eitaa logo
بی نهایت
70.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
797 ویدیو
50 فایل
رویداد مجازی بینهایت (ویژه دهه هشتادیا) : Bn.javanan.org *** ما مسافر سَفَر بی نهایتیم... instagram.com/binahayat_ir t.me/binahayat_ir shad.ir/binahayat_show _____ ارتباط با ما: @binahayat_admin موسسه جوانان آستان قدس رضوی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو می‌بینی! و این کافیه... پ.ن: حال‌وهوا‌‌ی این روزای موکب دخترونهٔ حضرت نجمه سلام‌الله‌علیها یجور متفاوتی روبه‌راهه...🎇 ♾ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشتید لطفا از حرم بابارضا برامون ویدیو بذارید این شبا... راستش حرم بابارضا این روزا قُرُقِ مهموناشه! ما میزبانیم و نوکر... پس علی‌الحساب از دور تماشا کنیم با هم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شام شهادت امام رضا علیه‌السلام؛ از داستان سنگ‌هایی بشنویم که دلتنگ، خودشون و ایام شهادت می‌رسوندن حرم! @binahayat_ir
کاش دل مارو به پناهندگی قبول کرده باشی... ــ کاری از بچه‌های خوش‌ذوق جزیره‌ بی‌نهایت🎨 @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه نمیشه! اونایی‌که لبخندِ معصومانه‌‌‌‌ت و دیدن و نذاشتن با برق چشات، دلیلِ چش‌روشنیِ پدرومادرت باشی رو بهشون بگیم انسان! حیفِ انسان... 🇵🇸 ♾ @binahayat_ir
خداوند، جان‌پناهِ شما و پشتیبانِ شماست.‌‌ خداوند، از هزار جانب، مراقب شماست. خداوند، یک لحظه هم تنهای‌تان نخواهد گذاشت. 📚 بر جاده‌های آبی سرخ ✍🏻 نادر ابراهیمی
4_5978783613506819271.mp3
7.01M
حد مزاح تا کجاست؟ شوخی زیاد چه آسیب‌هایی داره؟ خنده و قهقهه! آری یا خیر؟! مسئله این است. ☺️ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بهونه‌ی سال‌روز وفاتِ بزرگ‌مردی که به "کوه توحید" معروفه!🌋 ولی بعضی نکته‌ها فقط باخوندن متن زندگی آدم خوبای روزگار دستمون میاد. کتاب استاد و که می‌خونی، بعدش با خودت میگی عه‌عه! دیدی تونستن؟ دیدی رسیدن و به کم قانع نشدن؟ دیدی میشه فقط خودش و خواست و بسس؟❤️‍🔥 📚 ♾ @binahayat_ir
هر وقت امام را می‌دید، از جایش بلند می‌شد. به جای خودش می‌نشاندش روی تخت وزارت. لابه‌لای حرف‌هایش می‌گفت: «پدر و مادرم فدایت.» تکیه کلامش بود. دشمن بود و چنان غروری داشت که کسی حریفش نمی‌شد. اما وقتی امام‌حسن‌عسکری علیه‌السلام را می‌دید، انگار از این رو به آن رو می‌شد. می‌گفت: «از او باادب‌تر، داناتر و عابدتر ندیدم. انگار همتایی ندارد توی دنیا.» 📚 آفتاب نیمه‌شب ✍🏻 فاطمه مستغنی 📚 🖤 ♾ @binahayat_ir
همیشه که جمعه‌ها نباس دلگیر باشه! ها؟ مثلا امروز برا من با دو خط کتاب بهششششت شد... پس؛ سلااااااااام!😀 بیاید بگم‌تون چی!🥹
همه چی از این عکس شروع شد! خط وسطی میشد "صراط" خط‌های کنار میشدن "سبیل" چرا سبیل‌ها انقد زیادن؟ اینو دیگه شنیدین دیگه! "راه‌های رسیدن به خدا به اندازه تعداد آدم‌هاست!"😁 "صراط"، کوتاه‌ترین راه به خدا بود؛ و "سَبیل‌ها" به اندازه‌ای که به "صراط" نزدیک بودن، آدما رو سریع‌تر به خدا میرسوندن و هرچی فاصله میگرفتن، دورتر و دیرتر...
تا من میرم و برمی‌گردم شما حدس بزنید "صراط" که نزدیکترین و سریع‌ترین راه به خداست چیه؟ اصلا اینهمه گفتیم "اهدنا الصراط المستقیم"، می‌خواستیم به خدا بگیم خدایا ما گیج نزنیم؟ کج و کوله و بیراهه نریم؟ یا تعریف دقیق‌تر هم داره؟
خبر کوتاه بود.😍😍😍
از این جا به بعد می‌خوام خوووب گوش باشید بچه‌ها! شبیه آدم‌های متحیر مبهوت بشینیم از علی علیه‌السلام بخونیم...خب؟
همان اول که امیرالمؤمنین به پیغمبر ایمان آورد، مورد ایذاء و تمسخر همه در شهر مکه قرار گرفت. یک شهری را شما فرض کنید، مردمی که به طور طبیعی هم اهل توسل به خشونت‌ند، مردم متمدنِ بانزاکتِ آهسته‌برو آهسته‌بیایی که نبودند. یک مردم خشن، سر کوچک‌ترین چیزی دعوا بکنند، به‌شدت متعصب نسبت به همان عقائد باطل، توی یک‌چنین جامعه‌ی این‌جوری، یک پیامی از سوی یک انسان بزرگی مطرح شده که همه چیز این جامعه را می‌برد زیر سؤال؛ عقایدشان را، آدابشان را، سنت‌هاشان را. خب طبیعی است که همه با او مخالفت میکنند و قشرهای مختلف با او مخالفت کردند. توده‌های مردم هم با پیغمبر مخالفت کردند. از یک انسان این‌جوری و یک پیام این‌جوری با همه‌ی وجود دفاع کردن و به آن پیوستن، این از خودگذشتگی می‌خواهد. این اولین قدم از خودگذشتگی امیرالمؤمنین است.
سیزده سال در کنار پیغمبر در سخت‌ترین اتفاقات، ایستاد. بعد آن وقتی که سیزده سال رنج داشت به پایان میرسید، درست در آن‌جایی که نهضت از دوران محنت داشت وارد دوران راحتی و عزت می‌شد، در همان لحظه که همه معمولاً تلاش میکنند زودتر خودشان را برسانند -اگر بتوانند- از مناصب اجتماعی چیزی را بگیرند، جایگاهی پیدا بکنند، در همین لحظه امیرالمؤمنین آماده شد تا در جای پیغمبر، در بستر پیغمبر، در شبی ظلمانی و تاریک بخوابد تا پیغمبر بتواند از این خانه و از این شهر خارج بشود.
توی آن شب، کشته شدن آن کسی که در این بستر میخوابد، تقریباً قطعی و مسلّم بود. این‌جور نبود که حالا چون من و شما قضیه را میدانیم، میدانیم که امیرالمؤمنین در آن حادثه به شهادت نرسید، بگوییم که آن‌جا همه میدانستند. نه‌خیر. مسأله این است که در یک شب ظلمانی در یک نقطه‌ی معینی یک کسی بنا است کشته بشود، قطعی است. میگویند آقا، این آقا برای این‌که بتواند از این‌جا خارج بشود، باید کسی در آن‌ جا به جای او باشد تا جاسوس‌ها که نگاه میکنند، احساس کنند کسی در آن‌جا هست. کی حاضر است؟ این ایثار امیرالمؤمنین خود یک حادثه‌ی فوق‌العاده مهم است، اما زمان این ایثار هم بر اهمیت آن میافزاید. زمان کی است؟ آن وقتی که بنا است این دوران سختی (بعد از شعب ابی‌طالب و هجرت) به‌سر‌بیاید. بنا است بروند حکومت تشکیل بدهند، راحت باشند.