(تا زنده ام یادم کنید)
ای مرده پرستان به کجائید
بر خاک مزارم ز چه آئید
فرقی نکند به حال زارم
دیگر به کسی کار ندارم
در بودن من کجا تو بودی
آیا تو غمی ز من زدودی
خواهم سر قبر من نَیائید
یا گل به مزار من گذارید
بسیار گره به کار من بود
غصه همه جا کنار من بود
من مرده و زنده ام یکی بود
گفتی به دلت رفت و بیآسود
دنیاست همی دار مکافات
نوبت به تو هم رسد هیهات
با رفتن من به خود بیائید
یادی ز عزیز خود نمائید
این پند به شعر(بیقرار) است
دنیا بنگر که در گذار است
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند شماره ۲۳)
زندگی
زندگی دانی برادر رهگذاری بیش نیست
دل بر آن جانا نبندی چون بهاری بیش نیست
آمدی روزی به دنیا و دمی هم می روی
این هیاهو گرد تو بنگر غباری بیش نیست
شمع عمر آدمی خاموش گردد. ناگهان
این امور زندگی هم چون قراری بیش نیست
در سفر هستی و باشی در مسیر آرزو
کم نما آمال خود را اضطراری بیش نیست
هر چه می کارد بشر آن را درو خواهد نمود
زندگی روی زمین چون لاله زاری بیش نیست
بیقراران را بگو چون شد قرار زندگی
این دو روزه عمرما همچوشراری بیش نیست
بیقرار اصفهانی ( پرویز بیابانی)
التماس دعا
مناجات شب ماه مبارک رمضان
(شب نهم)
ای دریغ
مثل رعد آمد گذشت این زندگی
سهم ما شد ای خدا شرمندگی
بنده ی خوبی نبودیم ای دریغ
جز گنه سهمی نبردیم ای دریغ
بگذر از ما ای که ستاری خدا
هم رحیمی هم تو غفاری خدا
این گنه بارِ گران گشته به ما
کن به حق مصطفی ما را رها
گرچه آب ازسرگذشته زین خطا
رحم کن بر ما به حق مرتضی
ما گنهکاران بسی شرمنده ایم
هرچه باشد تو خدا ما بنده ایم
گر نبخشی ما کجا باید رویم
ما گدائیم و کنون پشت دریم
(بیقراران ) را قراری خالقا
رحم کن بر ما تو بگذر ای خدا
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از فقط حیدر امیر المومنین است💖مجتبی باآبرو
285.4K
در سوگ خدیجه
تسلیت براحمد و زهرای اطهر
بر علی مرتضی ساقی کوثر
رفته از دنیا خدیجه فخر عالم
تسلیت بر آل طاها جمله یکسر
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از فقط حیدر امیر المومنین است💖مجتبی باآبرو
217.4K
(خدیجه همسر پیغمبر)
خدیجه پابه پای همسرش بود
خدیجه غمگسار و یاورش بود
تمام هستی اش را وقف اوکرد
به غیر همسری پیغمبرش بود
بیقرار اصفهانی
(خدیجه همسر پیغمبر)
خدیجه پابه پای همسرش بود
خدیجه غمگسار و یاورش بود
تمام هستی اش را وقف اوکرد
به غیر همسری پیغمبرش بود
سپر شد بر نبی گاه رسالت
چو شمشیری کنار حیدرش بود
دمی غافل نبود از حال احمد
تو گویی او به جای مادرش بود
زشمع مصطفی روشن دلش بود
چو پروانه به دور شوهرش بود
گلی زاده به عالم یاس زهرا
عجب تاجی ز خاتم برسرش بود
و باشد مادرِ مادر به سادات
که این رتبه به نام دخترش بود
برای دین و قرآن جان فدا کرد
عبای مصطفی بر پیکرش بود
پیمبر ( بیقرارِ ) رفتنش شد
چرا که او تمام لشکرش بود
بیقرار اصفهانی