سی و ششمین
سالگرد شهادت
(محمد رضا تورجی زاده)
باز یاران یاد یاران می کنیم
از شهیدان یاد دوران می کنیم
از شهیدی گویمت والا مقام
مرد میدان عمل در یک کلام
نام زیبایش (محمد) هم ( رضا)
(تورجی زاده) رضا هم بر قضا
اُسوه ی تقوا و ایمان با صفت
مادح زهرا خدای معرفت
صوت زیبایش به یاد فاطمه
جبه ها میخواند او بی واهمه
عاشق مهدی و هم نام آوران
هر سه شنبه مقصد او جمکران
بوده مظلوم و امیری با وقار
عاشق رهبر یل دشمن شکار
داده هنگام شهادت این پیام
پیروی از رهبر و نهضت قیام
نام زهرا بر مزارم حک شود
هر که آمد در برم بی غم رود
مثل زهرادست وپهلویش شکست
آرزویش شد روا از پا نشست
(بیقرارا ) کن زیارت قبر او
میشوی حاجت روا از مهر او
پرویز بیابانی ( بیقرار اصفهانی)
مکه و ای مدینه
مکه و ای مدینه دارم غمی به سینه
قسمت نشد بیایم تنها غمم همینه
کعبه رو من ندیدم بر عشق او اسیرم
در حسرت زیارت دارم خدا میمیرم
مدینه ای مدینه خیلی دلم گرفته
تنگه دلم تو سینه خیلی دلم گرفته
یارب مرا صدا کن رحمی به بینواکن
مکه رو من ببینم حاجتم و روا کن
یارب چه(بیقرارم)کی میشه من بیایم
طاقت دگر ندارم قسمت کن ای خدایم
بیقرار اصفهانی
تابستان ۱۴۰۰شمسی
مدینه مدینه دلم گرفته
مدینه ای مدینه خیلی دلم گرفته
دارم غمی به سینه خیلی دلم گرفته
بقیع بهشت خداست نشانی ازکبریاست
خاکش مُسلَم شِفاست خیلی دلم گرفته
برای قبر زهرا بی تاب و بیقرارم
ای همسر مرتضی خیلی دلم گرفته
تو مادری بر حسن ای ماه هر انجمن
ای بانوی عالمین خیلی دلم گرفته
برای غربت تو مزار خاکی تو
فدای شوکت تو خیلی دلم گرفته
صحن و سرا نداری باران غم ببارد
زائر چرا نداری خیلی دلم گرفته
داد از غم جدایی مادر بگو کجایی
دنیا چه بی وفایی خیلی دلم گرفته
یا رب چه (بیقرارم)کی میشود بیایم
طاقت دگر ندارم خیلی دلم گرفته
بیقرار اصفهانی
بقیع یعنی
بقیع یعنی که دلتنگی و غربت
بقیع یعنی بهشت و باب رحمت
بقیع یعنی غم و اندوه بسیار
ملائک پاسبان است و نگهدار
بقیع یعنی گلستان باغ لاله
که خفته از نبی آنجا سُلاله
بقیع یعنی که زهرا عشق حیدر
مزار مخفی و جان پیمبر
بقیع یعنی علی در سوگ مادر
همان شیر خدا هستی داور
بقیع یعنی که جنت رانشان است
صدف باشد در آن دُر گران است
بقیع یعنی شکوه جاوِدانی
که صدها راز دارد تو ندانی
بقیع یعنی سند بر ظلم ظالم
درونش خفته اکنون علم کامل
بقیع یعنی که دریای کرامت
مزار اولیا گنج ولایت
بقیع یعنی صفای اهل بینش
بود فخر جهانِ آفرینش
بقیه یعنی مدینه هتک حرمت
نمیدانم چرا و با چه قیمت
بقیع یعنی که نامردی شرارت
جسارت بر دیانت قتل و غارت
بقیع یعنی که دین را سر بریدن
برای خود همان آتش خریدن
بقیع یعنی حسن سردار تنها
غریبی بی کسی در اوج غمها
بقیع یعنی درونش خفته سجاد
بود سرور به عالم هم به عُباد
بقیه یعنی که باقر گنج دانش
مزارش قبله گاه اهل بینش
بقیه یعنی که صادق را امام است
درون سینه اش ماهی تمام است
بقیع یعنی نمونه بی قرین است
مزار حضرت ام البنین است
بقیع یعنی جهانی در جهان است
امیرش مهدی صاحب الزمان است
شب جمعه بیاید نزد مادر
شود زائر پس از آن بر پیمبر
الها خالقا پروردگاری
تو تنهایی و همتایی نداری
عنایت کن بقیع آباد گردد
دل شیعه خدایا شاد گردد
برای دیدنش من (بیقرارم)
خدایا من دگرطاقت ندارم
بیقرار اصفهانی
تخریب بقیع
عمریست دل شیعه پریشان بقیع است
در ماتم و غم بوده و گریان بقیع است
ای دشمن دون با تو بگویم که بدانی
بر بال ملائک همه ایوان بقیع است
تاریخ نوشته است به شوال در این ماه
با خاک نگر یکسره ارکان بقیع است
بنگر که چه سان حرمت طاها بشکستند
شیعه بنگر جمله پریشان بقیع است
ای کاش بیاید ز سفر مهدی موعود
او صف شکن فتنه عدوان بقیع است
امید به آن است که سازیم حرم را
آن جای که میعاد به یاران بقیع است
ای حضرت حق کن تو روا حاجت ما را
چون غصه فزون گشته و مهمان بقیع است
عالم همه (بیقرار) و بی تاب مدینه
در ماتم و غم بوده و گریان بقیع است
بیقرار اصفهانی
هشتم شوال ۱۴۰۱ شمسی
هدایت شده از پرویز بیابانی
جناب (طرفه ) عزیز
تولدت مبارک
آمده میلاد مردی با صفا
نام او باشد ( امیر) و با وفا
ذاکر آل عبا و با خدا
خادم مولای مردان مرتضی
کنیه اش (طرفه)که باشداومتین
با وقار و مهربان باشد وزین
روز میلادش مبارک مرحبا
با محبت متقی و بی ریا
ازخداخواهم که باشد سر فراز
دست او گیرد خدای بی نیاز
(بیقرارم) شعر من در وصف او
عمر صد ساله برایش آرزو
بیقرار اصفهانی
بقیع یعنی
بقیع یعنی که دلتنگی و غربت
بقیع یعنی بهشت و باب رحمت
بقیع یعنی غم و اندوه بسیار
ملائک پاسبان است و نگهدار
بقیع یعنی گلستان باغ لاله
که خفته از نبی آنجا سُلاله
بقیع یعنی که زهرا عشق حیدر
مزار مخفی و جان پیمبر
بقیع یعنی علی در سوگ مادر
همان شیر خدا هستی داور
بقیع یعنی که جنت رانشان است
صدف باشد در آن دُر گران است
بقیع یعنی شکوه جاوِدانی
که صدها راز دارد تو ندانی
بقیع یعنی سند بر ظلم ظالم
درونش خفته اکنون علم کامل
بقیع یعنی که دریای کرامت
مزار اولیا گنج ولایت
بقیع یعنی صفای اهل بینش
بود فخر جهانِ آفرینش
بقیه یعنی مدینه هتک حرمت
نمیدانم چرا و با چه قیمت
بقیع یعنی که نامردی شرارت
جسارت بر دیانت قتل و غارت
بقیع یعنی که دین را سر بریدن
برای خود همان آتش خریدن
بقیع یعنی حسن سردار تنها
غریبی بی کسی در اوج غمها
بقیع یعنی درونش خفته سجاد
بود سرور به عالم هم به عُباد
بقیه یعنی که باقر گنج دانش
مزارش قبله گاه اهل بینش
بقیه یعنی که صادق را امام است
درون سینه اش ماهی تمام است
بقیع یعنی نمونه بی قرین است
مزار حضرت ام البنین است
بقیع یعنی جهانی در جهان است
امیرش مهدی صاحب الزمان است
شب جمعه بیاید نزد مادر
شود زائر پس از آن بر پیمبر
الها خالقا پروردگاری
تو تنهایی و همتایی نداری
عنایت کن بقیع آباد گردد
دل شیعه خدایا شاد گردد
برای دیدنش من (بیقرارم)
خدایا من دگرطاقت ندارم
بیقرار اصفهانی