مرموز هم پى مى برد كه دل به چيزى آرام نمى گيرد و هيچ چيز جبران كننده اين حرمان و هجران و فقدان نيست و هر چه بر دل عرضه شود و دل بدان نايل گردد، فقر دل را بر طرف ننموده و دل را از طلب مبهم و سوز نهفته در آن باز نمى دارد، مگر بصورت سطحى و اشتغال موقت و محدود.
روى احسان از گدا پيدا شود:
اما اينكه اين محبت از جانب خداى متعال نسبت به انسان چه معنائى دارد؟!
و چرا او مى خواهد انسان را بسوى خود جذب نموده و قلب او را از اغيار پاك كرده و شاهد وجه خود و فانى در آن قرار دهد؟!
سؤالى است كه در جواب آن اسرارى نهفته است. و در اين بين مى توان به بعضى از اين اسرار به نحو اجمال اشاره نمود.
اول اينكه، عشق حق به ذات خود و به جمال ذات، اينچنين اقتضاء مىكند كه جمال ذات او شناخته شود و سوز و عشقى به راه بيندازد. و در اين بين هيچيك از موجودات و مخلوقات صلاحيت آن شناخت و نيز آن سوز و عشق را كه يك انسان كامل و وارسته از حجب مى تواند داشته باشد، ندارد. پس بايد اين انسان كه واجد اين صلاحيت است وليكن در ميان حجابها محبوس افتاده و اين كمال و صلاحيت او در پشت پرده قرار گرفته است، مجذوب گردد و روى به آن سو بياورد و حجابها را كنار زند و بالاخره شاهد جمال ذات گشته و خوب بشناسد و سوز عشق او همه عوالم را فرا گيرد و موجب تحير همه هستى گردد.
حالات همه انبياء و اولياء و صالحين، مخصوصاً انبيايى مانند حضرت آدم، نوح، موسى، شعيب، داود، ابراهيم، اسماعيل، يحيى، عيسى، و خاتم الانبياء ،و نيز، اوليايى مانند حضرت سيدالاولياء أميرالمؤمنين و همه ائمه اطهار صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين، بخوبى شاهد بر اين حقيقت است. و در رديف بعدى هم حالات خوبان از صاحبدلان جاى تأمل و شاهد بر اين امر مى باشد.
البته تعلق مشيت او بر شناخت شدن جمال ذات به مقتضاى عشق به ذات، فقط در اين خلاصه نمى شود، بلكه، اصل خلقت همه مخلوقات و هدايت همه آنها بسوى جمال ذات، و به دنبال آن، عشق سارى در ميان همه موجودات نسبت به حق، و عبوديت و حركت تسبيحى همه بسوى او نيز از همين عشق ذات حق به ذات خود و از احكام و لوازم آن سرچشمه مىگيرد.
آيه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (آيه ۵۶ سوره الذاريات) و حديث «كنت كنزاً لم أعرف، فأحببت أن أعرف، فخلقت الخلق و تعرفت اليهم، فعرفونى»
و نيز اشارات زياد ديگرى كه در آيات و روايات وارده وجود دارد، دلالت بر اين امر مى كند.
دوم اينكه، عشق ذات به جمال ذات، اينچنين اقتضاء مىكند كه او خود و هر شاهد ديگرى جمال او را در مرآتى كاملتر از همه مرائى، و در مجلا و مظهرى اتم، مشاهده كند؛ يعنى هم خود او شاهد جمال خود در اين مرآت باشد، هم هر شاهد ديگر به شهود جمال او در اين مرآت كه مرآت كامل وجه اوست، نايل گردد.
و از آنجا كه هيچ مرآتى همانند حقيقت انسانى نمى تواند جمال و كمال او را بنمايد، و از طرفى حقيقت و چهره اصلى انسان در ميان حجاب بدن و حجابهاى ديگر محجوب گشته است، بايد انسان محجوب با جذب حق و رحمت او بسوى بالا كشيده شود و روى به طرف حق و موطن حقيقى خود بياورد و با توبه بعد از توبه به سير بپردازد و همه حجابها را كنار بزند، تا چهره اصلى وى كه مرآت جمال و آئينه وجه اوست ظاهر گردد و وجه حق در آن به نحوى كه در نظر هست، مشهود افتد و حق وجه خود در آن و غير او وجه حق در آن بيند، كما اينكه در اصل و قبل از تنزل انسان از موطن خود اين چنين بوده و اين چنين هست. (دقت شود).
آيات خليفة اللهى انسان و آيت امانت، به همين حقيقت دلالت نموده و براى ارباب ذوق بسى اشارتها دارند.
________________
چنانچه مایل به دریافت چنین مباحثی هستید، روی آدرس زیر کلیک کنید:
@tazkieh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
مشکل بی عرضگی برخی آقایونه نه انقلاب...