- فقط یه پروفایل چک کردنه دیگه!😶
- نکنه کلا تصمیم اشتباهی گرفته باشم؟
- من دیگه زندگی نمیکنم فقط زندهم...
دلـ❤️🩹ـمـرهـمِ امشب،
از این حسا حرف میزنه...
منتظر قسمت آخر باش!
#خودمتراپی
♾ @binahayat_ir
نفوذ مویرگیِ بینهایتیها در جمعِ
دوستان هدایت ادامه داره😁
بفرست برای اون دوستت که هنوز
«بعد از بینهایت» رو نچشیده!
#قصه_بینهایت
♾ @binahayat_ir
ما داسـتان نمرود و فرعون و ابرهه را
خـوب خواندهایم! بزنـید این تـیرهای
آخـرتان را هم... شکـستِ ظـلم، وعـدهی
خـداست؛ و «إنَّ اللّٰهَ لا یُخلِفُ المیعاد»!
🇵🇸 @binahayat_ir
از شام آمدهبود؛ امام را که دید، شناخت؛ چشم بست و دهان باز کرد به هر بد و بیراهی که در زندگیاش یاد گرفته بود!
امام صبر کرد ناسزاهایش تمام شود؛ جلوتر رفت و لبخند زد:
«به گمانم غریبی در این شهر... شاید هم مرا بد شناختهای. اگر چیزی نیاز داری یا گرسنهای، روی من حساب کن! اگر بخواهی، میتوانم راهنماییات کنم. اگر نیازمندی، بینیازت میکنم. اگر آوارهای، پناهت میدهم.»
مرد شامی مات و مبهوت نگاهش میکرد. امام ادامه داد:
«اصلاً میخواهی وسایلت را برداری و تا وقتی در این شهری، مهمان من باشی؟ برایت بهتر است ها! هم خانهام وسیع است، هم برای پذیرایی از تو، دارایی کافی دارم.»
مرد شامی زد زیر گریه.
نگاه پرمهرِ امام حسـن مجـتبیٰ علیهالسلام که گریهاش را بند آورد، زبان باز کرد؛ اینبار با شرمی که از کلماتش میچکید:
«من گواهی میدهم که تو خلیفهی خداوند روی زمینی! خدا خودش بهتر میداند رسالتش را به عهدهی چه کسانی بگذارد... من تا حالا از هیچکس بهاندازهی تو و پدرت بیزار نبودم! اما الآن تو برایم محبوبترینی پسرِ علی...»
و مهمانِ خانهی امام شد...
#عیدتونمبارک💚
♾ @binahayat_ir
تعداد زیادی از بچههایی که دورههای قبلی بینهایت رو گذروندن و تموم کردن، مشتاق بودن دوره جدیدو که نو و خفَنتر شده، بدون جایزه و رقابت و... ببینن
✌️ اینم لینک ویژه فارغالتحصیلان دورههای قبلی بینهایت: p.javanan.org/newbn
♾ @binahayat_ir
🎉 برنامه زنده اختتامیه و اعلام جوایز دوره مجازی «دوبی دو» 🌱
📅 امشب سه شنبه؛ هفتم فروردین، همزمان با سالروز ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ساعت 20 (لینک برای شرکت کنندگان این دوره، پیامک شده است)
✅ قرعه کشی جوایز دوره (اقامت خانوادگی مشهد، لپ تاپ، دوچرخه، گوشی هوشمند، تبلت و ...)
@binahayat_ir
May 11