امام عسکری
از تبار حیدر و پیغمبری
از تمام خلق عالم برتری
کُشته زهر جفای معتصم
تو غریبی ای امام عسکری
بیقرار اصفهانی
در سوگ امام حسن عسگری
منم تنهای تنها با دل خون
اسیر معتصم سفاک ملعون
بود نامم حسن ابن الرضایم
امام عسکری نور خدایم
کجایی مهدی ای آرام جانم
بیا بالین من روح و روانم
بیا بابا نگر حال خرابم
عطش دارم بده مهدی تو آبم
ببین زهر جفا بنشسته بر جان
بیا پیش پدر جانم به قربان
غریب و بی کسم تنها کجائی
بیا پیش ام بود وقت رهایی
بیا صاحب زمان نور دو عِینم
نگه کن این من و حال حزینم
ز هجرت (بیقرارم) تا بیایی
رسیده ای پدر وقت جدایی
بیقرار اصفهانی
در سوگ امام حسن عسکری
میرسد از عرش حق این زمزمه
رفته از دنیا عزیز فاطمه
عسکری گشته شهید سامرا
مادرش زهرا بود صاحب عزا
از ستم جورو جفا
سامره شد کربلا ۲
تسلیت یا فاطمه
بر تو ای صاحب زمان
عرشیان بر سر زنان گَریه کنان
همره هادی امام شیعیان
تسلیت بر مهدی صاحب زمان
رفته از دنیا امام عاشقان
از ستم جورو جفا
سامره شد کربلا ۲
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(مدح حکایت شماره ۱۹۰)
جای شهدا خالی
دفاع مقدس
#####################
آفرین بر همت والایتان رزمندگان
آن حماسه وحدت زیبایتان رزمندگان
سرفرازان وطن ای یادگاران جهاد
ای نگهدار شما مولایتان رزمندگان
ای رفیقان شهید ای ماندگان از سفر
پر تلاطم این دل دریایتان رزمندگان
وارثان انقلاب اکنون اسیران سکوت
دستتان گیرد زلطف مولایتان رزمندگان
آمده دوران تجلیل از شما و رزمتان
زین دفاع نیک باشد نامتان رزمندگان
ماهمه شرمنده ایم از رویتان یاران عشق
در جنان باشد الهی جایتان رزمندگان
(بیقرارم) شعر من باشد به اوصاف شما
آفرین بر همت والایتان رزمندگان
(بیقرار اصفهانی)
بمناسبت هفته دفاع مقدس
اصفهان شهر شهیدان
#############
اصفهان شهر شهیدان وطن
لاله های پر پر خونین کفن
اصفهان شهر دلیران غیور
مهد ایمان و شرف گاه حضور
اصفهان یاد آور خون شهید
سنگر اهداف قرآن مجید
اصفهان شهر حماسه شهر عشق
ساحل امن فضیلت بحر عشق
اصفهان عرش خدا شهر صفا
گنبد فیروزه ای شهر خدا
اصفهان یعنی شهادت افتخار
تا ابد شهر شهیدان ماندگار
اصفهان شهر حماسه لاله گون
با هزاران پیکر غرق به خون
اصفهان شهر حسین ابن علی
عشق مولا در مرامش منجلی
اصفهان یعنی خدایش راضی است
چون امیر او همان خرازی است
اصفهان یعنی که داده کاظمی
در خودش دارد هزاران فاطمی
اصفهان یعنی تمام کشور است
پیر و بُرنایش فدای حیدر است
اصفهان یعنی که غیرت در وجود
قله ی خون و شرف راه صعود
اصفهان باشد خودش کل جهان
گنج معنا باشد و دُر گران
اصفهان باشد ستون انقلاب
آسمان کشورش را بُد عقاب
اصفهان باشد گلستان شهید
کیفر دشمن به قرآن مجید
ای خداوند کریم و مهربان
گو بیاید مهدی صاحب زمان
دشمن ما را خدایا خوار کن
زندگی بر نسل او دشوار کن
(بیقرارم) زَهر هجران می چشم
انتظار مهدیم را می کشم
بیقرار اصفهانی
شهدا شرمنده ایم
میام مزار شهدا عکساتون می بینم
بغض میشینه توی گلوم یه گوشه ای میشینم
مادرا را می بینم کنارتون نشستند
وفا دارن به انقلاب چشماشون نبستند
یادشونه شما ها برای ما چه کردید
از جون مایه گذاشتید خدائیش خیلی مَردید
من چی بگم از خودیا جا مونده های شهدا
بعضیا بی وفا شدند از صف عاشقا جدا
مدیرشدند رئیس شدند آروم آروم اجیر شدند
عده ای هم تو ویلچرا تو خونها اسیرشدند
شباتاصبح خواب ندارن دردای جورواجوردارن
جانبازای بی ادعا با هیچکسی کار ندارن
بعضیا رو نادونیشون رفیق دشمنا شدند
یه جو رایی بی خبرا جدا ز مومنا شدند
فتنه گری شد کارشون عوض شده کردارشون
دنبال مال و ثروتند عوض شده رفتارشون
میرم مزار شهدا دلم آتیش میگیره
آدم دلش میسوزه و دلش میخاد بمیره
ما همه شرمندم شدیم خیلیا بازنده شدیم
همه خجالت زده و از شما جا مانده شدیم
ای شهدا دعا کنید مهدی بیاید از سفر
دشمن و این نوکراشون همه بِشن در بدر
ایخدا جون کاری بکن ما همه( بیقراریم)
مهدی ما را برسون طاقت دیگه نداریم
بیقرار اصفهانی یاعلی مدد
شهدای گمنام
هفته دفاع مقدس
سلام ما به سالار شهیدان
به هفتاد و دو لاله آن رشیدان
سلام ما به مردان خدایی
به ایثار و شهادت تا رهایی
سلام ما به گمنامان جبهه
به یاران به خون درخاک خفته
سلام ما به سنگرهای ایمان
دعای نیمه شب چشمان گریان
سلام ما به گمنامی نجیبی
شهید بی کفن تنها غریبی
سلام ما به ایران و سپاهان
شهیدبی نشان راگشته مهمان
سلام مابه این عشق و مودت
به جمع حاضر و دنیای غیرت
بگفتم شعر غم چون (بیقرارم)
ز روی این شهیدان شرمسارم
بیقرار اصفهانی
هفته دفاع مقدس
(دراین روزها یاد شهیدان باشیم ۱۴۷
_________________________
ای شهیدان ما همه شرمنده ایم
______________________________
قلب من شد بیقرار و یاد دوران می کند
در سر هر کوچه ای یاد شهیدان می کند
بغض کهنه در گلویم می کُشد آخِر مرا
یاد سرداران بی سر از دلیران می کند
از که گویم مادری قلبش شکسته روزگار
بر مزار لاله اش گریه چو باران می کند
گشته پرپریک گلستان گل به دست اشقیا
شد زمستان و دلم یاد بهاران می کند
کو دگر خرازی و همت کنارش باقری
میثمی با کاظمی یادی ز چمران می کند
شد سلیمانی فدای کشور و قرآن و دین
زین شهادت چشم من گریه فراوان میکند
وای من آمد خزان پیری و جاماندگی
این دلم هردم نگر شرم از اسیران می کند
من خجالت میکشم سردار بی سرحُجَجّی
خون سٌرخَت عاقبت ارباب جبران می کند
با تو گویم ای وزیر و ای امیران نظام
روز محشر شکوه ها مولای قرآن می کند
ای شهیدان ما همه شرمنده ایم از رویتان
(بیقرارم ) شعرمن یادی ز یاران می کند
بیقرار اصفهانی
پرویز بیابانی التماس دعا
(شهیدان دفاع مقدس)
یادمان باشد شهیدان زنده اند
افتخار هستی و پاینده اند
ما همه مدیون آنان تا ابد
جایشان پیش خداوند احد
از شهیدان گویمت سرباز دین
افتخار کشور و این سرزمین
در جوانی جملگی گشته شهید
در ره اسلام و قرآن مجید
جبهه ها شد قتلگاه شهدا
پرپر از جور عدو شد لاله ها
عاشقان دین و کشور قهرمان
جان فدا کرده برای. دیگران
جانشان گشته فدای ملتی
تا نبیند کشور خود ذلتی
عاشق ارباب بی سر بوده اند
با شهادت رفته و آسوده اند
(بیقرارم) شعر من در وصفشان
آفرین بر همت و بر عزمشان
بیقرار اصفهانی
شهید
به مناسبت هفته دفاع مقدس
افتخاری افتخارِ یک جهانی ای شهید
برتر از اندیشه و حدس و گُمانی ای شهید
واژه زیبای عشقی با صلابت بی بدیل
خود دلیلی بر شهامت قهرمانی ای شهید
آیه قرآن به شان تو چه زیبا گفته است
زنده جاوید عالم در جنانی ای شهید
جان خود دادی و بالی از ملائک مزد تو
طائر قدسی و اینک آسمانی ای شهید
جام می خوردی ز دست ساقی کوثر علی
تا ابد مهمان عرش و عرشیانی ای شهید
ایکه جان خود سپر بنموده ای در راه حق
جان فدای مهدی صاحب زمانی ای شهید
ما همه شرمنده ایم از رویتان یاران عشق
تا ابد در قلب مایی همچو جانی ای شهید
(بیقرارم ) شاعر شعر شهیدان وطن
جاوِدانی جاوِدانی جاوِدانی ای شهید
بیقرار اصفهانی
یاحسن عسکری ۲
تو پسر حیدری۲
کشته زهر جفا ۲
وارث پیغمبری۲
حسن حسن حسن جان ۲
مادر تو فاطمه است
تاج سر عالم است
مرقد تو سامرا
جد شما خاتم است۲
حسن حسن حسن جان ۲
زهر جفا خورده ای
رنج و ستم دیده ای
مهدی عزادار توست
دل به خدا داده ای
حسن حسن حسن جان ۲
تاج گذاری امام زمان
باغ شکوفه میدهد بوی بهار میرسد
مزرعه سبز میشود خبر ز یار میرسد
سوسن وسرودر چمن لاله بود که در دَمَن
مژده دهید عاشقان چونکه نگار میرسد
غنچه ی نرگس علی امام شیعیان شده
شمس وقمرشده عیان که گل عذار میرسد
می رسد از خلدبرین نغمه مرحبا بگوش
تاج بود بر سر او یکه سوار می رسد
خبر رسد به خاکیان گشته عیان نور خدا
به خستگان مژده دهید به دل قرار میرسد
تاج ولایت به سر و منجی و صاحب الزمان
شور و طرب بپا کنید که شهسوار میرسد
نیک غزل سروده ام هدیه کنم به ساحتش
صله ز سمت مادرش به (بیقرار) می رسد
بیقرار اصفهانی
صلوات
بر مهدی و بر علی اعلا صلوات
بر مهدی و برحضرت زهرا صلوات
او رهبر عالم بود و نور ولایت
بر مهدی و بر جمیع طاها صلوات
بیقرار اصفهانی
صلوات
بر احمدو بر حضرت زهرا صلوات
بر شاه نجف حضرت مولا صلوات
برنام حسن عشق حسین ابن علی
بر مهدی و بر گلشن طاها صلوات
بیقرار اصفهانی
بر مهدی صلوات
بر حضرت خورشید دمادم صلوات
بر نرگس زهرا گل خاتم صلوات
او حجت حق ماه تمام است تمام
بر رهبر ما منجی عالم صلوات
بیقرار اصفهانی
صلوات
بر حجت حق مهدی زهرا صلوات
بر چهره دلگشای مولا صلوات
او حضرت خورشید بود نور جهان
بر نرگس دلربای طاها صلوات
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۹۰)
#################
سه همسر
مردی آمد خدمت واعظ به هنگام نماز
عرضه داشت آقا مرا باشد کنون همسر نیاز
این سخن آمد به گوش بانوان در آن مکان
حل مشکل شدچه آسان تاکه گشت مطلب عیان
یک زنی گفتا که اسبی می دهم من شوی خود
آن یکی گفتا که گاو هدیه برم من شوی خود
سومین زن گفت و من باغی دهم زیبا تو را
گر بگیری همسری اکنون برای خود مرا
گفت و آقا گو کدامین را نمایی انتخاب
تا شود حل مشکلت باشد برای تو ثواب
مرد عاشق شادمان گفتا که ای مولای من
بخت من گشته نکو بنگر کنون آقای من
اسب را خواهم که گیرم شاخ گاو و سوی باغ
با سه همسر میشود بازار عشقم داغ داغ
(بیقرارا ) با همین همسر که داری خوش بساز
کن مدارا از گلیم خود مکن پایت دراز
بیقرار اصفهانی
هر شب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۹۱)
پاییز گلریزان عشق
####################
فصل پائیز است و گلریزان عشق
آمده پائیز و پائیزان عشق
بارش دُر و گُهر از هر طرف
می رسد از آسمان باران عشق
زیر پا فرش خزانی گسترند
رنگها رنگین شد از عرفان عشق
وعده گاه عاشقان با مهوشان
وه چه زیبا می شود دوران عشق
برگ ها رقص خزانی می کنند
صف به صف باشند بر پیمان عشق
باد هم بر ما دُر اَفشانی کند
خواب شیرین میشود در جان عشق
ای خزان باشی قرار باغ و گل
در بهار ان زنده کن ارکان عشق
(بیقرارم) باغبان شعر خود
تار و پودم جمله در فرمان عشق
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۹۲)
(بیقرارم شاعرم)
##################
شاعری عشق من وجان من است
غزلم غنچهُ بُستان من است
قافیه می دِهَدَم شور و نوا
مثنوی ساغر و پیمان من است
بیت بیتِ شعر من سرشار حق
شعرمن دراصل ایمان من است
کل احساسم رباعی و دوبیت
شاهدم اشک فراوان من است
انجمن هاطی کنم باشوروشوق
شعرمن شمع شبستان من است
شاعرم من بیقرارم (بیقرار)
لطف حق هم دردودرمان من است
بیقرار اصفهانی
🌹🌹
هدایت شده از حسن حامدی نژاد
446.2K
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۹۲)
(بیقرارم شاعرم)
##################
شاعری عشق من وجان من است
غزلم غنچهُ بُستان من است
قافیه می دِهَدَم شور و نوا
مثنوی ساغر و پیمان من است
بیت بیتِ شعر من سرشار حق
شعرمن دراصل ایمان من است
کل احساسم رباعی و دوبیت
شاهدم اشک فراوان من است
انجمن هاطی کنم باشوروشوق
شعرمن شمع شبستان من است
شاعرم من بیقرارم (بیقرار)
لطف حق هم دردودرمان من است
بیقرار اصفهانی
🌹🌹
با نوای استاد بزرگوار آقای حسن حامدی نژاد
ویرایش افشاری
هدایت شده از حسن حامدی نژاد
608K
تاج گذاری امام زمان
باغ شکوفه میدهد بوی بهار میرسد
مزرعه سبز میشود خبر ز یار میرسد
سوسن وسرودر چمن لاله بود که در دَمَن
مژده دهید عاشقان چونکه نگار میرسد
غنچه ی نرگس علی امام شیعیان شده
شمس وقمرشده عیان که گل عذار میرسد
می رسد از خلدبرین نغمه مرحبا بگوش
تاج بود بر سر او یکه سوار می رسد
خبر رسد به خاکیان گشته عیان نور خدا
به خستگان مژده دهید به دل قرار میرسد
تاج ولایت به سر و منجی و صاحب الزمان
شور و طرب بپا کنید که شهسوار میرسد
نیک غزل سروده ام هدیه کنم به ساحتش
صله ز سمت مادرش به (بیقرار) می رسد
بیقرار اصفهانی
با نوای استاد بزرگوار آقای حسن حامدی نژاد
ویرایش افشاری
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۹۳)
گربه لجوج
#################
یک زنی گفتا به همسر یار من
بشنو از من نازنین گفتار من
گربه ای باشد به خانه بس لجوج
چاره ای اینک نما گردد خروج
هر دو باهم در پی اش بشتافتند
عاقبت او را به دام انداختند
زن بگفتا کیسه ای آماده کن
مشکل ما را بیا و ساده کن
گربه را جایی ببر آزاد کن
ما و اهل خانه را دلشاد کن
مرد آمد پس برون از شهر دور
کوره راهِ پر خم و بس بی عبور
گربه در بالای سر چرخاند او
گیج و منگ او را رها بگذارد او
خواست برگردد ولی آواره شد
راه برگشتن برای او نَبـُد
هر کجا میرفت راهش بسته بود
او ز پا افتاده و بس خسته بود
زن تماسی پس گرفت از راه دور
پس کجا تومانده ای ای باشعور
گربه اینک آمده کاشانه است
او به ما می خندد و درخانه است
مرد گفتا همسرم چاره بگو
من کنون گم گشته ام راهی بجو
رو بپرس از گربه تا کاری کند
گو بیاید تا مرا یاری کند
(بیقرارا) طنز تو عالی بود
جای یک پند دیگر خالی بود
بیقرا اصفهانی ( پرویز بیابانی)
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۹۳)
گربه لجوج
#################
یک زنی گفتا به همسر یار من
بشنو از من نازنین گفتار من
گربه ای باشد به خانه بس لجوج
چاره ای اینک نما گردد خروج
هر دو باهم در پی اش بشتافتند
عاقبت او را به دام انداختند
زن بگفتا کیسه ای آماده کن
مشکل ما را بیا و ساده کن
گربه را جایی ببر آزاد کن
ما و اهل خانه را دلشاد کن
مرد آمد پس برون از شهر دور
کوره راهِ پر خم و بس بی عبور
گربه در بالای سر چرخاند او
گیج و منگ او را رها بگذارد او
خواست برگردد ولی آواره شد
راه برگشتن برای او نَبـُد
هر کجا میرفت راهش بسته بود
او ز پا افتاده و بس خسته بود
زن تماسی پس گرفت از راه دور
پس کجا تومانده ای ای باشعور
گربه اینک آمده کاشانه است
او به ما می خندد و درخانه است
مرد گفتا همسرم چاره بگو
من کنون گم گشته ام راهی بجو
رو بپرس از گربه تا کاری کند
گو بیاید تا مرا یاری کند
(بیقرارا) طنز تو عالی بود
جای یک پند دیگر خالی بود
بیقرار اصفهانی
هر شب با بیقرار اصفهانی
( پند حکایت مدح شماره ۱۹۴)
غمگساری میرسد امام زمان
#######################
دل مخور غصه که از ره تک سواری میرسد
صبر اگر رفته ز کف بر دل قراری میرسد
ماه کنعان رخ نماید گر خدا فرمان دهد
می شود دنیا گلستان و بهاری میرسد
پیر و برنا و فقیر و اغنیا دور همند
عدل حق جاری شودظالم به خواری میرسد
چون خزان گردیده دنیا وستم از هر طرف
منجی عالم برای غمگساری می رسد
کشتی طوفان زده راناخداچون مهدی است
او به ساحل می برد هنگام یاری میرسد
(بیقرارا) با توسل مشکل ما حل شود
جمعه ای آید فرج خوش روزگاری میرسد
(بیقرار اصفهانی)
شاید این جمعه بیاید