هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۲۷۵)
حکایت بُز و پادشاه
##################
پادشاهی در رهی مردی بدید
بُز به دنبالش همی او می کشید
شه بگفتا قیمت بُز را بگو
خواست تا اینکه بداند حال او
مرد گفتا خانه دادم جای آن
چون شکم باشدگرسنه اینزمان
شاه گفتاخود همی بی خانه ای
مَردَک احمق مگر دیوانه ای
عقل خود راداده ای خود برفنا
ازچه برخودکرده ای جوروجفا
گفت او ای شه ندانی حال ما
رفته از کف هستی و اموال ما
تاکه دزد در کشورت باشد رها
این ستم باشد ز مجریت روا
سال دیگر بُز دهم مُرغی بَرم
درد عالم رابه جان خود (خَرم)
(بیقرارا)این حکایت حال ماست
دزد در خانه پی اموال ماست
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از یازینب
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۲۷۵)
حکایت بُز و پادشاه
⸙࿐჻ᭂ⸙࿐჻ᭂ⸙࿐჻ᭂ⸙࿐჻ᭂ⸙
پادشاهی در رهی مردی بدید
بُز به دنبالش همی او می کشید
شه بگفتا قیمت بُز را بگو
خواست تا اینکه بداند حال او
مرد گفتا خانه دادم جای آن
چون شکم باشدگرسنه اینزمان
شاه گفتاخود همی بی خانه ای
مَردَک احمق مگر دیوانه ای
عقل خود راداده ای خود برفنا
ازچه برخودکرده ای جوروجفا
گفت او ای شه ندانی حال ما
رفته از کف هستی و اموال ما
تاکه دزد در کشورت باشد رها
این ستم باشد ز مجریت روا
سال دیگر بُز دهم مُرغی بَرم
درد عالم رابه جان خود (خَرم)
(بیقرارا)این حکایت حال ماست
دزد در خانه پی اموال ماست
#بیقراراصفهانی✍️📖
الٰلّهُمَ؏َجِّلِلوَلیِّڪَاَلْفَـرَجْ
هدایت شده از یازینب
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۲۷۵)
حکایت بُز و پادشاه
⸙࿐჻ᭂ⸙࿐჻ᭂ⸙࿐჻ᭂ⸙࿐჻ᭂ⸙
پادشاهی در رهی مردی بدید
بُز به دنبالش همی او می کشید
شه بگفتا قیمت بُز را بگو
خواست تا اینکه بداند حال او
مرد گفتا خانه دادم جای آن
چون شکم باشدگرسنه اینزمان
شاه گفتاخود همی بی خانه ای
مَردَک احمق مگر دیوانه ای
عقل خود راداده ای خود برفنا
ازچه برخودکرده ای جوروجفا
گفت او ای شه ندانی حال ما
رفته از کف هستی و اموال ما
تاکه دزد در کشورت باشد رها
این ستم باشد ز مجریت روا
سال دیگر بُز دهم مُرغی بَرم
درد عالم رابه جان خود (خَرم)
(بیقرارا)این حکایت حال ماست
دزد در خانه پی اموال ماست
#بیقراراصفهانی✍️📖
الٰلّهُمَ؏َجِّلِلوَلیِّڪَاَلْفَـرَجْ
𝐉𝐎𝐈𝐍➤eitaa.com/joinchat/1568473647Caaf1a3d1c7
هدایت شده از F
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همچین صحنه ایی رو براتون آرزو میکنم
التماس دعا
(در سوگ زهرا)
سه ضرب واحد
##############
مدینه امشب قمر ندارد
شام غریبان سحر ندارد
شد کشته زهرا مادر طاها
ماتم سرا شد خانه مولا
آه و واویلا آه و واویلا
بقیه الله آجرک الله ۲
زینب هراسان دیده گریان
در سوگ مادرزار و پریشان
طاقت ندارد زین غم عظما
به کودکی شد مادر بابا
آه و واویلا آه و واویلا
بقیه الله آجرک الله ۲
حسن نشسته به سوگ مادر
دست حسین است بدست خواهر
خزان نمودند باغ پیمبر
رفته ز دنیا همسر حیدر
آه و واویلا آه و واویلا.
بقیه الله آجرک الله ۲
بیقرار اصفهانی
(مادرم زهرا آرام رفت)
شد خزان و مادرم آرام رفت
هستیم تاج سرم آرام رفت
فاطمه یاس نبی سرو روان
تکیه گاه و یاورم آرام رفت
با محبت مهربان دنیای من
پر کشید و از برم آرام رفت
زینبم من بیکس و تنها شدم
غمگسار و سرورم آرام رفت
او گلستانی ز مهر و عاطفه
نسترن نیلوفرم آرام رفت
(بیقرارم) تا ابد از رفتنش
مادرم تاج سرم آرام رفت
(بیقرار اصفهانی)
مصاف با ایام فاطمیه
فاطمه جان
بر کل بشر عنایتی فاطمه جان
مادر تو خود کرامتی فاطمه جان
هستیِ جهان یاس نبی همسر مولا
شافع به همه قیامتی فاطمه جان
بیقرار اصفهانی
(علت غایی )
علت غایی به عالم فاطمه است
هستی مولا و خاتم فاطمه است
او بود خیر النسا نور خدا
بر همه لطف دمادم فاطمه است
بیقرار اصفهانی
شفیع جنت فاطمه
فاطمه بر کل دنیا رحمت است
باعث ایجاد عالم خلقت است
مادر سادات باشد نور حق
همسر مولا شفیع امت است
بیقرار اصفهانی
کیست زهرا
کیست زهرا همسر سلطان عشق
پاره ی قلب رسول قرآن عشق
آیه ی کوثر بود در شآن او
بهتر از او در جهان داری بگو
دُخت احمد بر پدر مادر بود
او تمام هستی حیدر بود
فاطمه زهرا رضیه راضیه
مرضیه باشد زکیه عالیه
طیبه باشد مطهر طاهره
صاحب صبر و صداقت باهره
سوسن و سرو صنوبر یاسمن
خود گلستان باغ و بُستان نسترن
اُسوه ی تقوا تدین طاعت است
او ز حق باشد همانا حق پرست
نام او حلال مشکل های ماست
فاطمه محبوب دلها و خداست
اوسحاب رحمت است برشیعیان
شافع امت بود او در جنان
نام او تاج سر عالم بود
او عزیز حیدر و خاتم بود
غم بدل داری بگو یا فاطمه
گر گرفتاری بگو یا فاطمه
ره نمی دانی بگو یا فاطمه
در نمی مانی بگو یا فاطمه
گر پریشانی بگو یا فاطمه
دیده گریانی بگو یا فاطمه
آبرو داری بگو یا فاطمه
آرزو داری بگو یا فاطمه
گر بدهکاری بگو یا فاطمه
گر گنهکاری بگو یا فاطمه
گر جوان داری بگو یا فاطمه
غم نهان داری بگو یا فاطمه
خانه می خواهی بگو یا فاطمه
گر شِفا خواهی بگو با فاطمه
کربلا خواهی بگو یا فاطمه
گر نجف خواهی بجو از فاطمه
مکه می خواهی مدینه یا علی
می دهد زهرا به حق آن ولی
ای عزیز مصطفی یا فاطمه
نور چشم مرتضی یا فاطمه
جان زینب هم به حق مجتبی
جان فرزندت حسینِ سر جدا
جان محسن آن صغیر بی گناه
پشت درگشته شهید آن بی پناه
مهدیت مادر به داد ما رسان
الا امان از غصه و جور زمان
(بیقرارم) شعر می گویم به غم
قطره باشم من ز دریای کرم
بیقرار اصفهانی
گر گرفتاری
گر گرفتاری بیا دارالشفای فاطمه
می دهد درمان تُرا اینجا خدای فاطمه
علت ایجاد عالم حضرت زهرا بود
زین سبب باشد همه هستی فدای فاطمه
بیقرار اصفهانی
.